آرشیف

2014-12-6

الحاج عبدالشکور دهزاد

ماه نو

در شهر عشق شور و نوا کرد ماه نو
ما را ز بام عـرش صــدا کــرد ماه نو

در سفره ء کریم و به مهمانیی خــدا
دعوت ز جمله شاه و گــدا کرد ماه نو

عاشور عشق در دل ویرانه بر فروخت
یــاد از شهیــد کــر و بلا کــرد ماه نو

از لیل قدر جام جهانبین به هدیه داد
ترسیــــــم خط راه هدا کــرد مــاه نو

قلبی کــه خسته بود ز فرط غــم گناه
دادش شفا و معجزه ها کــــرد ماه نو

مرحم به قلبهای دل افسرده گان نهاد
زیــبا رخ مســـا و صبــــا کرد ماه نو

زنگار غم ز لوح عملنامه ها بشست
صیقل نمود و نیک و صفا کرد ماه نو

بیرون کشید معــجز حق از لفــافه ها
ختــــم کـــلام و بـــزم دعــا کرد ماه نو

تاریک خانهء که قــدم انــــدران نهاد
آذین بـند نــــور و ضیـــا کرد مــاه نو

امســـــــال از محــبت خــــلاق لایزال
در شهر شمس جلوه بما کرد ماه نو

تبریز را به برکت اخلاص مــــولوی
شهر خیال و خواطره ها کرد ماه نو

اندر دیار معصیت منــــــکران نرفت
رو بر گرفت و شرم و حیا کرد ماه نو

(دهزاد)شکرنعمت جان آفــــرین بگو
کاینـــها همه به لطف خدا کرد ماه نو

این شعر گونه را به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان که در مسافرت در تبریز بودم سرودم و نسبت عدم دسترسی به انترنت اکنون به حضور دوستان تقدیم نمودم . والسلام