آرشیف

2020-3-14

نبی ساقی

زنان سرشناسِ غور

در مورد زنان سرشناس غور تا حال کتاب و مقالۀ مشخصی نوشته نشده است. هرچند در مورد زندگی و پادشاهی سلطان رضیه فرزند سلطان شمس‌الدین التتمش نوشته‌های فراوانی وجود دارد، اما سلطان رضیه، غوری نبود. دلیلی ندارد که از او در میان زنان سرشناس غور، نام گرفته شود. سلطان رضیه دختر التتمش بود. التتمش غلام ترکی بود که به روایت طبقات ناصری (جوزجانی،1389: ) در کودکی توسط جمال‌الدین چُست‌قبا به هندوستان برده شد و آنجا به وسیلۀ قطب‌الدین ایبک خریداری شد. رضیه در هندوستان تولد یافت و همانجا به پادشاهی رسید. پدرش التتمش جز اینکه مدتی در سپاه غوری‌ها شمشیر می‌زد، کدام رابطۀ خونی یا جغرافیایی با غوریان نداشت. سیاه‌موی و جلالی یا ملنگ و لیتان نیز تا حدودی برای مردم کشور شناخته شده‌ هستند، اما اینها شمار محدودی هستند و تمام‌شان از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نمی‌شوند.
به هرحال در مورد سایر زنان غور نوشتۀ جداگانه‌ای تا حال نشر نشده است. تعدادی از زنان شاعر و نویسنده مانند مستورۀ غوری، مهجورۀ غوری و امثال‌ ایشان در کتاب‌های تذکرة‌الشعرای که در مورد شاعران غور نوشته شده، نام و نمونۀ شعری‌شان آمده است. در اینجا اسامی و کارکردهای ایشان از شناسنامۀ غور، گرفته شده است. هرچند نویسندگان و شعرای مانند زهرا حسین‌زاده، باران سجادی و… شخصیت‌های مشهوری هستند و در مورد کارهای ایشان مقالاتی به نشر رسیده است، اما زنان سرشناس غور به صورت مجموعی، در یک مقاله یا کتاب، معرفی نشده‌اند. تعداد اندکی از زنان سرشناس غور مانند «شاهدخت ماه ملک دخترسلطان غیاث‌الدین غوری» نیز از لابلای کتب تاریخی قدیمی استخراج شده است. این معرفی‌نامه هرچند کار بسیار کوچک و مختصر و ساده‌ای است، اما گام نخستی هست که می‌تواند در آینده وسیع‌تر و گسترده‌تر شود و اطلاعات و معلومات بیشتری از فعالیت‌های زنان سرشناس غور، در اختیار خوانندگان بگذارد.
معلوماتی که در این مقاله جمع‌آوری شده یا از شناسنامۀ غور، گرفته شده یا با خود این افراد یا اعضای خانواده و نزدیکان‌شان مصاحبه صورت گرفته و معلومات گردآوری شده است. امید واریم این قدم کوچک، برای علاقه‌مندان چنین مباحثی، مفید واقع شود و آغازی باشد برای تحقیقات بیشتر در زمینۀ مسایل زنان در ولایت دور افتاده و محروم غور. اسامی زنان سرشناس به اساس حروف الفبا تنظیم شده است. هرچند رسم این است که در چنین مواردی تخلص، اول ذکر شود و نام کوچک در قدم بعدی باشد، اما چنانچه در جامعه می‌بینیم بیشتر زنان، اسم اول و تخلص‌شان یک‌جا ذکر می‌شود مانند ویداساغری، باران سجادی، عاقله شرف، رقیه نایل، سیماجوینده و امثال ایشان. به همین دلیل اینجا هم خواستیم همان حالت معمول و مروج حفظ شود و نامِ اول، قبل از تخلص درج شود.
نکتۀ دیگری که هنگام نوشتن این مقاله در ذهن خودم سوال بود این بود که چه کسی را ما می‌توانیم سرشناس بگوییم؟ پاسخِ این سوال در شرایط مختلف و سطوح مختلف فرق می‌کند و جواب دادن به آن دشوار است. تعدادی از خانم‌های که در این مقاله معرفی شده‌اند، آدم‌های هستند که در سطح کشور و حتا در سطح منطقه شناخته شده هستند مانند باران سجادی، زهراحسین‌زاده، سیماجوینده و کسان دیگر. تعدادی هم هستند که فقط در شبکه‌های اجتماعی، فعال هستند و تعدادی هم مثلا فقط نمایندۀ مردم در شورای ولایتی بوده‌اند و خارج از حوزۀ غور، چندان معرفی و مطرح نبوده اند. بنابراین وقتی ما سرشناس می‌گوییم گاهی مراد ما، در سطح کل کشور است و گاهی  فقط در سطح یک ولایت. اما معیارهای ما برای انتخاب یک زن در فهرست زنان سرشناس چه بوده است؟ یکی از معیارهای که در این نوشته برای مصداق لفظ سرشناس، مد نظر بوده، براساس وظیفه و یا موقف دولتی بوده است. به گونۀ نمونه اگر یک زن، مدتی وکیل مردم در پارلمان یا شورای ولایتی بوده، در اینجا سرشناس تلقی شده است. همچنان زنی که مدتی ریاست ادارۀ دولتی را به عهده داشته در حد همان ولایت سرشناس خوانده شده است. همچنان تعدادی از شعرا و نویسندگان و خبرنگارانی که نام‌ها و کارکردهای‌شان در کتب و مقالات نشر شده است (طور مثال در شناسنامۀ غور) نیز به نحوی سرشناس قلمداد شده‌اند. تعداد اندکی از فعالان شبکه‌های اجتماعی و فعالان مدنی نیز که به هرحال در میان مردم غورشهرت یافته اند، سرشناس تلقی شده و در این مقاله ذکر شده اند. ممکن است این معیارها، معیارهای بسیار دقیق و کاملی نباشد، اما در شرایط کنونی راه دیگری نبود و ناگزیر بر همین معیارها اکتفا شده است.
تعدادی از زنان سرشناس غور نیز، نه به وسیلۀ کارها و فعالیت‌های خودشان، بلکه توسط اشعار و فعالیت‌های  دیگران به شهرت رسیده اند. سیه موی، زمرد، سکینۀ سرسبد، لیتان و امثالهم از این جمله‌اند. این زنان توسط مردان عاشق‌پیشه  که دلباختۀ حسن و جمال ایشان بوده اند و برای‌شان شعر و ترانه سروده‌اند، مشهور شده اند. چون این زنان نیز به هرحال، زنان مشهور و نامداری بوده‌اند و کسان بسیاری در غور  آنها را می‌شناخته اند، لذا لازم بوده که در میان زنان سرشناس غور یادآوری شوند.
 
1- آریا پهلوی
آریا پهلوی فرزند محمد پهلوی در سال 1380خورشیدی تعلیمات مکتب را در لیسۀ امیرعلی شیر نوایی آغاز کرد و در لیسۀ کمال الدین بهزاد به پایان رساند. او در بخش هنرهای تجسمی و بخش‌های  دیگر آموزش دید و با پنسل و بعد با آب‌رنگ و رنگِ ‌روغن، هنر خویش را توسعه داد. آثار هنری و نقاشی‌های او از طریق سایت جام غور به نشر رسیده و مورد توجۀ هنر دوستان قرار گرفته است. (شناسنامۀ غور، 1398: 366)
 
2- آمنه امید
آمنه امید فرزند قمبرعلی در سال 1373خورشیدی در ولسوالی لعل وسرجنگل ولایت غور متولد شد. او مکتب را در لیسۀ نسوان مرکز در همین ولسوالی  به سال 1392 به پایان رسانیده و از رشتۀ روابط بین‌الملل  در سال 1397 از دانشگاه گوهرشاد در کابل لیسانس گرفته است. امید در کنار این، در رشته خبرنگاری حرفه‌ای در یک برنامۀ شش ماهه، نیز آموزش دیده و در عرصۀیای ایای نویسندگی و تحقیق هم، فعال می‌باشد. بانو امید در حال حاضر به حیث مدیرمسوول نشریۀ «حماسۀ تغییر» و کارمند ادارۀ مستقل ارگان‌های محلی در کابل کار می‌کند. وی پیش از این به صفت ترینر، خبرنگار و محقق با نهادها و رسانه‌های مختلف وظیفه اجرا کرده و نوشته‌ها و مقاله‌هایش  در سایت‌ها و مجلات گوناگون نشر شده‌است.  امید در مورد مهارت‌های طرح‌سازی، برنامه‌ریزی، سخنرانی، گویندگی، گردانندگی، آموزش و اطلاع رسانی متمرکز به آگاهی‌دهی و بهبود وضعیت زنان، تجربه دارد و در این عرصه‌ها نیز فعالانه کار می‌کند. (مصاحبه با خودشان)
3- ادیسه پهلوی
ادیسه پهلوی فرزند محمد لعل در سال 1377خورشیدی  در شهرفیروزکوه مرکز ولایت غور تولد شده است. پدر وی باشندۀ اصلی ولسوالی تیوره می‌باشد. او در سال 1395 مکتب را در هرات به پایان رسانیده و در سال 1396 به دانشگاه راه یافته است. ادیسه در حال حاضر دانشجوی سال چهارم دانشکدۀ زبان وادبیات دانشگاه هرات می‌باشد. او در قالب دوبیتی و سپید، می‌سراید و باوجود تجربه و سن کم، شعرهای او توجه اهل فن را برانگیخته است. خانوادۀ ایشان در حال حاضر در شهرهرات زندگی می‌کنند. به عنوان نمونه یکی از دوبیتی‌های ادیسه پهلوی را اینجا باهم می‌خوانیم:
بیاور مرهم زخم تنم را
دلیل لحظه‌های شیونم را
منیژه‌وار هردم می‌زنم داد
بیاور بیژنم را بیژنم را
(شناسنامۀ غور،1398: 364)

ادامه مطلب در اینجا