آرشیف

2014-12-26

استاد محمود بی پروا

ظاهرما مسلمان وباطن ما یهود ونصاری

 
 

هنگامی که تفسیر کابلی را مطالعه میکنم، درهر جا توضیح اعمال یهود ونصاری ومنافقین ومشرکین رامی بینم. وقتیکه بدرستی متوجه می شوم، چیزهائیرا می یابم که عملا روزانه از نظرم میگذرند. ازاینجا به این فکر می افتم که ما افغانها مسلمانیم ویا یهود!! مشرکیم ویا نصاری!! مرتدیم ویا منافق!! شیطان پرستیم ویا پول پرست!!
تمام این فکر وچورت ها آنقدر مرا بحیرت می اندازند که هیچ راهِ شناخت وبیرون رفت را یافته نمیتوانم. بهمه چیز متوجه می شوم وشخصی را نمی یابم که پله گفتار وکردارش به شاهین ترازوی الهی برابر باشد. گفتارها وبلند پروازیها خصلت هر جسم انسانی ولی عملکرد ووابستگی آن به گفتار، جائی درهیچ جسمی ندارد. ازهدایات قرآنی هیجانی میشوم وتصورش را کرده نمیتوانم که یک مسلمان از منافقت کار بگیرد یعنی بزبان خدارا براند ودرعمل از یهود ونصاری ومشرکین  ومنافقین الهام بگیرد.  گاهی به این فکر می افتم که اگر ما بقسم آنان رفتار کنیم آیا خداوند مارا جزا خواهد داد؟ چنانچه اقوام پیشین را گرفتار عذاب نمود!
بسیاری به این فکر اند که درگذشته ها اگر طایفه ئی راه گمراهی پیشه میکردند وپیغمبر وقت را ساحر، کاهن، جادوگر، شاعرمینامیدند ودینش را قبول نمیکردند ، خداوند عالی مرتبه بزودی بلائی را برسر ایشان نازل مینمود وتباه شان میکرد چنانچه انسانهای عصر نوح،  قوم لوط ، نیمرود، عاد وثمود وفرعون را نابود ساخت.
ولی حالا بعضی ها به این اندیشه اند که مردم هرکار بدی را که بکنند خداوند آنهارا مثل قدیمیان چنین نمی سازد. اما آنچه را که من می بینم ، عذاب شدید تر و سوزانده تر از قدیمیان است. به بینیم ! ما مردم افغانستان از خداوند روگردان شده دست به دامن شرک وکفر برده ودوباره شیوه وروش یهود ونصاری وقریش سرکش مکه را برگزیده درنتیجه می بینیم که روزی نیست که مورد قهر وذلت خداوند قرار نگیریم. دراین نوشته :
اولا طرززندگی ومناسبات اجتماعی، سیاسی ودینی خودرا با اعراب پیش از اسلام مقایسه میکنیم ودر می یابیم که چه تفاوتی باآنها داریم .
دوم بلاهائی را که ذات باریتعالی متوجه اعمال ما کرده است، ازنظر میگذرانیم.
البته این نوشته ام به شان کسانی میباشد که بااین صفات آراسته اند. نه آنانی که بخاطر دین وخدا وایمان ازاینها نفرت دارند. نوشته ام بیانگر وضع امروزی میباشد نه به ارتباط گذشته.
اول – هر انسان آگاه ، متفکر وباهوش همینکه اعمال، رفتار، حرکات، تلاش های اجتماعی وشخصی افراد واشخاص کنونی افغانستان را زیر نظر وسنجش قرار دهد ، بدرستی می یابد که هیچ فرقی با اعراب دورۀ جاهلیت دیده نمی شود.
 اعراب آن دوره که شامل سه گروپ اصلی : یهود، نصاری واعراب بادیه نشین بودند، همینگونه رفتار، کردار، برخورد وتعامل دربین ایشان جاری بود مثلیکه حالا دربین مردم این سرزمین جریان دارد  بطور مثال: آنان کم ازکم 360 بت را درخانه خدا جابجا کرده بودند وبه پرستش آنها شغل می ورزیدند وهریکی را مشکل کشای یکی ازاحتیاجات زندگی خود میدانستند وازاو خواستار رفع مشکل می شدند. مردم افغانستان امروز نیز به تعداد بیشتر از بت های کعبه آنوقت رئیس، قوماندان و سرکرده دارند که وسایل پیشبرد زندگی را ازقومانده وامر آنان دریافت میدارند.
اعراب آنوقت بزرگان قوم را وسیلۀ  تقرب بخدا می پنداشتند، ازآنها مجسمه ئی میساختند واورا سمبول نزدیکی بخدا ومرجع عفوو بخشش میدانستند. مردم امروز این کشور نیز از ظالمان وخدا ناترسان وآدم کشان یاری میخواهند وازآنان طلب بخشش مینمایند.
اعراب آنوقت دانشمندان یهود ونصاری را صاحبان کتب آسمانی وجانشین پیغمبران میدانستند وهرآنچه آنان میگفتند، آنرا سخن پیغمبرقبول میکردند. درحالیکه  آن دانشمندان کتب آسمانی تورات و انجیل را بخاطر کسب منفعت شخصی تغییر داده وبفکر خود تعبیر وبدین طریق از دیگران هدیه، تحفه، بخشش وامثالهم دریافت مینمودند. خداوند پاک به پیغمبر برگزیده وممتاز خویش اینگونه معامله را فروش  احکام خود درمقابل بهای اندک معرفی کرد. درافغانستان نیز بعضی از قاضی ها واستفاده جویان چنین میکنند وبزعم خود اززبان خدا وپیغمبر گپ جور میکنند وازطریق همچو چالاک اندیشی ها رشوة می ستانند. بهمین خواطر احکام وگفته های یکدیگررا نادرست وفاقد اعتبار میدانند.کسی را ملا چیزی میگوید، قوماندان رد میکند وکسی را قوماندان حرفی میگوید، رئیس آنرا نمی پذیرد.
اعراب آن دوره به احکام خدا شرک می آوردند وآنهارا دروغ می پنداشتند . مردم افغانستان نیز با احادث وگفتار خدا شرک آورده ومنکر آنها میشوند . نخواندید که نادره سروری با چه لهجۀ احادث را کهنه وازکار افتیده وا نمود ساخت!!
اعراب دختران را زنده به گور میکردند وزنان را قمار میزدند. مردم این سرزمین نیز چنین میکنند ودختران را به کودکی میفروشند، به آدم های بد کردار میدهند تااینکه آنان را یا میفروشند ویا از زدن بهلاکت میرسانند چنانچه ما همه وقت شاهد یکی از این صحنه های ایمان خراش می باشیم.
اعراب آنوقت امانت هارا به صاحبان ایشان پس نمی دادند وازآنها انکارمینمودند ولی درقفا میگفتند که مال مسلمانان را بهر روشی که بدست آورده میتوانند، به ایشان  حلال است. مردم ما اکنون نیز مایل به پرداخت هیچ امانتی نیستند وهر چه بدست ایشان آید مال غنیمت وکفر دانسته میل مینمایند وصاحبان ایشان را جواب رد میدهند.
اعراب آنوقت از فرط کبر وغرور به هیچ انسان عاجز وناتوانی رحم و عطوفت نمیداشتند. امروز نیز درافغانستان رحم ودلسوزی وکمک به همنوعان مستضعف جائی دراجتماع ندارد.
اعراب آنوقت منافقت وظلم و فسق را روش نیک میدانستند. مردم ما نیز غیر از این کارها ، شیوۀ دیگری را نمی شناسند.
اعراب آنوقت جنگ ونفاق را خوش داشتند ودایم میکوشیدند که دربین مسلمانان نفاق وبدبینی ایجاد کنند، مردم ما نیز همین راه را پسندیده وبا جدیت دنبال مینمایند.
اعراب آنوقت بخاطر حفظ خانسالاری خود ازهرراه وروشی کار میگرفتند. مردم امروزی ما هم بخاطر حفظ همین موقف از هیچ طریقی رو نمیگردانند. ازینجاست که سربریدن، ترور، قتل، چپاول ، ویرانی، اختلاس، دزدی، استفاده جوئیهای نادرست وازاین قبیل، خصلت روزمرۀ زندگی بزرگ خواهان  شده است.
اعراب آنوقت بهیچ گنه کار ومجرمی  جزا نمیدادند چون خود ایشان ، آنان را توظیف به بدکاری میکردند. مردم ما نیز امروز چنین میکنند وما تاحال ندیده ایم که بدکاری، فاسقی، آدم کشی، خیانت کاری، رهزنی، جنایت کاری، منافقی و چنین وچنانی محاکمه و مجازات شده باشد چونکه این گروه های بدکار به دستور خود بزرگان وسران طراز اول این کشور دست به این فسادت ها وبی بند وباری ها میزنند. چنانچه ضرب المثل معروف است که اگر آب از سرچشمه خیط یا گِل باشد ، دایم گِل آلود میباشد وگاهی از پایان صاف وپاک نمیگردد.
اعراب آن وقت بهر کاری قسم میخوردند ونام خدارا بزبان میراندند تا طرف مقابل را بخدا شناسی خود متقاعد گردانند. مردم ما نیز بهر مطلبی قسم به قرآن وخدارا اختیار میسازند.
اعراب آنوقت دشنام وناسزاگوئی را طرز گفتار پسندیده خود می شناختند حتی یهود همینکه به پیغمبر برگزیده روبرو می شدند، برایش میگفتند: السام علیکم( مرگ برتو) بعوض این که بگویند السلام علیکم( سلامت باشید). مردم این کشور نیز زشتگوئی را نیک میدانند.
بهمین ترتیب اگر از همه اینها نام بگیریم، به دفترها، سایت ها و انترنیت ها نمیگنجد.
دوم – طغیان از طریق ما وسرکشی از عدالت الهی مارا چنان به بلاهائی مبتلا گردانیده است که تصور آن را کرده نمیتوانیم. ازیکسو گروهی از علم برداران دین ما مردم را بحکم خود سر می برند، گروهی بنام دفاع ازدین درراه ها کمین گرفته بسیاری را میکشند وعدّۀ زیادی را بغارت می برند، کسانی تفنگ سالاری را برگزیده وبه بالای دیگران تاخت وتاز مینمایند و هرکاری که ازدست ایشان برآید دریغ نمی ورزند، گروهی ازخداو پیغمبر دوری گزیده چغلی وراپور دهی را شغل اساسی خود میسازند و بهرگروهی که درجامعه زورمند باشد، به راپورهای دروغین وغرض آلود تعدادی را به نیستی میکشانند. کسانی نام مکتب ودانش را نشنیده ولی درراس تمام پروفیسوران ودانشمندان قرارمیگیرند. درجامعه ایکه حالا ما درآن زندگی داریم، حتی گاوچران ما شهادتنامه صنف 12 درجیب دارد. درحالیکه الف را نمیداند.درامتحان ارزیابی آنکه نمرۀ صفررا می برد، درمقام اول جا می یابد.
دروغ وتهمت آنقدر ارزش یافته که صدها انسان را بیک دم قربانی میسازد. قسم خوردن وازنام خداوند بهره بردن ، مُد روز ووسیلۀ درآمد شده است. ازاین قبیل آفات وامراض زیادی درجامعه ما مسلط گردیده اند که از طریق اینها اگر دقیق شویم از هر ده نفر مردم این وطن نه نفرآسیب می بینند وقربانی این همه جنایات وبدکاری ها میشوند. جنایاتی که خداوند مارا درآن آگاه نمیسازد. همانطوریکه اهل کتاب تورات وانجیل را اراده نکرد که بحکم خداوند تسلیم شوند واسلام را به پذیرند. مارا نیز توفیق نمیدهد تا بدانیم که اینها ظلم، فسق، منافقت و ستم واین وآن میباشد نه دموکراسی وعدالت و بهزستی. چون ذات یکتا میداند که سزاوار اصلاح و پذیرفتن عدالت وانسان دوستی نمی باشیم بناء مغز وحواس و ذهن مارا به راهِی رهنمون ساخته است که خودرا به تباهی سوق میدهیم وتیشه به پای خود میزنیم. چه عذابی سخت تر وبدتر از این که جهل حاکم باشد وشیطان داوری نماید.
دردوره های پیغمبران گذشته نیز ازهر ده نفر نه نفر به قهر خداوند گرفتار می شدند. پس به وضاحت دانسته میشود که عذابی را که خداوند بی نیاز بما نازل فرموده است،کم از ذلت بالای  امتان سرکش پیغمبران پیشین نمیباشد واین همه جور وستمی که بالای ما ارزانی فرموده، بهیچ یک از انسان های گذشته اراده نفرموده است.
تاریخ گواه است که نیمرود با تیر خود که بسوی آسمان پرتاب کرد، طعمۀ پشه شد نه دیگر وابستگانش، فرعون آن متکبر وجابر بی همتای زمان از طریق اسپ خود به دریای نیل فرو برده شد ولی اعضای خانواده اش آسیب ندیدند اما امروز از اثر کاربرد یک انتحاری همه جمعیت حاضر به هلاکت میرسند، از طریق رهزنان همه مسافرین چور میشوند، از اثر اختلاس همه مامورین وکارمندان یک اداره ضرر می بینند، از اثر حملۀ شبانه همه اعضای یک خانواده به شهادت میرسند، از طریق یک حملۀ هوائی همه اطفال وزنان وکهن سالان نابود میشوند، از اثر دموکراسی وعدالت دروغین همه افراد بیکار وگرسنه وبی سرنوشت میمانند.
اینها همه از سبب ترک راه دین واسلام وانتخاب اصول غیر دین است که به سر ما می آید. بیائید دیگر دموکراسی نه بلکه خدا بگوئیم، دالر نه ایمان را بجوئیم، والی وقوماندان ووزیر نه نماز وصبررا برگزینیم. روزی را ازخدا بوسیلۀ زمین بدست آریم. قناعت را اختیار کینم ودر پی جاه ومال ندویم زیرا عاقبت همه ما مرگ بوده وبا تن ما بیش از 15 متر سان چیز دیگری پیچیده نمی شود. جمع واندوختن ثروت ومال ، خواهش تعدد زوجات واولاد جز تباهی چیزی به بار نمی آورد. اگر درغیر این می بود، برادران محمد زائی وسدُ زائی تا دنیا می بود، حاکم واختیاردار ما می بودند.
حال اختیار با خوانندۀ گرامی است که این حقایق را می پسندد ویا مثل نادره سروری مردود میداند. باردّ آن چیزی از شان این قلم کاسته نمی شود وبا قبول آن منصب ومقامی عاید حال آن نمیگردد. منتهی حرف اینجاست که باردّ کردن ، نفرت خودرا از اسلام بیان میدارد وبا قبول کردن،  درمسلمانی خویش صحه میگذارد زیرا آنچه را که تذکر داده ام از روی برداشت من از مطالعه تفسیر کابلی میباشد.
 خداوند به پیروان راستین خود آسایش هردو گیتی را نصیب گرداند وبه منکران خود جهنم ابدی را پاداش مقرر فرماید. آمین
محمود بی پروا
چغچران
حمل 1391 برابر با ماه اپریل 2012.