آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

دیوارسازی بین ملا و مکتبی، کار دست ماهـردشمنان اسلام و مردم ما است.

 

دیوار سازی در میان مکتبی وملا، یکی از اسباب و ابزار رنگا رنگ و بسیار کهنه سال و دیریـنۀ دشمنان ما، و بویژه یکی از اجزاً اساسیِ برنامه های استعماریِ مکتب " پاپ"* به رهبریِ انگلیس ها برای تداوم حاکمیت استعماریِ ظالمانۀ شان بر ما است!
دیوار سازی میان ملا و مکتبی، در ذات خود " با یک تیر، سه هدف" را زدن است:

– تفرقه انداختن و حکومت کردن؛
– هرچه بیشتر و دوامدارتر، نگه داشتن جامعۀ ما در دام جهالت و عقب مانده گی؛
– بد نام سازیِ اسلام و مسلمانان.

در انجام این هر سه هدف خود، استعمار – دشمن مکار، کاملن و تا امروز مؤفق بوده و طوری که می بینیم ، ادامۀ حاکمیت دارد، خون میریزد و فرهنگ وهویت می کـُشد.
برای انسان های با درد و با مسؤلیت و آگاه ما؛ بویژه، برای کسانی که بالاتر از چهل سال دارند، حتا ضرورتی نیست که دور روند و غرق کنند خود را به گذشته های تاریخ کشور، تا بدانند از درجه عمق خرابکاریِ این عامل سیه کار که به عنوان و به مثابۀ خط قرمز آفت آور و یا دیوار هولناک و وحشت زای که دشمنان هشیار و مکار ما، بسیار ماهرانه، در ارتباط بین "ملا و مکتبی"، ایجاد نموده اند، در یافت. ما، با چشمان خود می بینیم که سرزمین بلا دیده ما با همه انسانهایش، سالهای زیادی است که در زیر سایۀ بسیار سیاه و تاریک و مملو از زهر کشنده ای این دیوار ویران ساز هر نوع فکر و اندیشه ای روشن و مترقی، مسموم و فلج است. ما، می بینیم که غافله های روشن اندیش انسانی، همه از پیش رو و از هر طرف ما، به پیش میروند؛ رشد دارند و ترقی؛ دیگرگونی می آورند و دست آورد های علمی – انسانی دارند؛ به قله های بالای زنده گی انسانی می روند و ارتقاً دارند و فضارا در حال تسخیر اند و اما؛ ما، ازین "خط قرمزی!" که ساخته و پرداخته استعمار گرانی که آنها اند دشمنان ترقی اسلام و کشور ما، هیچگاه و تا کنون، بطور کامل، عبور نتوانسته ایم؛ گرچه، خدارا شکر؛ در حال حاضر، با تناسب به گذشته های تلخ و تاریک ما، فرق های زیادی درین ارتباط، به سوی صحت و روشنی، دیده میشود. فکر کنم، آزرده نشویم و اعتراف کنیم که ما، چند نسل و یا چند عمر است که در نتیجۀ ترزیق زهر نفاق "ملا- مکتبی" استعمار گران – دشمنان فرهنگ تاریخی، مدنیت تاریخی و دین اسلام ما، با کمک عمال خودی ( از وجود ما ، ولی همنوا ) با اجنبی، در بیماریِ فلج ساز فکری گرفتاریم!؟ با تاَسف، ما؛ خود، آگاهانه و یا غیر این، جدی متاثر بوده ایم ازین عامل ویرانگر؛ همیشه و بدون موجه، جبهه سازی و یا فرقه سازی کرده ایم بین ملا و مکتبی. این جبهه داشتن ها و صف گیری ها، هدف برنامه های دشمن را بر ما عملی ساخته، فقط خون ریخته است؛ تنها، تاریکی و آفت و عقب مانده گی فکری، علمی و فرهنگی ، سیاسی ، آموزشی، اقتصادی و دینی را به ما سوقات داشته است و نفرت جهانیان با اندیشه را نسبت به ما، با خود داشته و دارد امروز. با استفاده ازین مکتب "ملا تراشی"و "فتوا زائی"، امروز غربی های متکبر سرمایه و دموکراسیِ جعل کار شان، از ما و کشور ما، چهرۀ خیلی هولناک و بد نامی را به جهانیان، به نمایش گذاشته اند که خیلی درد ناک است برای هر ملا و مکتبی و هر آگاه با درد و با مسئولیت ما. فکر کنم، نرنجیم اگر این واقعیت را گفته باشیم که در طول تاریخ " افغانستانی" ما، ازین عامل سیاسیِ خانمانسوز استعمار، بیشترن ملای عزیز ما، آسیب پذیر و متاثر بوده است؛ ملا، همیشه نقطه ضعف جامعه ما برای استفادۀ سؤ استعمار گران بوده و تا حدودی کمتر از پیش، هست اکنون هم. ما خوانده ایم، در جریانیم و بیاد داریم هشتاد – نوَد سال پیش را؛ زمانی را که زمامدار وقت – امان الله خان افغان، خیلی هویدا و مشتاقانه برنامه های ترقی خواهی را بخاطردگرگونی اوضاع جهالت زدۀ جامعه و مبارزه علیه عقب مانده گی ها برای بهبود شرایط زنده گی و از آنجمله، در باب آموزش و پرورش (معارف) کشور، روی دست گرفته بود!؟ در آن زمان و در ار تباط با برنامه های آموزشی زمامدار امان الله، بویژه؛ متاثر ترین قشر و یا اعضای جامعه و یا فکر میکنم، بهتر باشد بگویم که فریب خورده ترین کس، عامل "ملا" بود که زیر تاثیر شعار دروغین " های، های ، امان الله کافر شده" استعمار قرار گرفته، نه تنها؛ مانع انجام و عملی شدن برنامه های انسانیِ ، بلکه؛ باعث کنار زدن حاکمیت وقت شدند. خوشبختانه امروز ، دیروز نیست و ملا و مکتبیِ امروز، آن دیروزی ها نیستند و تا حدودی زیادی روی حکمت سواد و علم و دانش می اندیشند. جای بسیار خرسندیست که امروز ملا، آموزگار مکتب است و خود، تلاش دارد تا فرزندش مکتب رود و تحصیل کند و مکتبیِ امروز از استادش که ملای امروزیست، درس و دانش می آموزد. این روند بمیان آمده در جامعۀ ما ( بویژه در غور فرهنگ پرورم، که بسیار مسرورم دارد) خیلی امید بخش و پیام دار است و در نیتیجه؛ واضحن ( خوشبختانه، صریحن)؛ با وجود تلاش های مذبوحانۀ شباروزیِ عمال سرمایه و غارت، از تاثیرات سیاست " دیوار اندازیِ" و "این و آن سازی" خیلی ظالمانه دشمن در بین مردم ما، گر چه بسیار آهسته، ولی هر روز بر جامعه، کمتر و کمتر شده می رود؛ بویژه ( از غروری که مرا در بر دارد، تکرار دارم که) در غورِ ذاتآ با فرهنگ – خانۀ محبوب ما . خیلی جای خوشی و امید های فراوانی به آینده است، وقتی می بینیم که همه اختلاف نظر های سیاسی و اجتماعی و دینی بواسطۀ حکمت منطق و قلم و دانش حل میگردند؛ بویژه در غور ِ بجا مانده از تمدن زیبای فرهنگ انسانی. در غور عزیز ما، با یاریِ خداوند بزرگ؛ شمشیرکور جهالت، دیگر برای ابد، منفور ومنحوس خواهد بود. امید دارم، این گونه دیوار های خانمانسوز، کاملن از بین بروند و هر چه زود تر. امید و آرزو دارم که دیگر هیچ سازمانی و زیر هیچ نام سواد آموزی، خیریه و انعام و کمک رسان و بدون مرزی ها که همۀ شان، مطلقن استخباراتی اند، نتوانند بر افکار سیاسی – اجتماعی غوری های مان تاثیر گذاریِ منفی ای که مغایر با منافع غوری باشد، داشته باشند. درین عرصه، نقش علمای محترم دینیِ ما، خیلی بارز و مؤثر است. آرزو دارم، راه حرکت و رفتن به سوی روشنی و معرفت را که قرن هاست ظالمانه عقب زده شده ایم، دیگران از غور و غوری های مهر پرور ما، بیاموزند. ما، بایدیم برای دیگران؛ برای کسانی که عمر های زیادی مارا ظالمانه به عقب زده اند، ثبوت کنیم که ما فرزندان متمدن ترین نیاکان و فرهنگیان بشریتیم! آرزو دارم، خیلی آرزو دارم که آرمان غوری برای کسب دانش و ایجاد دوستی و همبستگیِ غوری بر همه عقاید سیاسیِ چپ و راست، سیا وسفید، سرخ و سبز، اولیت عملی داشته و حتا، به برنامه غوری تبدیل گشته و در انتها، خاصیت ذاتی بخود گیرد. ما، غوری ایم و در قدم اول باید این را ثبوت کنیم!

• "پاپ" – "پک" (پاکستان)، "انگلیس"، پتان".