2014-12-12
نبی ساقی
می خوانم ازبرای تو یک شعرِ نیم مست
محمکم جوان! توباری بزن، دست، دست، دست!
[تک تک…دوباره تک تک وتک]می زدم به ،در
مردی زدور گفت: « بلی؟آمدم کی هست؟ »
آمد، سلام کردم وگفتم که . . . خانگی ست ؟
دروازه را به قهر بزد محکم وببست
دختر ز شرق بامِ اتاقی طلوع کرد
خورشیدِ زرد ، آن طرف آهسته می نشست
گفتم زراهِ بام بیایم کنار تو
اماکوزینه وطناب وکو قلاّب و دار بست
گفتی: « شکست، عینکِ من بود؟ » باد گفت نه
قلب عزیزی بود که از جور می شکست
بی زنگ بی پیامک ومسکال گم شدی
« این چند مین شب است که خوا بم نبرده ا ست»
مثل همیشه بازغزل نیست ، این غزل
( تقلیدهای مضحک وتکرارهای پست )
فیروزکوه
10/7/ 87
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
قلبی که می شکست