آرشیف

2014-12-6

الحاج عبدالشکور دهزاد

سال نو

آمد بهار دلـــکش و زیبــــای ســال نو
دل بستــه ام به ذوق تمنـــای ســال نو

در شب چـراغ محمل این کاروانیــان
دیدم تنیــده قـــامت رعنـــای ســال نو

مانی صفت به نقشه ی بافیده ی خیال
بنشسته ام به مفـــرش دیبـــای سال نو

از بس شدم کلافه ی درد و غم وفراق
بشمرده ام حساب قـدمــهای ســـال نو

یا من فریب دام هوس میخورم مــدام
از طرز رنگ رنگ و فریبای سال نو

یا در قبال شامخ این صخره ها عجب
نقشست لوح نیک و مصفای ســال نو

فضل خداست بدرقه ی کاروان صبح
پیداست از اشارت و ایمای ســـال نو

از ناله ی یتیم و ز خـــون شهــید ما
روشن شدست تاری دنیای ســال نو

(دهزاد)بسکه حنظل تلخم به کام شد
بستم به فال میکـــده رویای ســال نو

 

به پیشواز بهار سال 1393 هجری شمسی سروده شد .