آرشیف

2014-11-22

عصمت الله راغب

مسعود عقاب آهنین و مجاهد نستوه !!!

 

بمناسبت سیزدهمین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور،رهبرمقاومت ملی افغانستان واسطوره بزرگ شهادت!!

وقتی سخن از مسعود به میان میآید قلم از بیان اوصاف این ابر مرد خراسان،فرزند راستین میهن،علمبردار راه جهاد ومقاومت،سرحلقه ی وحدت ،چهره تابناک تاریخ،دشمن شناسی کفرشکن،خردورزودانشمند، عاجز وراکد میماند.مسعود نام یک شخص نیست،نام متن از کتاب نیست؛بلکه مسعود صحفه های گشاده وهمه شمول ازدایرت المعارف برای نسل خویش است که در هر زمان میشه آنرا خواند واز آن الگو برداری کرد.،مسعود پیشکسوتیست که راه اش نهج وروشن،همسان آفتاب است.مرد که همه هستی خود را در راه سربلندی میهن وعناصر میهن وقف کرد. بدون هرنوع تبعیض قومی ونژادی دربرابر ددمنشان داخلی وخارجی تا پای وجان برای حفظ استقلالیت کشور،تمامیت ارضی ونوامس ملی وداشتن افغانستان آزاد وسربلند رزمید،تا ما زنده بمانیم. تاریخ نشان داد که مسعود این همه کوهنوردی ومبارزه با شکستن سد های کوه مانند که درفرا راه شان در اجرای این مسوولیت دینی وایمانی که همانا(حب الوطن من الایمان) باشد؛شکست، وصحفه ی جدید را بر روی ما باز کرد ،تا آزاد زیستن وآزاد رزمیدن را درمیدان مکاوحت برای احراز ابتسام درلبان این ملت مظلوم را زیرنام "صلح وامنیت" بدون کسب متاع واندوختن سرمایه های مادی (در داخل وخارج از کشور) برای دیگران به ارمغان گذاریم. قضاوت تاریخ در امر انتقال شهکاری ها این قدوه سنگردار نمونه خوبی دراین زمینه است وهمانطوریکه تاریخ سرمایه های مسعود را با وصف این همه جان فشانی و مبارزاتش به نمایش گذاشت که این عقاب بلند پرواز خراسان تمام امیال وآرزویش درهم شکستن اغلال استعمار واسارت ونجات از هرنوع برده گی وری این دیار بوده است وبس. واکنون که تاریخ میراث باقی مانده از این مجاهد شکست ناپذیر را به نمایش گذاشته،صداقت تقلا ومساعی آن برای همه گان اوید ا شد که غیر از یک خانه فرسوده پدری دیگر چیزی برای فرزندانش باقی نیست. اما جای تاسف است که اکثر از مشمولین مکتب مسعود واین دایرت المعارف عظیم بی سواد وبی بهره از این مکتب ومفکوره ماندند وقضیه را برعکس رقم زدند.(اما به استثنای افراد انگشت شمار)،صاحب این مکتب(مسعود بزرگ)،هستی خویش را فدای چیزی ساخت که نیاز مبرم ملتش بود وتا آخرین رمق حیات خویش در پی جمع آوری سرمایه وزنده گی مجلل نشد درحالیکه همه چیز از دستش پوره بود(می توانست درخارج وداخل صاحب آسمان خراش ها وسهم بزرگ دربانکها داشته باشد.)،با مردانگی ادای مسوولیت کرد ومتاع دنیا را در برابر غرورملی خویش و آزادی وطن هیج ارزشی قایل نشد. روحت شاد باد! ای رهبر نستوه وسپهسالار الگو! با این همه ایثار گری ات هر قدم به پیش، نامت جاویدانه تر خواهد شد. میدانم روسپی صفتانی در این جنگل هستند که بدون شناخت از شخصیت فاخر تان به اساس سلیقه های شخصی و…..به الفاظ قبیح مخاطبت میسازند. بگذار این ناسپاسان به هر واژه که مخاطبت میسازند،بسازند!! ولی تو نزد ما همانی که هستید!!! پس از رفتنت زیرنام دموکراسی مستعار ودروغین، همسنگران راستینت همچنان باجمع از فامیل های معزز شان زیر چتر همین دموکراسی وارده از مکانی نامعلوم در این آشفته بازارکه ناخود آگاه بر آنها تحمیل شد، با ترفنده ها ونیرنگ های مختلف جانهایشان را گرفت وآنها را مشمول کاروان شهدای این مرزبوم ساخت و جای تاسف است که حلقات دست داشته از بیرون در طرح ریزی قضایای ترور آنها دست گیرشده وبدون قید وشرط ازمسجونیت وزندانها رها وقضیه وپرونده شان تعطیل اعلان شد وباوصف این همه قباحت شان بازهم فرد اول کشور آنها را برادرخواند وحمایت شان کرد. پس از رفتنت درسیر تاریخ بشر،ٍ به نخستین موجودی سر خوردیم که وارده از وادی و جنگلات ……که اهل آن فاقد هرنوع تمدن اند. آنها با انفلاق کالبد خود ،دیگران را می خورند ومی بلعند…چی موجودات عجیب وهیولاها وراسوهانی حریص هستند که خوراک شان گوشت انسانهاست ولی هرگز سیر نمی شوند.نا خبر از همه چیز…عین انام بی شعور قرون اوسطی اروپاه که پاپ ها جنت را دربدل پول به ایشان می فروختند ورهروان شان هم که فاقد هرنوع دانش تعقل وتفکر بودند، مشتاقانه بهشت را دربدل پول خریداری میکردند. چون عقلی برتفکر کردن را نداشتند. اما اینها هم که فقط نام شان انسان است وبس! جانهای خود را فدای کلیدی می کنند که درعالم خیال ورویا برایشان وعده داده می شود و ازجمعیت خودیشان هیج عاقلی نیست که آنها را به زبان مسلط شان به خردگرایی وروشنگری دعوت کند و با این جمله برایشان گوشزد نماید:……..این راه که تو میروی به ترکستان است) نسل آدم را دیده بودم اما نه به این خیره سری ونادانی…که با انجام این اعمال شنیع هیج نوع شعوری برای زنده ماندنش باقی نیست. هنوز به کارشان ادامه میدهند. مسعود فرخنده وفرزند فرزانه سرزمینم!! تو نخستین سپهر بودی که این وحشیان سایه ات را ازسرملت افغانستان برداشت وبعد ازرفتنت نه وطن ونه افراد وطن استقرار یافت ویک باردیگر میهنت درفقدان تو قهرمان نخبه،به مارکت تجارتی مبدل شد. در این آواخر که ملت از منجلاب متعفن انتخابات وکارکرد کمسیون نامستقل به ستوه آمدند هر فرد انتظار بودنت را بیشتر ازپیش می کشد ونبودنت را بیشتر از هرچیز احساس می کنند.ای کاش فرصت برای زنده ماندنت در این برهه زمان باقی می بود تا یک باردیگر درس همزیستی ووحدت ملی را برای این سیاسیون که برعکس آرمان تو قهرمان که روی قدرت و اندوخته های مادی خط بطلان می کشیدی، آنها بیشتر ازهرچیز به آن متمسک اند. درس ابدی میدادی! وامروز سی هفت ملیون افغان دست به الاشه انتظار حضوری امریکا وکری را برای حل قضایای سیاسی وملی نمی کشیدند…مردن حق است اما خوشا بحال کسانی که با این همه شهکاری وتاریخ آفرینی ازدنیا رفتند وسنگ وچوب این سرزمین به قهرمانیشان شاهد وگواهست.

مسعود عزیز روحت شاد ویادت درقلبها جاویدان باد…
 

با احترام عصمت الله"راغب"17سنبله 1393