آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

عسل

در هیچ و پوچ دهر، تو معناستی ، عسل!
مقصود حال و غایتِ فرداستی ، عسل!
از برکت نگاهِ تو « بایَن» بلند گشت
تو افتخار « درّۀ شیخا»ستی ، عسل!
در چلّۀ چهل درجه سردِ چغچران
ممنون ازینکه منبع گرماستی ، عسل!
مانند دخترانِ پری های قصه ها
معجونی از حقیقت و رویاستی ، عسل!
قربان چشمهات! چه حاجت به حجّت است؟
اجماع امت است که زیباستی ، عسل!
با این لباس رسمی مشکی میان خلق
بیتِ دگر به صفحۀ صحراستی ، عسل!
از دو هزار و چند کسی ناامید نیست
«ناتو» اگر که رفت « تو» با ماستی ، عسل!
در انحنای پلک تو در ماند وعاقبت
تن داد « نیوتن» که تو تنهاستی ، عسل!
حالا تویی که مرکز ثقل جهان شدی
از هرچه گفته اند ، تو بالاستی ، عسل!
اما به شیوه های شکنجه ( به یک کلام)
ریکورد داری فعلی دنیاستی ، عسل!

 

جدی 1391/ فیروزکوه/ ساقی