آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

رمـــــــــز بــقـــايـــــــــــــم

بود خاک وطن رمز بقايم
نثار مقدمش مهر و وفايم

اگر باشد مرا نطق و بيانی
سزاوارش همه حمد و ثنايم

ندارد لذت ملکهای مردم
برای پابوسش دايم گدايم

ستمها ميکشد از چرخ بيداد
بود گرد و غبارش طوطيايم

کيميا است مرا خار مغيلان
بهر کلوخ و سنگش آشنايم

غريبم همچو لالهٔ بيابان
حريم دشت و صحرايش پناهم

بوصفش هرچه گويم هرچه نالم
کتابها پر شود از قصه هايم

اگر روزی اورا سرسبز بينم
به افلاک ميرسد شورو نوايم

ساغری را بود ناله بغربت 
بوی خاک وطن رمز بقايم