آرشیف

2019-1-22

عصمت الله راغب

آیا نظام پارلمانی جایگزین نظام ریاستی می‌شود؟

اشاره به چیستی نظام پارلمانی

تعدیل قانون اساسی، تمرکززدایی قدرت از ریاستی متمرکز به نظام های غیر متمرکز یکی از موارد است که در سال های پسین در اکثر از محافل سیاسی بطور جدی به آن پرداخته می شود، اما با نزدیک شدن فصل ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری 1398 این خواست ها در برخی از تکت های انتخاباتی جدی تر از پیش به عنوان یک اصل مهم مطمح بحث است.
افزون بر آن برخی از تکت های انتخاباتی که در برنامه های آینده شان نجات افغانستان را گریز از تمرکز قدرت می دانند بجای آن از نظام های پارلمانی و…به عنوان بدیل های ساختارسیاسی موجود یاد کرده و از آن اعلان حمایت می کنند.
نظام پارلمانی چیست؟
نظام پارلمانی یا مجلس‌ محور به نوعی حکمرانی مردم سالارانه اطلاق می شود که در آن قوه مجریه مشروعیت مردم سالارانه خود را از قوه مقننه اقتباس کرده و در برابر آن پاسخگو است. به عبارتی نظام پارلمانی نوعی نظام حکومتی است که از تفکیک نسبی قوا ایجاد می‌ شود. در این نوع نظام قوه مجریه و قوه مقننه از ابزارهایی برای تأثیرگذاری و نفوذ بر یکدیگر برخوردارند.
به عبارت دیگر در نظام‌های پارلمانی رئیس کشور و رئیس قوه مجریه دو شخص متفاوت هستند. رئیس قوه مجریه که معمولاً نخست وزیر نامیده می‌شود، به پیشنهاد رئیس کشور و انتخاب پارلمان مشخص می‌ گردد. اعضای هیأت وزیران در این سیستم حق پیشنهاد قانون به مجلس و شرکت در مذاکرات و مباحثات مجلس نمایندگان یا انحلال پارلمان را دارند و از سوی دیگر پارلمان نیز حق بازپرس، استیضاح و دادن رأی عدم اعتماد به آنان را دارد
نظام پارلمانی، نظام دورئیسی است؛ ‌رئیس حکومت«نخست‌وزیر» و رئیس دولت دو شخص متفاوت هستند؛‌ رئیس حکومت، رئیس واقعی است که زمام امور اجرایی کشور را در دست دارد و رئیس دولت، رئیس اسمی بوده و جنبه نمادین و تشریفاتی دارد که به حل برخی از تعارضات قوا می پردازد
برخی از کارشناسان باورمند براین هستند که نظام پارلمانی معمولاً در کشورهایی پا می ‌گیرد که احزاب قوی و فعال حضور داشته باشند. به همین دلیل بسیاری معتقدند که نظام پارلمانی به ‌دلیل نبود احزاب ریشه ‌دار و منسجم موفق نخواهد بود. اما عده ی دیگر با رد این ادعا می افزایند که رابطه بین این دو نظام یک طرفه نی، بلکه یک رابطه دوسویه است که هردو تاثیر متقابل بر یکدیگر می گذارند.
به هر روی در این نوع نظام ها تکیه بیشتری بر احزاب می شود. احزاب در این نظام ها با رقابت جدی در سطح محلی و ملی برای کرسی های پارلمان تلاش می کنند و رهبر حزب و یا ائتلاف پیروز به عنوان نخست وزیر معرفی می شود. در واقع مردم پیش از انتخابات رهبر احزاب و برنامه های احتمالی آنها را می دانند و بر این مبنا رای می دهند
اما پرسش اصلی اینجاست که آیا در افغانستان با موجودیت چنین احزاب شکسته و ریخته می توان به چنین نظام دست یافت یا خیر؟ و یاهم چنین نظامی با توجه به ساختارهای حاکم در جامعه پاسخگوی نیازهای مردم ما خواهد بود؟ آیا افغانستان تا هنوز چنین نظام های را موفقانه تجربه کرده است یا خیر؟
برای جستجوی پاسخ به این قبیل پرسش ها مروری می داشته باشیم به بخش از مقاله مبسوط خانم وسیمه بادغیسی کمیشنر فعلی کمیسیون انتخابات تحت عنوان (تبیین رژیم پارلمانی (همکاری قوا)) که در آن نویسنده نسبتا توانسته است پاسخ های مفصلی را ارایه ارایه دهد:
«اگر ما پیشینه ‌تاریخی افغانستان را مورد بررسی مختصر قرار دهیم متوجه خواهیم گشت که نظام صدارتی در افغانستان نسبت به رژیم ریاستی دارای سابقه بیشتری است. در زمان ظاهر‌شاه نظام صدارتی در افغانستان تجربه شده است. صدارت شاه محمود‌خان در دوره ‌ای ‌موسوم به دهه دموکراسی که احزاب سیاسی عملا موجودیت پیدا کرد و برخی از حقوق و آزادی‌ های اساسی شهروندان در ساحه ‌محدود شهرهای بزرگ تامین شد یک بخش از این تجربه است. در این دوره افغانستان دارای دو زعیم رییس مملکت و رییس حکومت بوده است.
با نظرداشت جنبه مثبت تجربه ‌نظام پارلمانی باید این نکته را نیز یادآور شویم و متغیر‌های سیاسی و اجتماعی افغانستان را از یاد نبریم. سقوط پیاپی برخی از کابینه‌ ها و عمر مختصر آن ‌ها در دوران ظاهر خان نشان‌ دهنده چالش‌ برانگیز بودن نظام صدارتی در کشور است. در دوران ظاهرخان حکومت محمد‌یوسف‌ خان و هم‌ چنین حکومت داکتر ظاهر عمر کمی‌ در حد چند ماه داشته ‌اند.
نکته دیگر این ‌که می ‌توان گفت عامل اصلی در تحقق رژیم پارلمانی مسئولیت سیاسی وزیران در مقابل پارلمان است. هر حکومت باید منتظر پرسش‌ ها و استیضاح‌ های پارلمان باشند. این مساله تفاوت اساسی رژیم پارلمانی با رژیم ریاستی را مشخص می ‌کند از جمله این‌ که رییس ‌جمهور و رییس مملکت در مقابل پارلمان مسئولیت سیاسی ندارد. نکته اخیر یکی از نشانه‌ های رژیم پارلمانی در افغانستان است و درست یکی از نکاتی است که می ‌تواند معرف رژیم نیمه ‌پارلمانی و نیمه ‌ریاستی در افغانستان باشد.
در ارتباط به رژیم پارلمانی می ‌توان گفت در صورتی که کابینه از سوی پارلمان مرتب به چالش کشیده شود و اعضای پارلمان هر آن بتوانند از اهرم سیاسی استیضاح کابینه به ‌صورت فردی یا جمعی استفاده کنند. در مقابل اهرم دیگری برای کابینه طراحی شده است که در صورت احساس فشار زیاد از سوی کابینه صدر اعظم می ‌تواند دلایل قانون را مطرح کند و درخواست انحلال پارلمان را به امضای رییس ‌جمهور یا پادشاه مملکت برساند. این نکته در صورتی اتفاق خواهد افتاد که بین کابینه ‌دولت و پارلمان کشاکش سیاسی و اختلافات عمیق برای براندازی یک‌ دیگر وجود داشته باشد.
در واقع رژیم پارلمانی از لابه‌ لای تاریخ سیاسی انگلستان بیرون آمده است و انگلستان قدیمی ‌ترین و تاریخی ‌ترین رژیم سیاسی پارلمانی را دارا است. پارلمانتاریسم محصول یک فرایند تاریخی است که در نهایت دموکراسی را در این کشور نهادینه و مستقر ساخته است.
همان‌ طور که پیشتر اشاره شد علاوه بر قانون اساسی ۱۳۴۳در دوره کمونیستی نیز نظام صدارت و دو رکنی بودن قوه مجریه احیا گردیده بود. یعنی تیوری تفکیک نسبی قوا در نظر گرفته شده بود و قوه مجریه و مقننه در آن زمان با هم همکاری می ‌کردند و ارتباطات ارگانیک داشتند.
پیش ‌بینی می‌شود که ایجاد رژیم سیاسی پارلمانی یا صدارتی در کشور حداقل با دو چالش عمده روبه‌ رو باشد. یکم‌: نبود احزاب قدرتمند و مردمی‌ که بتواند در رقابت‌های سیاسی شرکت کند. دوم امکان سقوط متواتر کابینه و یا پارلمان و یا هر دو و در نتیجه بی‌ثباتی سیاسی. ولی، محمد سرور دانش بر این باور است که بهترین نظام حکومتی در افغانستان نظام صدارتی است. یعنی ما باید در کشور هم رییس ‌جمهور داشته باشیم هم صدر اعظم. به ‌نظر وی این نوع نظام بهتر می ‌تواند تامین ‌کننده تعادل و توازن قوا باشد و هم‌ چنین تامین ‌کننده حقوق و آزادی ‌های سیاسی شهروندان باشد. به‌ نظر محمد سرور دانش، نظام صدارتی در کشور ما تقریبا یک سنت شده و اذهان عمومی ‌با آن الفت گرفته و آشناست».

با حرمت
راغب