آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

ای فـلــــــــک

ای فلک گر چشم داری گريه کن بر حال ما
گريه کن بر حال زاری اطفال و اعيال ما

تقدير مارا تو نوشتی ذليل و خار و زبون
خود گرفتاری درين تقدير پر جنگجال ما

ما که بوديم حاکمان هند و پنجاب و ختن
تو چرا از ما گرفتی کشمير و چترال ما

ماکه افراشتيم درفش آزادگی تا سومنات
تو چرا باکين بريدی طناب اقبال ما

ما که هماسه سرای کابل و ميوند بوديم
کو خراسان بزرگ کو رستم و کو زال ما

ماکه بالوای دين افسانه ايم تا شرق و غرب
کو شهاب الدين و محمود کو جاه و جلال ما

ای فرنگ مغرور مشو و جهد بی حاصل مکن
چشم طمع دور دار از گنجينهٔ اموال ما

تو شياطين بزرگی ای فتنهٔ آخر الزمان
خوب ميدانی جادو گر خبرهٔ بر فال ما

 

کی شناسد اجنبی ها حرمت نان و نمک
منتظر اند تا ببينند غروب و زوال ما

 

ساغری راه و مرام شاه امان الله زنده باد
زنده بادا نام او با جشن استقلال ما

جشن استقلال کشور برا همهٔ دوستان و هموطنان مبارکباد روح شهيدان و غازيانيکه با ريختاندن خون و جان خود درفش آزادی را بر قله های سر بفلک کشيدهٔ افغانستان به اهتزاز در آوردند.