آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

نــــــــــــوای زنــــدگــــــــــــی

بيائيم همره وهمگام باشيم
تبسم بر لب و آرام باشيم

ز مهر همديگر کوثر بسازيم
ز الفت لالهٔ احمر بسازيم

بجويم گوهر مخزن اسرار
بگيريم دست هم در راه دشوار

سرود زندگی از نو بخوانيم
نهال دوستی از نو بشانيم

ترانه های تر گيريم بخوانش
بنور معرفت فروغ دانش

اگر در بند کشيم ديو جهالت
نباشد شير مردان را اسارت

خدا يا واژهٔ جنگ را فنا کن 
مارا با صلح و آشتی آشنا کن

نکن از لطف خود مارا فراموش
نميخواهيم که باشيم نسل خاموش

خدايا رحمتت بر ما روا باش
بسوی علم و دانش رهگشا باش

بحق حی پاک ذات بيچون
بحق شهيدان غرقه در خون

ديگر خون جگر مادران بس
ديگر آشفتگی روح و روان بس

تلاش زندگی زيبنده بادا
برای نسل نو ارزنده بادا

جوانان وطن نسل نوين اند
مزين با شعار علم و دين اند

شعار زندگی فردای بهتر
به نيروی جوانان است ميسر

همه با يک نفس فرياد کردند
دل اهل وطن را شاد کردند

بيا ای بلبل آواره سخن گوی
سخن از لاله های اين چمن گویی

هماندم ديو و دد از ما گريزد
شياطين از رهٔ بالا گريزد

به ابليس لعين لعنت هزار بار
فتد در دام آتش شعلهٔ نار

بگيرد ساغری بار ديگر جان 
بجوشد هر نفس غيرت افغان

همين نجوا نوای زندگی است
گريز از قيد و بند و بندگی است