آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

پاکسازیِ قومی کوره ایست نفرت آفرین و آفت زا!

 

پاکسازی قومی یکی از اساسی ترین و موُثر ترین ابزار و وسایل، در امـر به هـدف رسانیدن برنامه ها و اهداف سلطۀ سیـاسی – اقتصـادیِ قدرت های استعماریِ مدرن و (توسط) حاکمیت های تک قومی.

 

پاکـســازی قـومـی:
پاکسازی قومی، به روِش و سیاستی قهر آمیزی گویند که جهت یکد ست سازیِ منطقه ای از لحاظ قومی، به نحو تحمیلی، عملی میشود که معمولن با تبعید، مهاجرت، جایگزینیِ اجباری و حتا کشتارانسانها ی مورد هدف، صورت می گیرد. پاکسازیِ قومی، اکثرآ با نابودیِ کامل ویا بخش بزرگی از آثار و بنا های تاریخی، گورستان ها، خانه ها و دیگر مظاهر تمدنیِ قوم مورد هدف، همراه بوده است. شاید بتوان گفت که پاکسازیِ قومی، نوعی نسل کشی است که بیشتر برای زدودن قوم هدف، از یک منطقـۀ جغرافیایی خاص، انجام می پذیرد و طبق معمول و به اساس تجارب که بشریت در دست دارد، سبب تغییر جغرافیای قومی، نژادی، زبانی، مذهبی آن منطقه می شود. بزرگترین شباهت میان نسل کشی و پاکسازیِ قومی را می توان نابودیِ اجباری گروهای قومی، نژادی، ایدئو لوژیکی دانست. از آنجایی که پاکسازی قومی تعریف رسمی ( تا کنون ) در مجامع بین المللی ندارد، نمی توان بدرستی تفاوت قضایی، میان نسل کشی و پاکسازیِ قومی قائل شد. اغلب انگیزۀ پاکسازی قومیِ مدرن، یکدست سازیِ ترکیب قومی، نژادی، ملیتی، زبانی و یا دینی – مذهبی بوده است.
واژۀ پاکسازی قومی (ترجمۀ فارسی) عبارت انگلیسی ethnic cleansin – در دهۀ نَوَد قرن بیستم میلادی، به دنبال نسل کشی هایی که در جریان فروپاشی یوگوسلاوی سابق اتفاق افتاد، وارد ادبیات سیاسی جهان شده و با سرعت به یکی از اصطلاحات رایج در میان واژگان مربوط به خشونت علیه گروهای قومی تبدیل شد. هر چند برخی ها معتقد اند که پاکسازی قومی ریشه ای تاریخی دارد، اما اینکه این پدیدۀ ویرانگر در طول تاریخ بشری، ریشه داشته یا مربوط قرن بیستم میلادی است، از موارد مورد اختلاف نظر هاست.

استعمار و پاکسازی قومی: 
در تمام دوران استعمار اروپاییان، دکترین اصلی استعمار آنان بر اساس دو مفهوم – «ناکجاآباد » و یا «سرزمین بی صاحب » استوار بوده که براین پایه، تصرف و تملک سرزمین‌های همه قبایل و مردمانی که نمی‌توانستند مالکیت خود را بر سرزمین ‌شان به طور رسمی و یا مکتوبی سندیت ببخشند، جایز بود. این امر سبب شد که در طول استعمار، رفته ‌رفته، گروه‌های بزرگ انسانی را از سرزمین‌های اجدادی‌شان بیرون برانند. از مصادق پاکسازیِ قومی خونین استعمار در تاریخ ، می توان به کشتار و اعدام دسته جمعی دانمارکی های ساکن انگلستان در سدۀ دهم میلادی، نا بودی سرخ پوستان امریکا توسط مهاجران و استعمارگران سفید پوست اروپائی و اخراج بسیاری از ایرلندی ها از انگلستان اشاره نمود. اگرچه عملآ فتح تمامیِ سرزمینهای مستعمراتی توسط اروپائیان – مانند مکزیک، استرالیا و امریکا، خشن بوده است، اما فقط برخی از آنها منجر به پاکسازی قومیِ خونین شده اند. 
ظهور " پاکسازی قومی مدرن" در سده های نزدهم و بیستم میلادی و در مناطق مختلف جهان، مانند سرزمین های امپراتوری های قدیمی در مرکز اروپا و غرب آسیا اتفاق افتاده است. امواج متعدد پاکسازی قومی، نقشۀ قومی و مذهبیِ این مناطق را تغییر داد. نخستین موج پاکسازی قومی در جنگ جهانی اول آغار و بعد از مدت کوتاهی پس ازپایان جنگ، به سرعت عمل آن کاستگی پدید آمد. دومین موج آن، درست پس از آغاز جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید و اندکی بعد از اتمام جنگ، به خاموشی گرائید. سومین موج هم در خلال جنگ سرد مابین گروه کشور های شرق و غرب آغاز و پس از پایان جنگ سرد، به اوج رسیده و با اجرای سیاست های استعماریی تک قطبی در جهان، شدیدآ ادامه دارد.
این سه موج، نقشه مذهبی- نژادیِ اکثر کشورهای اروپایِ مرکزی و شرقی و غرب آسیا را تغییر داده و باعث ایجاد یکدستگیِ ملیِ بیشتری شده. ویژه گی مشترک این وقایع این است که عاملان آن‌ها بارها و بارها با ادعای اینکه در واقع خود آن‌ها قربانی گروه‌هایی شده‌اند که هدف حذف قرار گرفته‌اند، خود را «حق به جانب» نشان داده‌اند. عاملان، هنگام توصیف قربانیان از گفتمانی استفاده می‌کنند که به تنش‌های درازمدت قومیتی، زبانی و یا مذهبی بازمی‌گردد، و پس از یک مرحله افراطی‌شدن سریع این گفتمان، عموماً به پاکسازی قومی ختم می‌شود. در برخی موارد، افراطی شدن گفتمان مستقیماً به نسل‌کشی منجر می‌شود، اما در اغلب، پاکسازی قومی به عنوان هدف مطلوب برای حذف گروهی که از طرف عاملین پاکسازی قومی، خطرناک محسوب میشود، استفاده می‌گردد. از موارد به وقوع پیوسته در امواج مذکور، میتوان به نسل کشی ارمنی ها توسط ترکان عثمانی در جریان و پس از ختم جنگ جهانی اول، اخراج میلیون ها آلمانی از لهستان و چکوسلواکی و دیگر مناطق اروپای شرقی پس از پایان جنگ جهانی دوم و کشتار بوسنیائی های مسلمان توسط صرب های بوسنی پس از پایان جنگ سرد، اشاره کرد. در ماه فبروری 1993 کمیسیونی از کارشناسان سازمان ملل، جهت رسیدگی به وقایع بوسنی و هرزگوین تشکیل شده بود. این کمیسیون، پاکسازی قومی را جرمی ضد قوانین بین الملل توصیف کرده است. اگر چه امروزه مفهوم پاکسازی قومی به خوبی روشن است و فهمیده می شود، اما بر خلاف نسل کشی، وارد اسناد حقوق بین الملل نشده و به عنوان جزئی از جرایم که پیشتر تعریف شده، یعنی جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی، طبقه بندی می شود که این تلقی در مواردی می‌تواند با مصوبهٔ کنوانسیون نسل‌کشی در تناقض باشد. 

ابزار تروریسم و ار تباط آن با پاکسازی قومی:
در بحث مربوط به پدیده تروریسم و درباب ارتباط تروریسم با پاکسازی قومی، نظر اجتماع بزرگ علما و محـقـقـان علوم سیاسی- اجتماعی چنین است که اگر راهی بجزاز دست زدن به اقدامات تروریستی برای پاک سازی قوم تحت نسل‌کشی یا پاکسازی باقی نماند، تحرکات تروریستیِ عاملان پاکسازی قومی بر قوم مورد پاکسازی، موجه است. از پاکسازی قومی و نسل کشی در استدلال‌های مربوط به مسئولیت جمعی (که در آن کل افراد یک گروه مسئول اشتباهاتی شناخته می‌شوند) استفاده می‌شود. یکی از مباحث پیرامون پاکسازی قومی، مسئله «مداخله مسلحانه بشر دوستانۀ (؟) » دولت‌های خارجی در کشور مجری پاکسازی قومی ا‌ست. پرسش اصلی در این باب این است که دقیقاً در چه صورتی می‌توان مداخله مسلحانه دولت‌های خارجی را توجیه کرد. علمای متعددی معتقد اند که میان نحوه فکر عاملان پاکسازی قومی و فلاسفه اخلاق هیچگونه خویشاوندیِ وجود دارد و این تناقض قطعآ منجر به محروم کردن برخی انسان‌ها از خصایص انسانی می شود، و هیچ ادعای نمی تواند و هیچ دلیل منطقیِ وجود ندارد که از انجام رفتارهای بشردوستانه در مقابل انجام رفتارهایی مانند پاکسازی قومی و نسل‌کشی حمایت کند. هیچگاه مهربان بودن و ظالم بودن از لحاظ استدلال منطقی به یک میزان قابل توجیه نیستند.

سازو کار پاکسازی قومی :
از سازوکارهای که در انجام پاکسازی قومی بکار گرفته می شود، می‌توان« قتل، شکنجه، دستگیری و بازداشت خودسرانه، اعدام‌های فرا قضایی، تجاوز به عنف و ضرب و جرح جنسی، و همچنین اخراج و اجرای حملات نظامی علیه غیرنظامیان» را برشمرد. با اینکه پاکسازی قومی در طول تاریخ، با استفادهٔ مکرر از زور جهت حذف گروه خاصی از مناطقی مشخص همراه بوده‌است، اما سازوکارهای آن نیز تناقض ‌آمیز بوده‌است. از طرفی پاکسازی قومی توسط کشورهای قدرتمند و یا از طرف حاکمیت تک قومی جهت تغییر نقشهٔ قومی، زبانی و مذهبی، به ویژه در مناطق مرزی انجام می‌ یابد، و از طرفی دیگر فروپاشی چنین کشورهایی نیز خود به جنگِ قدرتی می انجامد که پاکسازی قومی اغلب یکی از پیامدهای آن می باشد. به این ترتیب، علمای متعدد، پاکسازی قومی را «محصول پیشرفته‌ترین توسعه درعصر مدرن» می‌دانند و استدلال دارند که احتمال اینکه دموکراسی‌های جدید دست به پاکسازی قومی بزنند، حتی از رژیم استبدادی پایدار نیز بیشتر است. یکی دیگر از تناقضات پاکسازی قومی این است که حداقل بخشی از انگیزهٔ درگیری، اختلافات ملیتی، قومی، زبانی و مذهبی بوده‌است یا چنین اختلافاتی به درگیری‌ها دامن زده‌است؛ اما همین عوامل نیز گاهی اوقات، حداقل درفرم اصلاح‌ شده، به عنوان چاره‌ای برای جلوگیری و حل درگیری استفاده میشوند.

عاملان پاکسازی قومی :
عاملان پاکسازیِ قومی ازین روِش به مثابه ابزار موُثر و جواب دهندۀ خواست های تعالی گرائی شان در تطبیق اهداف بر نامه های سلط جویانهُ خود استفاده می برند. معمولن، عاملان پاکسازیِ قومی، گروهای و یا قومی را از طریق تضعیف، تخریب و حتا در انتها، نا بودیِ کامل ویا از بین بردن بخش بزرگی از آثار و بنا های تاریخی، گورستان ها، خانه ها و دیگر مظاهر تمدنیِ شان، حذف می کنند که وجود آنهارا ذاتآ تهدیدی علیه خود و مانعی در به اقتدار بودن سلطه و حاکمیت دلخواه خود محسوب می کنند. 

به طور کلـی می‌توان عامــلان پاکســازی قومـی را که خود، قــاتلان اند، به نُه دستـه تقسیم کرد:
قاتلان ایدئولوژیک: این دسته از قاتلان که معمولاً در سطوح و مقامات بالای عاملان یافت میشود،
به ‌درستی و عدالت پاکسازی قومی اعتقاد داشته و باور دارند که اهداف بالاتری این عمل را توجیه می‌کند. معمول‌ترین توجیه اینکه پاکسازی را در واقع دفاع شخصی تفسیر و خود را قربانی واقعی توصیف کنند. 
قاتلان دیوانسالار: این دسته از قاتلان در قفس بوروکراسی مدرنیتـه محبوس شده‌اند و اطاعت برای آن‌ها عادت شده‌است. منشـأ این عادت روال ن هـادینـه‌ای‌است که آن‌ها را در « پیـش پا افتـادگی شر مؤسـسـات جوامع مدرن» محبوس می‌کند.
قاتلان متعصب : این دسته از قاتلان پیرو تعصباتی هستند که در مکان و زمان آن‌ها وجود دارد. به عنوان مثال سرخ پوستان، مسلمانان و مردمان مستعمرات، مورد تنفـر قاتلانشان بودند. 
قاتلان خشن: این دسته از قاتلان خود به خود به سمت قتل کشیده می‌شوند. برخی حالت سادیستی داشته و از زجر دیگران لذت می‌برند، اما افراد خیلی بیشتری هنگام انجام خشونت احساس رهایی وآزادی از اضطراب عاطفی می‌کنند. بعضی از قاتلان این دسته، زمانی تحت تحقیر قرار گرفته و احساس تهدید شدن کرده‌اند و آن‌ها از این موضوع خشمگین شده و انتقام گرفتن را عادلانه می‌بینند. از اینکه قدرت نا محدودی بر قربانیان دارند و از اینکه انتقام می‌گیرند احساس خوشی ومسرت غرور می‌کنند. 
قاتلان ترسو: این دسته از قاتلان از ترس اینکه اگر از قدرت اطاعت نکنند و نکشند، خودشان کشته شوند و یا عضوی را از دست بدهند، دست به قتل می‌زنند. این دسته از قاتلان معمولن از روی اکراه می‌کُشند. 
قاتلان حرفه‌ای: این دسته از قاتلان به صورت حرفه‌ای آدمکش بوده و توسط نهادی استخدام می‌شوند. درصورتی که بپذیرند، جهت ارتقای شغلی برایشان مؤثر است و اگر نپذیرند موقعیت شغلی شان را بدترمیکنند. 
قاتلان مادی‌گرا: این دسته از قاتلان به دنبال غارت اموال و یا شغلی قربانیانشان هستند. برخی از این افراد زندانیانی هستند که درصورتی که در کشتارها همکاری کنند به آن‌ها قول آزادی از زندان داده می‌شود. 
قاتلان باانضباط : این دسته از قاتلان کسانی هستند که عدم پیروی از دستورها را غیرسالم می‌دانند و بیش از اینکه از روی ترس، قتل را انجام دهند به داشتن انضباط و انجام وظیفه اهمیت می‌دهند. 
قاتلان رفیق‌باز: این دسته از قاتلان تحت فشار اطرافیان به قتل روی می‌آورند و جدا شدن از گروه را باعث از دست رفتن حمایت عاطفی گروه از آن‌ها می‌بینند. 

در کلبۀ جسمن و روحن ویرانۀ ما، زیر نام افغانستان؛ در ظلمتخانه ای که مملو از عاملین و قاتلین بی خدا و با خدا است؛ در سر زمینی که در طول تاریخ جهان، بیشترین موارد تعرض خارجی و استبداد قومی را به بهانه های دفاع از افغان و دفاع از اسلام، اعمار سوسیالیسم ( در مقطع نسبتن کوتاهی از تاریخ کشور)، برقـراری دموکراسیِ امپریالیسم جهـانی و حکومت اسلامی (در یک جعـبـه) برای تامین حقوق بشر و اعمار بازار آزاد سیاسی و اقتصادی ( امروز) ؛ در مکانی که همه بود و نبود معنوی و مادی اش را مسلمانان دین دار با دشمنان اسلام، دست بدست هم داده به تاراج برده اند، همچنین موارد غیر قابل انکاری از روش ها و سیاست های سیاه پاکسازی قومی وجود داشته و دارند به نحو واضحن خیره سرانه ای، حکم می رانند. 
ما بیننده و نظاره گر جریانات گوناگون تحمیلی ای سیاست متداوم فریبکارانه و گاهن قهر آمیز یکدست سازی و یا پاکسازی ملیتی، قومی و زبانی از جانب نماینده گان قوم حاکم در کشوربا کمک استعمار گران خارجی، بر دیگر اقوام ساکن سرزمین ما، می باشیم. 
روش ها و سیاست های از قبیل: برتری جوئیِ سیاسی، ملیتی، قومی و زبانی یک قوم ( قوم حاکم ) بر قوم و یا اقوام دیگر؛ در انحصار داشتن قدرت سیاسی – نظامی از جانب قوم حاکم؛ غصب برنامه ریزی شدۀ زمین های زراعتی اقوام هدف و جا بجا کردن نماینه گان قوم حاکم؛ نابودی و یا به نابودی بردن عمدیِ آثار و بناهای تاریخی مدنیت های قوم مورد هدف؛ تضعیف ، تخریب و در کناره کشیدن زبان قوم تحت هدف؛ ترور های پلان شدۀ سیاسیِ نماینده گان قوم زیر هدف؛ کشتار های دسته جمعی ا قوام دیگر؛ تغییر اصطلاحات ونام های اصلی و تاریخیِ محلات، مناطق و واحد های اداری از زبان بومیِ شان به زبان قوم حاکم و … انواع مثال های متعدد دیگری از تبعیض گرائی قومی – زبانی، بدرستی مصداق این روند اند. این جریان ها در کشور ما کاملن روشن وصریحن وجود عمل دارند؛ نفرت آفرینی و آفت افروزی دارند و خون ریزی؛ و در طی بیست – سی دهه، با استفادۀ سؤ از انواع شعارها ی اتحاد افغانی – اسلامی و به بهانه های گوناگون عوام فریبانه ای زیرنام دین داری و رعیت – تابعیت از امیرالمومنین ها، سرداران، سپهسالاران، خان غازی ها، شاهان و اعلیحضرت ها، بابا های ملت، جلالتمآبان ورئیسـان خانواده گی – قومی ( نه ملی ) و زیر شعار تحکیم جهاد و اسلام افغانی، راه را بسوی روشنیِ علم و معرفت و انسانیت به روی جامعه بسته داشته اند و تاریکی و ظلمت و تعصب آورده اند و خون ها ریختند.

 

 تاریخ گواه است!
و اما، سازمان ملل (گویا) متحد، سازمان که نام و تعریفش واقعن زیبا، ولی با تاسف زیاد، کلن برنامه ها ی اساسی، مقررات، تصامیم و فیصله های مهم و کلیدی و کار کرد هایش ( به ویژه )، بدون تردید وشک، دقیقن تامین کنندۀ خواست ها و بر نامه های فرمایشیِ غارتگران استعمارگر حاکم در جهان است و همچنین قانون گذاران دموکراسیِ جهانی و متخصصان وعلمای گماشته شدۀ سیاسی – اجتماعیِ شان، کسانی که در واقع طراحان و مُد سازان اصطلاحات ، مواد و قوانین سازما ن ملل اند، درین موارد و در باره جنایات تاریخیِ که در افغانستان از جانب عاملان قوم پرستی صورت می گیرد، خاموش اند، چـرا؟ 
آیا شما خواننده عزیز، برای خود می دانید، چـرا؟ 

استفاده شده:
– رولان برتون – « راه‌های منفی سیاست قومی »؛ « قوم‌شناسی سیاسی » .

-«ethnic cleansing.» Encyclopædia Britannica. 2010. Encyclopædia Britannica Online. -Bloxham, Donald; Moses, A. Drik. «Ethnic Cleansing versus Genocide». The Oxford Handbook of Genocide Studies. – Mann, Micheal. «The dark side of democracy: explaining ethnic cleansing».Genocidal Democracies in the New World. -Card, Claudia. Confronting Evils: Terrorism, Torture, Genocide. Cambridge.