آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

نامه سر گشاده به برادر عالیقدر غوری ام، جناب معظم مفتی ابوالفیض بشری!

 
ما، در حقیقت، باید اعتراف داشته باشیم که اساسآ و مهمتر از هر چیز دیگر،  از نا آگاهی، ( واضح بگویم ) از گمراهی و نا کار آئی یی خود ما مسلمانان ( به ویژه در کشور ما ) است  که  دین،  مذهب،  تاریخ، مدنیت، فرهنگ و همه بود و نبود ما، زیر ستم و تحقیر دراز مدت و متداوم دشمنان آشکار و پنهان ( زیر لباس دوست )، هست و ما با چشمان باز خود ( اگر باز اند ) این صحنه های دلخراش و خون آلود را در خانه و کاشانه خود می بینیم  و اگر ما فرزندان اسلام اینگونه باشیم و اصلا ح نشویم، این حالت حقارت زا و ویرانگر بر ما و دین و مذهب انسانی ای ما، دوام حاکمیت خواهد داشت.     من، همیشه از آن  عده برادرانِ  محترم ما  که خیلی مجدانه و مشتاقانه  در وجود پاک دین اسلام  از خود تیوری سازی دارند و از آن،  فرقه های متضاد به یکدیگر
( سُنی و شیعه )، می سازند و در مذهب سُنی، کسانی را اعلا و اصیل خوانده و کسانی را بطلان دارند،   واضحآ  و صریحآ، انتقاد کرده و انتقاد خواهم داشت.  منِ مظلوم، این گونه طریقه ای ( گویا خدمت به اسلام را ) معقول و   پسندیده ندانسته و به ضرر و حتا، خیانت به اسلام می دانم؛  گفته ام و می گویم که :

"  من بر آن دارم که حرف از شیعه و سُنی زدن
تیـغ دشـمـن اسـت به آل و اهــلِ اســلامی زدن "
                                
و
 
"آن "سیـا" – "القـائـده"  با  جَهـلِ" افغانی" تبـار
کـرده اند بَـد نام، اسـلام را به هـر گـوشـه کنـار " ،

به ویژه، در عصر و زمانِ که دشمنان بسیار ظالم ومکار  و  کاردان تر از ما، از همین شیوه و ابـزار( تفرقه انداز و ….. )،برای حاکمیت بر ما،  استفاده های بسیار  برده اند و استفاده ها دارند و اگر سطح درک و فهم ما این و چنین باشد – تا ابد استفاده خواهند داشت؛ همچنانیکه ( اگر، تنها همین تازگی ها را نگاه و بر رسی کنیم ) بیش از سی سال است که زیر نام های گوناگون، در لباس های رنگارنگ، یکی پَی یی دیگری،  بر ما و زندگیِ نا بسامان و افکار رنجور مردم ما حاکمیت دارند.
به ارتباط  عکس العمل های انتقادی یی من در مقابل تبلیغاتِ از نظر من، مضر و ویرانگر برای  دین  و مسلمانان؛ یک برادر خوب ما بنام محترم مولوی عبدالله غوری و از غور( نمی دانم، واقعآ مولوی وغوری اند یا نه؛ از جمله شاگردان شما اند یا نه ) ، مرا جدآ  نا سزا گفته اند.  درین ارتباط ، من ازشما برادر بزرگوارم ، به مثابه مفتی و عالِم دینی، فقط یک پرسش ( گرچه پرسش ها، طبق معمول در زندگی انسان ها بسیار تر از جواب ها اند ) دارم که از جناب عزیز و محترم شما، پوزش خواسته،  خواهش دارم برای تکرار نشدن چنین سوء تفاهم های که منجر به نا سزا گوئی ها می شوند و برای آگاهی دادن به مردم شریف و ساده دل ما و رهنمود ساختن آنها،  بزرگواری فرموده، روشنی اندازید.
 
–  آیا،  آنچه برادر محترم ما مولوی عبدالله غوری،   به آدرس من روا داشته اند،  با اصول و  احکام  مندرجهً قرآن کریم مطابقت  دارد؟  و اساسآ، از نگاه اصول دین و مذهب ما، کسی و یا چه کسی حق دارد یک انسانِ را بخاطر انتقادش از شخصی سوم ،حیوان خوانـَد ؟  و آیا  جناب مولویِ محترم نامبرده نیز از شاگردان شما است؟
ممنون احساس و احسان برادرانه و بزرگوارانه، اسلامی و دانش علمی – دینی یی شما هستم. فکر می کنم،
هر عالم بزرگوار دینی،در قدم اول، وظیفه دینی دارد تا در چنین موارد حساس، روشنگری نموده، رهنما باشند. 
والسلام  – برادر تولکی – غوریِ شما،  اویانی.
 
و اینست دُر فرموده های که از زبان و قلمِ انسانی از جایگاه و مقام معظم مولوی، به دید و خوان برادران بیننده و خواننده رسیده و اگر دانش،علمیت ، اهلیت و انسانیت چنین باشد، در آینده نیز خواهیم شنید و خواهیم دید و خواهیم خواند:
( "   ارزش آدمی نمی دانی= از کدامین نسل حیوانی= جایگاهت طویلــــه میباشــد= خوب باشد در آن مکان مانی= مولوی عبد الله غوری " ). 
 
دقیق تر عرض کنم، درین مورد قضاوت و بیان نظرِ علمی – دینیِ همه عالمانِ معظم دینی را که در امور محوله دینیِ شان و در امر آگاهیِ آداب اسلامی  و تربیهً سالم فرزندان شان  بی تفاوت نیستند، انتظار دارم.
اصلآ مهم نیست که عنوانِ کی خطاب شده؛ پرسش در این است که آیا برای یک شخص مولویِ دین اسلام، مجاز است چنین خطابه ئی را به نام و آدرس انسانی به زبان آوَرَد ؟