آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

بــاز هــــــــم کــشتند و بــــه جُرم بــی گناهی!

 

باز هــم کشـــتند!
چهارده انسان را؛ چهارده آرزو و امید را؛ چهارده روان پاک و جسم مظلوم و بی آزار را با زور خدا، کشتند!
باز هم کشتند و باز هم خواهند کشت!
باز هم طالب؛ باز هم "برادر" بی گناه و آزاد شده از بندی خانه! 
اینها چه مخلوقاتی اند؛ انسان؟ 
اینها چه دین و مذهبی دارند؛ اسلام؟ 
اگر اینها انسان اند و این کردار شان، انسانیت باشد؛ پس بایدم من با حیوانات بود و خیلی ها بهتر خواهد بود؟!
اگر اینها مسلمان اند و این کردهِ شان اسلامی و اجرای امر خداست؛ من بایدم دیگری باشم. 

زاد گاه حقیر و حلیم من و غوری های مهر پرور و بی کس و نا توان، چی بدی کرده اند و با کی؛ تا چنین شود و چنین دارند و کرده اند با ما؟ 

ای حاکمیت بی خدای افغانی، دستیار و مدافع و تامین گر مادی و معنوی ی این طالب – " برادر" ماتم آفرینت؛ با بی گناهان و با حقیر ترین و حلیم ترین های مان، چرا چنین داری؟ 

این سرزمین، واقعن پس از نزول تمدن و فرهنگ و نظم انسانی، باید کشتارستان افغانی؛ مرگستان افغانی؛ ماتمستان افغانی؛ خرافت سرای افغانی؛ جعلستان افغانی؛ جهلستان افغانی؛ زشتستان افغانی؛ تاریکستان افغانی و … نامگذاری می شد!

درک من چنین است : تا نخست غوری نیندیشم، افغانستانی اندیشیدن و گلو پاره کردن و جان دادن من، اصلن بی مفهوم است و حقه بازی ی محض؛ پس فکر دارم و باور به اینکه ما بایدیم دیگر شویم و متحد و یکدست، تا نمیریم و نریزیم اشک ماتم را و از درد نا توانی و پاشیدگی ی خانوادگی و ملی! 

غوری ها یکی باشند، نیست و هیچگاه نخواهد بود "طالبی – برادری- قاتلی" در غور!
حد کم، از کسی باید آموخت؛ از یهودی ها، به گونه مثال و یا از همین غلزائی ها و درانی های افغان مان، بایدیم اتحاد ( نه کشتن و ویرانگری ) را آموخت و درس عبرت و پند گرفت و متحد بود و مالک خانه مان!