آرشیف

2017-11-3

عصمت الله راغب

شورای عالی سرتاسری غوری های افغانستان

مروری بر تجربیات و چشم دیدها

می دانم با نگارش این نبشته حرف و حدیث های زیادی را خواهیم شنید، اما لازم می دانم برای وضاحت موضوع به بعضی از چالش ها و فرصت های "شورای عالی سرتاسری غوری های افغانستان" به عنوان تجربیات و مشاهدات عینی در مدت یک سال فعالیت به آن اشاره نمایم.
"شورای عالی سرتاسری غوری های افغانستان" نامی است که به استثنای اضافه نمودن نام "افغانستان" من آنرا بالای آن گذاشتم. اما اینکه این شورا چگونه شکل گرفت و چگونه تا اینجای کار با وصف همه فراز و فرود ها ادامه کار داد به هریک آن خواهیم پرداخت.
قصه از ینجا شروع شد که یک روز دوستی با من تماس گرفت و گفت بیایید یک اجتماع، شورا، انجمن، نهاد و هرنام دیگری که شما بر آن می گذارید، بسازیم و کسی از بزرگان غور در این زمینه وعده همکاری مالی داده است. اساسا اینجانب هم که سخت در انتظار چنین روزی بودم بلا فاصله استقبال کردم که نظری بسیار خوبی است، تا اینکه دانستم در این زمینه داکتر عبدالله هیواد(والی اسبق غور) اعلان همکاری داده است، دیری نگذشت که با هماهنگی دو دوست دیگری فرصت مهیا شد تا به تعداد بیشتر از 40 و یا هم 50 نفر نزد آقای هیواد در مقر انجمن والیان افغانستان که آقای معاذالله دولتی کمیشنر(فعلی انتخابات) نیز حضورداشتند باهم ملاقات کردیم. من پیش از این ملاقات با آقای هیواد از نزدیک هیچ آشنایی نداشتم و برای اولین بار بود که باهم فرصت دیدار یافتیم، در این دیدار به من پیشنهاد شد تا به نماینده گی از حاضرین روی اجندا حرف بزنم که به تعقیب آن دوستان دیگر نیز یکی پی دیگر به شمول دولتی صاحب صحبت کردند. در این دیدار طبق معمول حرف های زیادی از تاریخ گذشته تا نارسایی های موجود حرف زده شد و در نهایت فیض مجلس به سه نکته خلاص گردید.
تاسیس یک نهاد یا شورای( که نام شورای پسان بالای آن گذاشته شد) در مرکز به منظور دادخواهی  و نجات از محرومیت ها و مظلومیت های موجود درغور. در این مجلس تاکید بر این بود که یکی از دلایل که صدای دادخواهی در غور کمتر شنیده می شود، انزوای جغرافیایی و دور بودن آن از انظار رسانه هاست که تاسیس یک نهاد در مرکز می تواند در این زمینه ما را کمک نماید.
ایجاد یک دفتر در کابل و برگزاری نشست های پیهم( هفته وار و یاهم ماهوار…) بخاطر بیرورن رفت از چالش های موجود در غور که این فرصت از یک سو زمینه تعارف جوانان را مهیا می سازد و از طرف دیگر روی باهمی بودن مان تاثیرات بسیار مثبت را به همراه دارد.
ایجاد دفتر در مرکز در کنار اینکه می تواند نقطه ی وصل برای تجمع مان باشد؛ بلکه می تواند یک سرپناه باشد برای آن عده از جوانان دانشجویی که هنوز در پی تحصیل هستند و از بضاعت مالی چندان مناسبی برخوردار نمی باشند. یعنی با ایجاد این فرصت دانشجویان غوری می توانند در اوقات رخصتی بجایی پرداخت مصارف هنگفت به هوتل ها( از یک شب تا چند شب که به کابل میمانند) از دفتر شورا استفاده کنند.
در همان روز اول به نکات فوق خوش خوشان توافق نظر صورت گرفت، و این اقدام به گرمی استقبال شد.
نقش داکتر عبدالله هیواد در این شورا چی بود؟
با ارایه پاسخ به این پرسش که نقش آقای هیواد در این شورا چی بود؟ باید گفت که آقای هیواد در همان مجلس روز اول وقتی فرصت صحبت یافت بیشتر از هر شهروند دیگر از محرومیت ها و مظلومیت های غور یاد کرد و تصریح نمود که چی فرصتی بهتر از آن که امروز ما با توجه به امکاناتی که در اختیار داریم آنرا برای نجات از محرومیت های غور هزینه کنیم. من در این مجلس استفهام گونه برای اینکه از اول مسیر را مشخص کرده باشم چندین بار سوال کردم که هدف از همکاری شما در این شورا چیست؟ و به تکرار جناب داکتر هیواد سه هدف عمده فوق را یاد آور شدند و با جدیت تمام در آن مجلس به حضور جوانان خاطر نشان ساختند که نقش من در این شورا تنها یک عضوی خانواده ی غوری است و نه چیزی بالاتر از آن. آقای هیواد با صراحت لهحه بیان داشتند که اگر شما لازم دیدید به عنوان یک بزرگ غوری از من مشوره خواستید در جلسات تان اشتراک می کنم و نظر خود را به عنوان یک شهروند می گویم و اگر لازم ندیدید هیچ مداخله ی هم نخواهم داشت. آقای هیواد کمک های مالی خود را از همان اول مشروط ساختند مبنی بر اینکه من شورا را از لحاظ مالی تاجایی کمک می کنم که شما خود را با استفاده از فرصت های دیگر بی نیاز احساس کنید و آقای هیواد برای خودکفایی شورا راه های دیگری را نیز پیشنهاد کردند و گفتند بعد از یک مدت شورا باید روی پای خود ایستاد شود و منابع مالی خود را از راه های دیگری نیز فراهم کند در غیر آن من وعده ی این را نمی دهم که شورا را تا آخر حمایت می کنم. قابل تذکر است که داکتر هیواد از همان اول تاکید کردند که شما غیر از من می توانید از سایر بزرگان غوری نیز درخواست کمک کنید که در حقیقت این گفته ی ایمان نشانگر این بود که شورا در انحصار وی نخواهد بود.
جالب تر اینکه در همین مجلس آقای دولتی پرسش گونه  خطاب به داکتر هیواد گفت؛ آیا این کار شما در شرایط موجود پناه بردن به مردم نیست؟! پاسخ هیواد این بود که من  از هم تبار بودن و حس تعلق بودن"غوری" به عنوان یک هویت مشترک که بگذریم هیچ نیازی  به شورا و تاسیس آن ندارم.
تلخیص کلام اینکه در روز اول با حضور داشت داکتر هیواد به همین موضوعات فوق توافق صورت گرفت، اما باتاکید بر اینکه هرچه زودتر برای ساماندهی و انسجام میان غوری ها فرصت نشست های بعدی مهیا و روی انتخابات صحبت شود. در پایان نشست که آقای هیواد زحمت صرف طعام چاشت را نیز کشیده بودند، اشتراک کننده گان بعد از صرف طعام با عجله  چند کمیته را تشکیل دادند و اعضای کمیته ها ظاهراً به کار خویش آغاز نمودند.  از فردای همان روز و بعداز آن( هفته وار) جوانان بنابه نبود مکان مناسب، به جلسات خویش اکثراً بدون اشتراک آقای هیواد گاهی به خانه مسکونی وی و گاهی هم به دفتر "مرکز تحقیقات و مطالعات افغانستان نوین" (که همان روزها تازه به کار آغاز کرده بود) ادامه می دادند. متاسفانه تا دیر وقت محتوای مورد بحث در جلسات اکثراً تکراری بود؛ یعنی بجای اتفاق نظر اختلاف نظر روی مسایل تشکیلات و زمان برگزاری انتخابات بسیار بالا بود.
به هرحال ازینکه من و چندتای دیگر از جوانان از همان اول در جلسات اشتراک داشتیم، مسئولیت مان بود تا هر هفته پیش از شروع آجندا برای تازه ورودها موضوعات قبلی را توضیح بدهیم. چند هفته ی کارها پراگنده و بدون نتیجه ادامه یافت، تا اینکه کمیته ی فرهنگی تشکیل شد تا روی نامگذاری، پیش نویس اساسنامه و تشکیلات آن کار کنند. اولین موضوع که به همه پرسی گذاشته شد  که آیا این اجتماع ما بنام شورا مسما شود یا نهاد، انجمن و یا هم شبکه…؟ بود که سر انجام پس از رایزنی های بسیار با رای اکثریت آرا " شورا" پذیرفته شد. کمیته ی فرهنگی که همان روز تشکیل شد وظیفه گرفت تا در نشست بعدی نام های پیشنهادی، پیش نویس اساسنامه… را با خود در جلسه بیاورند. در جلسه بعدی اگر اشتباه نکنم تنها من روی آن بیشتر کار کرده بودم نزدیک به بیست ماده و نام" شورای عالی سرتاسری غوری ها" را با خود در جلسه آوردم و فکر کنم یک نفر یا دونفر چند ماده ی محدودی را در زمینه تشکیل اساسنامه با خود آورده بودند که پس از شروع جلسه و به نقد و نظر گذاشتن ماده ها و نام های پیشنهادی هرکدام آن به خوانش گرفته شد سر انجام نام پیشنهادی من( شورای عالی سرتاسری غوری ها" به اضافه کردن نام "افغانستان" در آخر آن توسط نصیراحمد آژند (به این مقصد که غوری  تبارها در افغانستان تعداد شان بسیار زیاد است و ما باید روی هویت غوری بودن بیشتر کار کنیم ) این نام در همان روز تصویب شد( اگرچند انتخاب این نام با اضافه کردن" افغانستان" در آخر آن، اهداف روز اول را نقض می کرد).
بعداز تصویب این نام و کاری را که روی اساسنامه انجام داده بودم، بیشتر مورد استقبال حاضرین قرار گرفت؛ و بعداز آن اکثر دوستان حاضر در جلسه که تعداد از آن ها مستمر تشریف می آوردند تاکید داشتند تا انتخابات برگزار کنیم، رییس، معاونین و اعضای کمیته هاره برگزینیم؛ اما من که مخالف برگزاری انتخابات زود هنگام بودم اکثر اوقات جلسه ی مان با خشونت همراه می شد( که من بابت آن سخت گیری ها از همه ی مخاطبان آن روزها پوزش می خواهم). هدف از سخت گیری ها و نگرانی های آن روزهای من بیشتر متمرکز بر عاقبت سنجی موضوع بود. من در آن جلسات با تکرار می گفتم که وقتی نام شورا را "شورای عالی سرتاسری غوری های افغانستان" نام گذاشته ایم چگونه با ده نفر و بیست نفر می خواهیم انتخابات کنیم در حالیکه این نام از تمام غوری ها نماینده گی می کند. و بار بار در جلسات یاد آور می شدم که نام انتخابی و سایر موارد مربوط به شورا موقتی بوده و قابل تجدید است؛ اما متاسفانه هیچ کس حاضر نشد تا نام و کار این شورا را واقعبینانه به چالش بکشد و این نام برای شورا جاویدانه شد.
عبدالقادر نادری چگونه ظهور کرد؟
تاجایی که گفته آمدیم، شخص نادری در هیچ یک از جلسات هفته وار شورا اشتراک نداشتند و تاجایی هم برای مخاطبان روزهای اول نام شان بیگانه بود. پس از جر و بحث های زیادی که چندین هفته طول کشیده بود، بطور نسبی یک تعداد آمده ی این شدند تا برای شورا رییس، معاونین، منشی و اعضای کمیته ها را بطور انتصابی برگزینند و هرچه عاجلتر فرصت برگزاری انتخابات را مهیا سازند. یک هفته بعد از تصویب نام در دفتر "مرکز تحقیقات و مطالعات افغانستان نوین"  جلسه ی نسبتاً مختصری دایر گردید، فکر کنم آقای نادری روز دوم شان بود که شرف شرکت در جلسات هفته وار شورا را یافتند، و طالع همایونی اش آنرا ناخودآگاه مژده پادشاهی داد. جلسه به طور نظر خواهی شروع شد تا یک نفر رهبری شورا را با توافق رای اکثریت بدوش بگیرد، یک تعداد به من(راغب)، آقای آژند و خالقیار پیشنهاد دادند تا مسئولیت این شورا را بگیریم؛ اما من و آژند بنابه ملحوظاتی از آن شانه خالی کردیم. در این میان تنها آقای خالقیار ماند که نادری هم به لیست کاندیدا اضافه شد. ما بخاطری اینکه کدام نزاکت خلق نشود از انتخابات و رای دهی گذشتیم و هردو کاندید را اختیار دادیم تا بین هم به اساس مصلحت یکی دیگرش را انتخاب کنند، ایشان جهت مشوره جلسه را ترک کردند و لحظه ی بعد آمدند و اینکه میان آنها چی گذشت الله خودش داناست؛ اما آنچه به خورد ما دادند نشان می داد که در جلسه سیری بین طرفین فیصله شده تا خالقیار به نفع نادری بگذرد. همینکه رییس انتصابی(نادری) تعیین شد، آقای خالقیار و رابعه احمدی بحیث معاون، من (راغب) بحیث منشی و آقای آژند هم مسئول کمیته فرهنگی و تعدادی هم در راس سایر کمیته ها برگزیده شدیم. جلسه همان روز با دست آورد فوق پایان یافت. در پایان جلسه پیش ازینکه دفتر را ترک کنیم، آقای هیواد  که همرای استاد خیرالاحدخان  در دفتر دیگر در انتظار بودند به جلسه تشریف آورده اعضای رهبری جدید را تبریک گفتند و استاد خیرالاحد خان کمی هم از داشته های معنوی خودش برای جوانان هدیه کرد و بعداز آن تعداد از جوانان با تاکید داکتر صاحب هیواد مسئولیت گرفتند تا یک جای مناسب را با قیمت مناسب برای تداوم جلسات تدارک ببینند که دیری نگذشت حویلی را در کوته ی سنگی ماه هانه به مبلغ بیست هزار افغانی به کرایه گرفتند و بعد از آن جلسات طبق معمول در آن دفتر برگزار می گردید.
پس از انتخاب نادری منحیث رییس انتصابی چی گذشت؟
بعد از اینکه رییس موقتی در راس شورا تعیین گردید، جلسات هفته وار در دفتر جدید همچنان ادامه می یافت، تداوم جلسات گاهی توام با خشونت، نزاع و جنجال و گاهی هم با اندک دست آورد همراه بود. گرچند قضاوت روی شخصیت دیگران کار درست نیست، اما لازم می دانم چند نکته را در خصوص رییس انتصابی این شورا عرض کنم. نادری در ظاهر آدم انعطاف پذیر، حوصله مند و خیلی پرتحمل است، اما در پشت پرده چهره ی دیگری دارد که کمتر آدم ها می تواند از اسرار آن پی ببرد. به هرحال شورا به رهبری نادری آن دست آورد را که در اوایل به عنوان یک دورنما پیش بین بود به آن نرسید. از میان سه هدف فوق و سایر اهداف دیگری که با توجه به وضعیت موجود در غور باید روی آن تمرکز بیشتر می شد به هیچ کدام آن نرسید. نه دادخواهی برای محرومیت و مظلومیت مان از این نشانی صورت گرفت و نه هم این شورا توانست ایجاد یک سرپناه برای دانشجویان مستمند و فقیر باشد جز افراد انگشت شماری که آنها هم به اذن شخص نادری در دفتر شورا جای داده شده است بدون اینکه از کسی مشوره خواسته باشد.
از سویی هم با گذشت هر روز خلاف آرمان این شورا تا جایی با حرکات و سکناتش عملکرد این شورا را زیر پرسش برد و همین دلیل است که امروزه اکثر از بزرگان و جوانان نسبت به این شورا دلسرد اند. و با گذشت یک سال این شورای نتوانست غور شمول شود چی جایی که افغانستان شمول. ما دسترخوان را کلان دراز کردیم، اما نان کم داشتیم.
دست آوردی که شورا در این مدت یک سال داشت عمدتاً این بود که از این آدرس چند ملاقات بابزرگان کشور از استاد عطا تا رییس پارلمان و بانوی اول….مهیا شد و در این دیدارها بعضی از مشکلات مردم  غور مطرح گردید که کدام نتیجه ی هم به همراه نداشت.
از سویی هم این شورا تاجایی توانست در کوتاه مدت پای یک تعداد از غوری ها را به میان بکشد و یک پل ارتباطی باشد میان نسل جوان و بزرگان که متاسفانه این روند هم  چندان دوام پیدا نکرد.
شورا چگونه افتتاح شد؟
از مدت ها بدینسو نادری و یک تعداد دیگر از دوستان اصرار داشتند تا این شورا را افتتاح کنند از جمله کسی بنام حاجی حنان که خودش را از غوری های بامیان معرفی می کرد با وعده های بلند و بالا همیشه در جلسات پافشاری می کرد تا این شورا را هرچه زودتر افتتاح کنند و ایشان که ظاهراً خود را آدم پول دار معرفی می کرد در افتتاح شورا نزدیک به یک لک افغانی وعده کمک داده بود، اما متاسفانه چند روز پیش از افتتاح تا هنوز از ایشان هیج اثری در دست نیست…
من در غور بودم نادری چندین بار بامن تماس گرفت و می پرسید که چی وقت می آیید تا روی افتتاح شورای صحبت کنیم…بلآخره وقتی کابل آمدم روز جمعه یکی از دوستان زنگ زد که به دفتر شورا بیا سایر دوستان هم تشریف دارند روی برنامه افتتاح شورا صحبت کنیم. وقتی  به دفتر شورا رفتم دیدم که  استاد عیدگل عازم، داکتر امین غوری، استاد حنیفی، نادری، صالحی، حبیبی، آزاد و یک تعداد دیگر تشریف دارند، نادری باب سخن را گشود و از چگونگی برگزاری محفل افتتاحیه حرفید. نادری که اعتماد به نفس بسیار بالا دارد و از خویشتن خیلی رازی به نظر می رسد در آن روز به تکرار یاد آوری می کرد که در روز افتتاح داکتر صاحب عبدالله، فلان و فلان شرکت می کنند باید به لحاظ امنیتی جای مهمتری در نظر گرفته شود و همینطور روی بعضی از موضوعات دیگر نیز حرف های به میان آمد که از ذکر آن می گذریم….
سرانجام در همان نشست کمیته مالی و کمیته فرهنگی تعیین شد تا یک تعداد از دوستان به خانه های بزرگان غور از وکلای پارلمان تا سایر سرمایه داران تشریف ببرند و کمک مالی دریافت کنند و اعضای کمیته فرهنگی هم در زمینه برگزاری محفل افتتاحیه دست به کار شوند. من در آن روز پیشنهاد کردم که همه چیز به پول خلاصه نمی شود؛ دوستانی که وعده کمک مالی  دادند و اگر واقعاً این شورا را دست کم نمی گیرند و حس تعلق نسبت به غور و این شورا دارند، در کنار اینکه کمک مالی می کنند در بخش معنوی شورا نیز سهم بگیرند. در نهایت تاکید من این بود که بزرگان غور از وکلای پارلمان تا دیگران اگر واقعاً از این شورا حمایت می کنند یک روز قبل از برگزاری مجلس افتتاحیه در یک جای مناسب دیگر روی هم می نشینیم و روی اجندا و چگونگی برگزاری محفل صحبت می کنیم. فکر کنم آن های که کمک مالی به شورا کردند هیج یک آمده ی پذیرش این پیشنهاد نشدند، معلوم بود که از دل به این شورا راضی نیستند… راستش من هم دیگر خسته شده بودم در میان اینکه آیا اشتراک کنم یا نکنم دو دله بودم تا اینکه تصمیم گرفتم بخاطر رسیدن به یک هدف به آن شرکت کنم. هدف این بود که دوستانی زیادی از ادامه فعالیت این شورا شاکی بودند و همیشه به بهانه های مختلف انتقاد می کردند، اما آنچه مرا واداشت تا در روز افتتاح شرکت کنم این بود که به عنوان یک فرصت باید در خدمت اشتراک کننده گان غوری باشم و روی همه زوایای موضوع صحبت های خودمانی داشته باشیم؛ اما متاسفانه بعداز سخنان تشریفاتی سخنرانان و صرف طعام هرکس بدون اینکه بدانند شورا چیست و دورنما و هدف آن در آینده چی خواهد بود، جلسه را ترک کردند و هرکس رفت پشت کارش جز چند نفر معدودی که دیگر نیازی نبود روی دست آوردها و کاستی آن صحبت شود، ماهم رفتیم پشت کار خود.
مزایای شورا با پیش شرط آوردن اصلاحات در آن چیست؟
حمایت از این شورا مشروط بر آوردن تغییرات و اصلاحات در رهبری می تواند روی آینده غور تاثیرات بسیار عمیق در تمام عرصه ها  داشته باشد.
ایجاد یک فرصت برای جمع شدن در کنار اینکه بر وحدت و یک پارچه گی مان کمک می کند؛ بلکه روی کاهش محرومیت ها و مظلومیت های مان نیز اثرات مثبت خواهد داشت.
در صورتیکه این شورا بتواند در زمینه پیشبرد فعالیت هایش رضایت مردم را به همراه داشته باشد، می تواند به عنوان مرکز تصمیم گیری غوری ها مبدل شود.
پیشنهاد برای اصلاح
تغییر در رهبری از طریق انتخابات شفاف و حمایت از اعضای رهبری در عرصه تامین منافع غوری ها.
انتخاب اعضای رهبری جدید و آوردن تغییرات در مرامنامه شورا. از سویی هم شورا باید از نو به ثبت برسد؛ زیرا از ثبت و راجستر قبلی هیچ کس آگاهی ندارد که بنام چی کسانی است و حتا به ساده ترین رقم ممکن قابلیت لغو را نیز دارد.
تغییرات در سیستم مالی و حساب دهی شفاف از تمام امور مربوط به شورا.
برگزاری نشست های پیهم در غور و جلب رضایت مردم در زمینه ادامه فعالیت های این شورا در مرکز.
ایجاد تشکیلات منظم در شورا و گسترش فعالیت های آن در زمینه دادخواهی و مطالبه حقوق غوری ها از حکومت مرکزی.
ایجاد نشریه در چارچوب فعالیت های این شورا و پخش و نشر مقالات و نبشته های که بتواند مدوای درد هزار ها شهروندی درد دیده غوری باشد.
….
نوت: قابل ذکر است که تعداد دوستانی زیادی در این شورا سهم فعال داشتند، اما به مرور زمان بنابه ملحوظاتی از روند کار در این شورا خسته شده، حتا در روز افتتاح نیز اشتراک نداشتند. و از یک تعداد دیگر بنابه حسن نیت شان در این شورا ممنونیم که خود را علی الظاهر عاشق انسجام و وحدت غوری ها جلوه می دهند و عملا در این جاده گام می زنند.
بازهم تاکید می کنم، غوری ها عزیز باید به عنوان یک حق متوجه رفتار این شورا باشند، زیرا….

با حرمت
راغب، منشی نام نهاد شورا