آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

مـــــــــــام وطن

باز پر آوازه خواهم در جهان نام وطن
گر چه غمگين است امروز افق شام وطن

کاتب روز ازل باغم نوشت تقدير ما
شام ميگريد خدايا تا سحر مام وطن

مينويسم از زبان خون و آتش خاطرات
ميبرم همچون کبوتر هر سو پيغام وطن

اين ديار خستهٔ ما لايق صلح و صفاست
صبح صادق سر زند از قله و بام وطن

از فساد و غارت و جور و فشار اجنبی
لبريز از خونابه گشته ساقيا جام وطن

کشتی اهل تدبيرو قلم از ناخدا گشته رها
کس نميداند چه خواهد شد حال و فرجام وطن

عقل اگر معمار باشد کاخ لرزان کی شود
خشت پخته کار ساز بنياد خام وطن

ميشود اين ملک آباد ساغری ترديد مدار
گر رسد روزی بساحل موج آرام وطن