آرشیف

2015-9-7

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

وافعیت تلخ اندیشه برتریت خواهی «پشتونیزم»، ما را گلو گیر دارد و کشور را به نا بودی می برد و این روند، دیدنیست!!

چند سال پیش ازین دَم، من درین مورد  و ازین جریان ناسیونال – فاشیزم  قبیله ی می نوشتم و بویژه برای خوانندگان «جام غور» مان و اما؛ شماری از غوری های "آگاه!؟" و پیشرو مان، نوشته هایم را به دیده خیلی بد می دیدند و کسانی کمی گرچه، مرا «متعصب و عقده یی و …. » شماردند و کسی هم، از جام غور دشنامم داد و میدانم که نا درست و بی جا و نا عادلانه.
 یادم نخواهد رفت؛ نه از روی کدام رنجش، بلکه از درد خوش باوری و  ساده پنداری مان!
اما؛ امروز، جهان می بیند و خدای مان نیز و  آیا؟ می بینید، آن شمار دوستان بزرگوار غوری ما که چه روشن و آشکارا کارزار برنامه ستم ملی ی فرمانداران، هتا در خیابان بر آمده است و  بمن و تو سدا دارد:  یا این باش، یا بیرون برآی  ازین خانه «او»!!
این  سدا، نیست از بیکارگی. این، برنامه است و این همه جنگ ها برای همین «این باش»ست. این سدای برنامه «افغان ملت»ی ها و در سایه انگلیس هاست و به شوخی گرفتنش، دیوانگی ی بیش نیست. اینها میگن: یا «این باش» و «عقد نامه» بنویس و یا، خون بدی و بمیر؛ یعنی جنگ و کشتار.
اما؛ پرسش من:
کجا اند «جهانداران» ما؟
کجا اند پیکار جویان زنده سازی ی دودمان غوری ها؟
کجا اند تاریخ دان ها و تاریخ نویسان  غوری ی ما؟
کجا اند همه ی اینهای مان و پیشروان ما،  تا سخن غوری گویند و از «کیستی»ی غوری ها گویند؟!
به پرسش های من که چرا سلاطین غوری، شاهان «افغان» خوانده شده اند  در «طبقات»؛ پاسخی ندادید هیچکدام شما؛ اما اینک، بسیار امید وارم و چشم براه سخن شما برای غوری های مان درین مورد خیلی حساس و  نابود گر «کیستیِ من»؛ «شناسه – هویت  – ملیت من».
آیا نمی بینید و نمی شنوید که رهبران و شخصیت ها  پیشرو این و آن گوشه کشور ما، چی میگویند به مردم خود؟
از جنوب میگویند «یا این باش که من خواهم و یار؛  یا بر خیز و برو ازین دیار».
در شمال می گویند «این خط سرخست و تیر شدن ازان؛  ممنوعست و خون ریزد در خیابان».
اما؛ پیشوا یان غور ما، خاموش اند و مالان؛  مانند همیشه افغانستانی ما، رد رو ساربان!
چرا؟
تنها سعیدی مان، نویسنده است و چالان  و افتخار همگان و آفرین ها باد به ایشان!!