آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

پائيز گـــــــــــذشت

پائيز گذشت و باغ هزار رنگ نماند
بلبل صفتان را نغمه و آهنگ نماند

يلدا برفت و آفسانهٔ خاطرات شد
بهمن خيمه زد بصحرا خدنگ نماند

جای گل و بنفشه حنضل جفا روئيد
سد وفا شکست سخره و سنگ نماند

حد حد به تماشای شهر صبا پر کشيد
در سکوت کوهسار نعرهٔ پلنگ نماند

فرهاد که از بيوفای تيشه بر گرفت
بر خارهٔ زمان کوفت درنگ نماند

برگزيد زاغ و زغن لانه بر شاخسار
قمری بالشکسته را شور و شنگ نماند

نازم ملتی را که همتش شهرهٔ دهر شد
شيپور ها خوابيد و آوای جنگ نماند

ياجوج کی تواند که سد سکندر شکند
تابوها شکست ساغری فوج فرنگ نماند