آرشیف

2014-12-15

ابراهیم ساغری

زمــــــــــزمــــــــهٔ سنگر

پاسبان حريم کشور منم
لالهٔ آزادهٔ سنگر منم
گر ندانی غيرت اجداد من
قهر مان فاتح خيبر منم
نعرهٔ دشمن شکن آواز من
شير غران کوه و کمر منم
سر شارم از بادهٔ آزادگی
اين فضارا بازو کبوتر منم
ميکنم جان را فدای ميهنم
جان فدای دلير کشور منم
از پدر آزادگی آموختم
خاموشم: حماسهٔ اخگر منم
شير پاک مادرم بر من حلال
لايق اين شير چون شکر منم
سنگ خارا بر کفم موم ميشود
فرهادم کاوهٔ آهنگر منم
قطره قطره خون من دارد پيام
رهگشای فردای بهتر منم
گر بظاهر خرمن خاکسترم
شام هجران خورشيد سحر منم
ميدهم جان در راه حفظ وطن
چون بلال رهرو پيغمبر منم
کربلا باش شاهد احوال من
با حسينم ساقی کوثر منم
ساغری غمگين مشو از حال من
خنده های لحظهٔ آخر منم