آرشیف

2014-12-6

الحاج عبدالشکور دهزاد

هفت سین

ســـاز و آوازی به آهــنـگ وفــایت میکنــم
در ورای عــالــم روء یا صــدایـت میکــنم
 
سیــب رنگینی همی چـیـنم به فانـوس خیال
دانـه دانـه صرف لبخـنـد صفــایـت میکنـم
 
سبزه بـر میگیـرم از طـرف چمنـزار عمل
زیب دست و پا و مو های هـنـایت میکنـم
 
سایـبـانی در دل صحرا ز گل مـیسازمـت
نقـد جان را صـدقـهء بال هـمـایـت میکنـم
 
سیر گلگشت بهاری در محیـط شهر عشق
پـای بـگذاری اگـر جـانـرافــدایت میـکنـم
 
سرمـهءسنگی بـه چشم خویـشتـن میسایمت
در دل شبـها به جـان و دل هـوایـت میکنـم
 
سال نیکوخواهدت(دهزاد)وعمری چون بهار
مسئـلـت نیـکی و پـیروزی برایـت میـکنــم
 

سال نیکو با سیر و گلگشت در زیر سایبانی از سبزه های بهاری و بساطی از سیب رنگین آمیخته با ساز و نوای آبشار همچو سرمهء سنگی زیبنده ی چشمان تان باد.
همیشه بهار باشید.