آرشیف

2015-12-30

عصمت الله راغب

پارسی را پاسدارید؛ هرچه دارید از برکت اوست!

وقتی عملکرد اندیشه فاشیستی تعداد از نخبه گان قبیله را در پیوند به تخته رهنمای وزارت دفاع مشاهده کردم که در آن تهورانه و گستاخانه فارسی را نادیده گرفتند، نمک را خورده و نمکدان را بر زمین زده اند، از فارسی ستیزی مجید زابلی، عبدالحمید مومند و داوود یادم آمد که در دوران حکومت ظاهر شاه چی ستم های را که در حق زبان فارسی و گوینده گان آن روا نداشتند، اما جای تاسف بر ما در این است که ما در طول تاریخ هرگز نتوانسته ایم مدافع زبان و ارزشات زبان و فرهنگ مان بوده باشیم، سالهای زیادی است که از آغاز جفاکاری های بی شرمانه یی تعداد از عقب گرایان در برابر فارسی می گذرد اما بازهم بی محبا بر آن تاخته می شود و ما هرگز به عنوان یک گوینده مدافع خوب از آن نبوده ایم. ای کاش صاحبان این زبان ما نمی بودیم، ما های که هرگز خلف صالح برای پاسداری از آن در هیج مقطع زمان نبوده ایم تنها ویژه گی های نهفته در دل این زبان بوده که بدون پشتیبان آنرا تا امروز از گزند اژدهای زمانه نگهداشته است اگر بجای این زبان ما گوینده ی زبانی دیگری می بودیم با این غیرت که الان داریم شاید هیج  آثار و نشانه یی از آن در دل تاریخ وجود نمی داشت.
این "برادران بزرگ" مثل یون، طاقت، احدی، باری جهانی، غنی و… چی قدر دیگران را در انحصار خود شان گرفته اند که حتا خوش ندارند دیگران نفس بکشند معلوم نیست تا چی وقت به این ستم خویش ادامه می دهند، فکر نکنم که با استبداد بتوانند یک زبان را بجای دیگری ملی بسازند سوی تفاهم نشود که در این نبشته مخاطب ما تنها کسانی هستند که آنها از آدرس قوم و زبان افغانستان را به تباهی کشانیدند، بدون شک عزیزانی خوبی هم از برادران پشتون داریم، که با حفظ نزاکت های همشهری بودن و احترام به ارزشات یک دیگر که زمینه ساز رفتن بسوی ملت شدن است به داشته های زبانی و فرهنگی دیگران احترام ویژه قایل هستند اما در این میان تنها تعدادی از کوردلان اجیر که جز کاشتن تخم نفاق و دشمنی منظور از زایش شان در این خاک دیگر چیزی نیست همواره در تلاش اند تا از هر روزنۀ که باشد به اعمال شیطانی  خویش ادامه بدهند که سخت در اشتباه اند.
اگر به ابعاد این مسایل که هر یک ماه وسال در میان، تعدادی بطور پلان شده و آگاهانه بر روی اعصاب دیگران  از روی توهین و تحقیر بر هویت، تبار، فرهنگ و زبان شان راه می روند دقت شود، در حقیقت آنها کسانی هستند که وحدت و سلامت ملت افغانستان را خدشه دار می کنند و قطعاً از راه تامین عدالت و تحفظ هویت های یکدیگر می شود بر پیشانی این فتنه انگیزان  القاب خایین ملت را حک کرد.
اما متاسفانه تامین عدالت اجتماعی در جغرافیا مثل افغانستان نیازمند یک حاکم سالم است که خودش نیز از تعصبات قومی، زبانی و تباری فرار کرده باشد نه اینکه  مثل غنی  الگوی  گیرو دارهای همین موضوعات در کشوربوده باشد.
خوب است که تا هنوز هیچ گروه یی از گوینده گان زبان فارسی در افغانستان ادعا نکرده است که فارسی منسوب به فلان قوم و فلان تبار است هرکس که بتواند از آن بحیث افهام و تفهیم در امر داد و ستد امور اجتماعی کار بگیرد و یاهم کتابت کند زبان فارسی مال همان است.
کوتاه اینکه در سرزمین افغانستان برای کسب آگاهی از دین و رسیدن به اصل مفاهیم دینی فارسی بستری خوبی است که با نزدیک شدن به فارسی و استفاده از آثار مکتوب آن می توانید دین و آموزه های دینی را بطور کامل درک کنید. روی دیگر سخن اینکه؛ هر نوع مخالفت با آن در واقع مخالفت به داشته های پنج هزار ساله تاریخ تمدن افغانستان است، تمدن را که به عنوان افتخار ورد زبان هر شهروند این خاک بحساب می آید، ادعای تمدن  چند هزار ساله را تنها می توان از راه عشق ورزیدن به فارسی جستجو کرد وقتی فارسی را از تاریخ پنج هزار ساله این سرزمین بردارید دیگر هیج چیزی به این تاریخ و تمدن باقی نخواهد ماند.
در زبان شناسی گفته اند هر زبان که خودش به خود گوینده جلب نکرد آن زبان مرده و رو به انقراض است بگذارید و از دخالت دستگاه حاکم برای پشتبانی یک زبان بجای دیگری دست بکشید و زبانها را به حال خود شان رها کنید، برای انتخاب زبان برتر(ملی) که تفاهم برآن به عنوان یک زبان واحد و ملی  راه را برای ملت شدن باز می کند به انتظار بنشنید هرکدام پیش رفت و هرکدام به عقب ماند؛ بعد برای عبور از بحران فرهنگی- زبانی به اتفاق آرا همان زبان را زبان ملی انتخاب کنید که بطور خود جوش بر خود گوینده جلب می کند نه اینکه با استفاده از دستگاه حاکم استفاده سو کرده بر هویت های دیگران خود سر بتازید.
تحمیل کردن داشته های خود بطور اکرا بر دیگران جز انزجار و نفرت دیگر هیچ پیام داشته نمی تواند اگر این کارها نتیجه می داد حد اقل فرمان های ظاهرشاه که آموزش زبان پشتو را برای مامورین دولتی اجباری اعلان کرده بود نتیجه می داد که نداد.
دقیقاً ما اعتراف می کنیم که در این استبداد فرهنگی- زبانی که هرکه زور داشت دیگری را می خورد، از درون حاکمیت موجود کسی باید مدافع  زبان و فرهنگ مان می بود که متاسفانه این زبان چنین گویندگان را بخود ندارد ، اما از روی خواهش بقول احدی از برادران "بزرگ" مان دعوت می کنیم که ما را از خیر شما تیر اما کافیست که برما شر مرسانید.
نوت: اگر چند ما یک قدم شاه بی قدم و علی مراد بی مراد به وزارت دفاع داریم که زبان شان فارسی است و باید برای تعادل زبان های ملی در تخته رهنمایی وزارت دفاع و جلوگیری از نفاق افگنی در میان ملت افغنستان مداخله می کردند که متاسفانه آنها هنوز در حد سرباز زیر قومانده باقی ماندند نه پاسدار ارزش ها.

عصمت الله راغب
9/10/1394