آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

تــــروریسم بین المللی متولد استعمار بیـن الـمـلـلی

 

تروریسم بین المللی – اسلامگرا، نه؛ تروریسم بین المللی – عمال استعمار، بلی! – " تروریسم، ناشی از فساد و جنگ ها و اشغالگری های استعمار بین المللیست! تروریسم را غرب نان میدهد، تقویت دارد و رشد و گسترش میدهد، تا جنگ باشد از نام اسلام و در سرزمین های اسلامی (بویژه امروز) و خودش اشغالگری کند و حکمروائی و غارتگری. 
بیش از دو دهه شده که غرب مکار و ظالم، توسط نهاد ها و عمال رسانه ای جهانیِ زائیده و وابسته به خود، بسیار ماهرانه، جسم و روح و روان جهانیان را با ضربه های ویرانگر قمچین دستان سیه کار سرمایه داران، تحت نام گویا "مبارزه با تروریسم جهانی " و "تامین حقوق بشر" و "پیاده ساختن دموکراسی" به میل استعمار سرمایه داری، می کوبد و حتا عقل و منطق و دانش جمله "سفید و هم سیاه اندیشان و حتا "فاز های خاکستری" را – (به فرمودۀ جناب محترم و عزیز ما ساقی) که در علم انرژی برق، مفهوم خنثا ( غیر فعال بودن را دارد)، داخل جریان عمل و فرمانبردار خود ساخته؛ حریق دارد و انفجار و انتحار و آفت افروزی؛ حکمفرمائی و غارت. اینکه هدف اصلیِ غرب، اشغالگری و حاکمیت بر دیگران و دستبرد به منابع و مخازن طبیعی دیگران است، همۀ ما (تقریبن) می دانیم و اما، در زمینه یا خاموشیم ویا میگوئیم نه؛ هدف آنها تامین حقوق بشر و دموکراسیست. اگر جوامع عام کشور های غربی، فریب تبلیغات سؤ حلقات حاکم سرمایه دار شان را میخورند ، چندان گناه و ملامتیِ هم (به فکر من)، ندارند؛ چون در غرب، از کشورهای اسلامی، بویژه از افغانستان بد نام و زرد رنگ، به جز ترور و وحشت ودهشت افگنی، انتحار و انفجارکانون های آموزش و تعلیم، جنگ ، انسان ربایی، تجاوز جنسی بالای اطفال، هم جنس بازی ، انسان (زن) فروشی، سگ بازی و خرافات گری های فراوان، دیگر چیزی برای مردم خود نشان نمیدهند ( واقعیت هم دارد) و این همه صفات سیاهِ خرافاتی را تاکیدانه از نام اسلام نشان داده و هشیارانه مختص به اسلام ارتباط می دهند. غرب با تولید و تربیت و بکار اندازی تروریست های مجهول از هویت و اصلیت اسلامی و انسانیت، از نام اسلام و اسلامگرایی، حس وحشت و نگرانی را دربین مردم جهان تحریک مینماید ونقش منفور وشیطانیِ را از اسلام و مسلمانان روی دیوارمیکشد تا توانسته باشد ( و تا امروز موفق بوده) سناریوهای تهدید و به تعقیبش اشغال راطراحی کرده و تا کنون ازینطریق حمایت وپشتیبانی بیشترجامعۀ غرب را و همچنان، ساز و نوا و قلم " نسل روشن اندیش " با فاز های "خاکستری رنگ (خنثای؟)" جامعه ما را نیز بدست و یا با خود داشته و دارد. 
اما و خیلی درخور تعجب است اینکه ما شهروندان سرزمین به غارت رفته؛ اگر به قول ساقی گرانقدرم " در روزگاری که پلورالیسم در عرصه های گوناگون اش برای نسل روشن اندیش ما تقریبا هضم شده وپذیرفته شده تلقی می شود"(؟)، چرا پیروی داریم ازین سیاست وحشیانه ای اشغالگری غرب، زیر نام و شعار های کاملن دروغینِ " مبارزه با تروریسم بین المللی، تامین حقوق بشر و دمکراسی" ؟ همه ای ما ( فکر میکنم) میدانیم و درست میفهمیم که سازنده، تربیت و تعلیم و تمویل کننده و سازمان دهندۀ جریان ها و عمال "تروریسم بین المللی"؛ "تروریسم اسلام گرا"؛ "اسلامیست های دهشت افگن" و یا تند رو های اسلامی – اسلامخواه، همانا خود غرب است و غرب این محصول شوم برنامه های ظالمانۀ ضد اسلامیِ خود را برای جهانیان، همردیف و یکی و دشمن تمدن خود دانسته و با پسوَند و یا پیشوَند "اسلام"، از نام اسلام معرفی میدارد. بدین ترتیب و در انتهای گپ، دین اسلام را دشمن بشریت تلقیب می دهد. به ویژه و خیلی درد آور و تعجب و تاسف بار است که "نسل پلورالیست و روشن اندیش" ما، با فعال ساختن "فازهای خاکستریِ" ظاهرن " خنثی"، غیر فعال و بی طرف اش در زمینه، معشوقانه – شادیانه با غرب غدار همنوا است. خوب می بینیم که غرب ، در واقعیت امر، آنهائی را تروریست میداند که افراد اشغالگر خود شان را کشته باشند و یا باعث تخریب و یا مانع تطبیق منافع خاص استعماری و اشغالگری های خودشان در این و یا آن گوشه جهان شده باشند. اگر دلبسته گان به غرب گویند چنین نیست، پس این همه وحشت و ویرانگری ها، بویژه انهدام مساجد و اماکن و مقدسات و قتل های عام مسلمانان شیعه در عراق؛ در پاکستان؛ در سودان؛ در سومالی؛ در تعدادی ازکشور های دیگر شمال افریقا که به اندازۀ خواست غرب، مطیع غرب نیستند و مهمتر از همه در سوریه، عمل غیر انسانیِ تروریستان واقعیِ که قلب انسان زنده و یا نیمه جاندار و یا کشته شده بدست خود شان را، الله اکبر و الله اکبر گفته، از درون وجودش بیرون آورده به مانند حیوان درنده، به خوردن میگیرند، هیچگاه تروریسم نمی خواند و بر عکس، آنهارا مبارزان آزادی خواه پنداشته و به آنها رسمی و علنی کمک های همه جانبه دارد، چرا؟ در عین حال، سازمانهای آزادی خواه فلسطینی ها و حزب الله لبنان را بی شرمانه "تروریست های درجه یک" می خواند؛ در صورتِ که هم حزب الله لبنان و هم فلسطینی های زیر ستم خیلی وحشیانۀ اسرائیل، بجزء از مقاومت در مقابل دشمن آشکار، معلوم الحال و زور گوی شان، دیگر به هیچ کسی، مردمی و یا کشوری، اندکترین مخالفت و ضرری ندارند. کجا و چرا خموش اند فقها و دانشمندان واقعی و واقعن دلسوز و خدمت گار به اسلام؟
وقتی در کشور ویرانۀ ما، در نتیجۀ انجام عمل انتحاریِ توسط منافقین ضد آئین اسلامی، در پهلوی چند انسان بیچاره و مظلوم ما، یک سرباز اشغالگر به قتل میرسد، بدون شک طالب منافق وحشی را تروریست و یا دهشت افگن میخوانند و اما؛ وقتی در بدخشان، همان منافقین، انسانی را به اسارت گرفته، سر می برند، آنهارا مخالفین دولت میخوانند (بد و شدید گفته باشند)؛ وگر نه، فقط طالبان خوانده میشوند، چرا؟ 
حالا، ما خوب میدانیم و می بینیم و روزگار بد روز و ناگوار ما واضحن نشان داده و ثابت کرده که مکتب فساد سیاسیِ استعمار بین المللی از عمَر افغان؛ از کسی که مطلقن بیسواد و "اوباش" و دارای افکار و روش کاملن غیر انسانی است، مجاهد راه دفاع از اسلام (در مقابل شهروندان مسلمان کشورش)، ملا، رهبر و امیرالمؤمنین ساخته ( چون فرمانبردار غرب است ) و از او شخصیتی رونمایی دارند که باید داشت و دارند با او حساب و کتاب و مناسبات و تعهدات برادری – سیاسی؛ و اما، در عین حالیکه با عمَر"اوباش" طالب مذاکره دارند و طالبان "برادر" را هر چه بیشتر و مشتاقانه تر وارد قدرت حاکمه می سازند؛ جوان تحصیل یافته ای آگاه، روشنفکر وبا اندیشه و با فکر و ( شهریار 24 سالۀ غوری ) را منحیث فقط انگیزه، پدیده و یا علامت بیداریِ مدنی وآزادی و عدالت خواهی، متهم به داشتن ارتباط با طالب نموده، بسیار آشکارا جنایت کارانه، در خانه اش به قتل میرسانند. (ای وای بحال ما!). 
با این همه وضاحت ها، جای خیلی الم وتاسف است، وقتی "نسل روشن اندیش" و هم، مدرس و ادیب و توانا در نویسنده گی، همیشه واحترامانه تکرار دارند و میخواهند آنچه غرب می گوید و خواهان است. آیا نمیدانیم و چرا نمیگوئیم و نمینویسیم که تروریسم و آئین اسلامگرائی کاملن مغایر، مقابل و دشمن یکدیگر اند؟ چرا نمیگوئیم و نمینویسیم برای جهانیان که اسلامیست واقعی نمیتواند دهشت افگن باشد و نیست؛ دهشت افگن " قلب انسان خور" مسلمان نما،، برده و ابزار گماشته غرب است؟ چرا نمیدانیم و نمیگوئیم که الله اکبر گفته، قلب انسان را کشیدن وخوردن، هیچگاه و قطعن اسلامی نه، بلکه غیر اسلامی و وحشیگریِ غیر مورد و امکان پذیرش است ؟ چرا برادران عزیز ما، باشد که جناب محترم آقای عزیزی است و یا دیگری، درین موارد ریشه کَن برای اسلام، خاموش اند؛ چرا نمیگوئیم و یا نمیسراییم که " سخن زدن از روافض وغیر روافض و شیعۀ فلان وسنی بهمان" جزئی اصلیِ برنامه های ویرانگر غرب علیه اسلام و پیروان باورمندِ واقعی اش است؟ 
باور من بر اینست که درست و حتا ضروریست تا دانشمندان سیاسی و آگاهانه باورمند به اسلام و آئین و موقف مقدسش، در گفتار ها و نوشتار های سیاسیِ شان، بجای عبارات، اصطلاحات و جملات "تروریسم بین المللی" ، " تروریسم اسلامگرا" و " اسلامیست های دهشت افگن" که اصلن ایده، طرح و محصول برنامه ریزی شده و هدفمند ضد اسلامیِ نهاد های سیاسی – اجتماعیِ استعمار گران است؛ عبارات، اصطلاحات و جملات " تروریسم استعمار بین المللی" ، "تروریسم عمال استعمار" ، " دهشت افگنان اسلام نما" را بکار گیرند. تا شود ممکن و آید روزی که از انحصار فکری – سیاسیِ حاکمیت پول و سرمایهء غارتگر جهانی بر آئیم و بتوانیم برای جهانیان برسانیم و آنهارا بفهمانیم و برای ایشان ثبوت کنیم که اسلام و مکتب و آئینش با تروریسم و دهشت افگنی مغایر است ذاتن و واقعن. در حال حاضر، ما (اکثریت) طوطی های بیش نیستیم در قفس رنگین از خون مظلومان بدست ظالم استعمار سرمایه داری و تکرار داریم آنچه خالقان تروریسم از طریق نشریه های خبریِ غربی، تبلیغاتیِ برنامه ایِ گوناگون و رنگا رنگ غربی؛ از طریق کتاب ها، رسانه ها ی مختلف و ……. همه گونه انتشارات منطقه ای و جهانیِ در انحصار خود، روی زبان ها می اندازند. 
ما خوب میدانیم و واضح می بینیم که غربی ها برای تحرک احساس و افکار عام خود و جهانیان بر ضد اسلام، صدا دارند: " القاعده و امثال آن، سازمان های تروریستی اسلامگرا اند". هر آنچه القاعده انجام می دهد، از نام اسلام انعکاس داده میشود. در حال که القاعده وهمه پیروانش در جهان، از جمله طالبان افغان، با انجام اعمال غیر انسانیِ شان با تمام معنا، تیشه به ریشۀ اسلام میزنند.

 

پرسش من اینست که چرا فقها و دانشمندان دینی- اسلامی نمی توانند ( بیشتر فکر می شود، نمی خواهند) خط و مش واحد اسلامی را برای نجات اسلام بر گزینند تا شود هدف عمل این سیاست های ضد اسلامیِ استعمارگران ظالم را خنثی و بی تاثیر و "نا چَل" سازند؟

ایکاش، دیگر از پیرویِ سیاست ها و سناریوهای بر تری جوئی و اشغالگرانۀ استعمار و اسبتداد غرب که واقعن و واضحن ضد اسلام است، رو بر گردانیم؛ ابزار فرمان پذیر شعار های آشکارا خاینانه ودروغین اش نگردیده ، تا از اسارت حاکمیت پول و سلاحش بر آمده و از درد زرد رنگی و بد نامیِ جهانی رها یافته و روانۀ راه سبزی شویم، اگر خواست خدا باشد و یاری اش با ما.