آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

عاشق ِ شقّ

نی به  یک ، که ازصد دل عاشقت شدم، دختر!
عاشق ِ شق ِ  شقّی ، صادقت شدم،  دختر!
اشکهای  من  امشب ، آبهای  آمو شد
تا که بگذریم از آن ، قایقت شدم ، دختر!
«رازهای قلب» ما، فاش گشت و آخرسر
شاعرت شدم آری ، «فایقت » شدم ، دختر!
تا  ز چشم ناز تو یک غزل بنوشم ، شب
«ساقی» ات شدم دختر، «مشفقت» شدم، دختر!
بارها قسم خوردم ، تا بهم  زنم با تو
بازهم طرفدار ِ سابقت شدم،  دختر!
آفتاب از مغرب سر زده مگر امروز؟
تا به یک پیامِ مُفت ، لایقت شدم، دختر!
این بهانه های نو، واقعا که عالی بود
بازهم که من ماتِ منطقت شدم ، دختر!
«میروی ومژگانت خون خلق می ریزد»
بنده هم درین محشر، ملحقت شدم،  دختر!
 
 
13 خرداد 1390
شهر فیروزکوه ، غور