آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

محمد اسماعیل خان و قوماندان های غور

غور در دوران معاصر ولایتی است محروم و دور افتاده. مردم غور در بیشتر حوادث و رویداد های تاریخی کلان کشور، حاشیه نشین و نظاره گر بوده اند نه بازی گر و سرنوشت ساز. این گوشه نشینی و عزلت، نگاه ما را نسبت به قدرت و نسبت به مناسبات قدرت ، نگاه از پایین به بالا و نگاه رعیت به ارباب، بار آورده است. ما همیشه شنیده ایم که مثلا سلطان سایۀ خدا است و هفت اولیاء کمرش را بسته اند و این مسند را به او خدا داده است و با خدادادگان ستیزه نباید کرد.
مردم ما همیشه موجودات نیمه مقدسی را در قدرت ومسند دیده اند و فقط اطاعت و دنباله روی و پیروی را تجربه کرده اند. در زمان جهاد ، غوری ها فقط در سنگر های داغ حضور داشتند و در راه وطن و ارزش های خود ، جان می دادند. آن ها در مناسبات قدرت ومعامله های رهبران احزاب پاکستان نشین وایران نشین حضور واشتراکی نداشتند و فقط یاد گرفته بودند که به رهبران بزرگ و تقدس مآب خود احترام بگذارند وبه اوامر شان گردن بنهند. تعداد انگشت شماری مانند آقایان عبدالقادر امامی و یا عبدالقدیر علم که در رهبری احزاب سهیم بودند ، کمیت شان در حدی نبود که نگاه غوری ها را نسبت به سازوکار های قدرت تغییر بدهد.
در زمان طالبان و دوران مقاومت ، مردم غور با طالبان می جنگیدند اما این جنگ به خاطر اشتراک در قدرت و مسند نبود ، بلکه غوری ها از بیم جان و به خاطر رهایی از ظلم وستم ، دست به تفنگ برده بودند و فقط از سرزمین خویش دفاع می کردند. بگذریم از اینکه کسانی مانند فضل کریم ایماق در سازماندهی و تحرکات مردم علیه طالبان در غور بی تاثیر نبودند و به نحوی رهبری جنگ را هم در برخی از مناطق به عهده داشتند. بنا بر آنچه گفته شد، می بینیم که ما غوری ها در کشمکش های قدرت ، پیوسته به عنوان تبعه و دنباله رو ، حرکت کرده ایم و لذا سخت است که خودمان را به حیث یک بازی گر و نه به عنوان یک مهرۀ بازی بشناسیم و آگاهانه وارد میدان سیاست شویم.
امیدواری های به میان آمده بود که باتوجه به فضای بازتر سیاسی و اطلاع رسانی همگانی که در این ده سال اخیر صورت گرفته ، شاید ما غوری ها حالا کم کم درک کرده باشیم که قدرت مندان موجودات مقدس آسمانی نیستند ؛ بلکه انسان های هستند مثل بقیه که احیاناً با زرنگی و معامله گری در دستگاه قدرت برای خویش جایگاهی باز می کنند و در سرنوشت مردم ومملکت تاثیر می گذارند. اما ظاهراً این امیدواری درست نبوده است و نگاه ما به قدرت همچنان همان نگاه سابق و از پایین به بالا است. طوری که می دانیم در این اواخر محمد اسماعیل خان وزیر انرژی وآب ، به خاطر چانه زنی های سیاسی و استحکام موقف خویش در مناسبات قدرت ، تعدادی از قوماندان را از حوزۀ غرب، به هرات دعوت کرده بود تا به اصطلاح زور خود را به رخ دولت بکشد و در تعاملات حال و آینده برای خود کریدت بیشتری بگیرد. هرچند این حرکت اسماعیل خان سرانجام تا حدودی به جایگاه او صدمه وارد کرد و او مجبور شد حرف های خود را تعدیل نماید و کوتاه بیاید و تا لبۀ رأی عدم اعتماد هم کشانیده شود؛ اما سوال اصلی این است که ما غوری ها چرا به ساز کسان دیگر باید اتن نماییم و تا یک تماس تلفونی به ما گرفتند بگوییم بلی بلی امیرصاحب ! از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن! من بارها از برخی ازهمین قوماندان صاحبان شنیده ام و مردم نیز شنیده اند که اسماعیل خان کسی است که « چلمه و بتۀ » غور را به هرات برده است و شنیده ام که تازمانی که اسماعیل خان وزیر انرژی و آب باشد غور ، روی بند برق را نخواهد دید.اسماعیل خان با تمام کوشش ها وتقاضاهای بزرگان غور عملا برای بند برق پوزه لیچ هیچ گامی برنداشت و حتا برخی ها گیلایه دارند که گویا در بعضی از مشکلات غرب غور ، به نحوی دست اسماعیل خان دخیل می باشد.
به هرحال لازم است که ما غوری ها خودمان بعد ازین مستقیما وارد بده- بستان های قدرت شویم. ما باید نگاه خود را نسبت به قدرت عوض نماییم.ما باید وسیله ها و واسطه ها را بعدازین ، کم کم دور بزنیم. اسماعیل خان در حال حاضر خودش به زحمت و تقلا است تا بیدش را باد نبرد. او برای غوری ها هیچ کاری نمی کند ونمی تواند بکند. آیا ایشان تا حال به غور کدام مکتب و مدرسه اعمار ساخته است؟ آیا در عرصۀ تحصیلات عالی کدام خدمتی به غور انجام داده است؟ آیا تا به حال برای اعادۀ حقوق غوریان گاهی با دولت چانه زده است و استدلال کرده است؟ ما نباید منافع مردم و ولایت خویش را فدای خواسته های سیاسی دیگران نماییم. ما غوری ها سه چهار سال قبل معاون رییس جمهور را نگذاشتیم که به عنوان مهمان از میدان هوایی به دفتر ولایت ، یعنی خانۀ غوری ها قدم بگذارد. حداقل در مورد سرک مناطق مرکزی با او منافع مشترک داشتیم و بارها صدایش را به نفع مردم غور شنیده ایم. جدای از بحث مسایل سیاسی، او شخص دوم دولت ما بود، اما ما غوری ها به علاوۀ اینکه منفعت مردم خویش را درک نتوانستیم از مهمان خویش نیز پذیرایی نکردیم. ما بعد ازین نباید به دنبال هرکس و هرصدایی بدویم. باید ببینیم که منفعت مردم ما، در چه است؟ اوضاع سیاسی و اجتماعی چه چیز را ایجاب می کند؟ و از رابطه با فلان وبهمان چه بهره ای نصیب سرزمین غور می شود؟
درست است که وارد شدن در بازی های سیاسی تجربه ودانش و شرایط خاص خود را می خواهد اما کم از کم ما باید این را تشخیص داده بتوانیم که بیشتر ازین هیزم آتش هر احمد ومحمود و دود دیگدان هر منصور ومودودی نباشیم!