آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

ستارۀ زمینی

 
ستارۀ  زمینی  واقعاً  خیالی  بود
خیالی بود عزیزم! ولی چه بود عالی بود
نبود حور و فرشته عزیز مصر گُلم
زمینی بود، بلی  ازهمین حوالی بود
کسی که روی تورا دید مست ومجنون شد
ولو که آدمِ  هوشیارِ چون غزالی بود
یکی به آتش تنهای های  خود دیشب
چو تاک های  ستم دیدۀ شمالی بود
نه قاسم و نه حمید و حکیمی وتنها
نه روستایی وسیلاب ونه کمالی بود
پیاله بود و جدایی و چای داغِ سیاه
وجای سبزشما در میانه خالی بود
دوباره چای سیاه بود و قطی سگریت
فضای خانه  پُر از حلقۀ هلالی بود
زبسکه خورده بودم باز قرص سردردی
تمام ِ سیستم اعصاب اتّصالی  بود
نبود زندگی این وضع ِ بی سر وبی تَه
تلف نمودن ایام  و دَم کشالی بود
تمام آنچه  که بین من وشما بگذشت؟
خیالبافی  یک  مردِ  لاابالی بود
نگاه گرم سیاموی (یاخدا) ای کاش
فقط برای  دل ِ عاشق  جلالی بود!
 
ساقی
7 / 4 / 1389
فیروزکوه ، غور