آرشیف

2014-12-25

استاد محمود بی پروا

زمام داری گیاهان سبزوشکایت آنها

 
چیزیکه امروز در افغانستان به آن اهمیت داده نمیشود همانا گوش دادن به خواست و شکایات گیاهان سبز این سر زمین میباشد. رسانه های گروهی که خود را پرچم داران پخش صداها ،اظهار بیان های مظلومان و آه و ناله آنها  میدانند قطعآ حرفی از این ها بر زبان نمی آورند.مثل اینکه این جانوران مخلوق خدا نیستند وحقی در این سرزمین ندارند. این بینوایان هر قدر فغان و غوغا بر پا میکنند گوش شنوائی را نمی یابند.آنها چنین میگویند:
مارا خالق آفرید تا این وظایف را برای انسانها در روی زمین انجام بدهیم تا باشد آنها زندگی آرام و با عزت داشته باشند.

  • روی خاک رادایم پوشانده نگهداریم تا سبب بیجا شدن آن توسط باد ویا باران و آب نگردد.

  • خاک را از طریق اضافه نمودن بقایای خود حاصلخیز و با قوت داشته باشیم  تا برای انسانها خوب حاصل خیز باشد.

  • هیزم بخاطر پخت و پز و گرم کردن خانه های انسانها از طریق شاخه ها و اعضای مرده خود تهیه کنیم.

  • منبع غذا ، سبزی و میوه برای زنده جانهای دیگر باشیم.

  • کشنده بسا عوامل امراض و میکروب ها و جذ ب گردوخاک باشیم.

  • مولد هوای صاف(آکسیجن) بهمه زنده جانها باشیم.

  • پناگاه های بنیادی بهمه زنده جانها باشیم.

  • زینت بخش طبیعت و جهان  و منبع عشق و عاشقی و شور و هیجان باشیم.

  • الهام بخش طراوت و تازگی و پیام آور حیات و شادی باشیم.

اما آنها باوجود این همه خدمت رسانی ، بما هیچ وقعی نمیکنند و ارزشی قایل نیستند. گذشته از آن از هر نوع ظلم و بیداد علیه ما دریغ نمی کنند و هر آن در جهت نابودی ما در کوشش اند. بیائید تا از زبان آنها بشنویم:
پسته،آلنج،شقز،ارچه وسیاه چوب چنین میگویند: ما زمان نه چندان دور تمام ساحات هرات،غور و بادغیس را کاملا پوشانده داشتیم و آنقدر حاکمیت عادلانه و پرقدرت برقرارکرده بودیم که زبان از بیان آن عاجز میباشد. با آنکه ما از انسان نه آب میخواستیم، نه غذا و نه چیز دیگری و حتی در فکر هیچ چیزی نبودیم.آزاد زندگی داشتیم و جز از خوبی هیچ بدی بکسی نمی رسانیدیم.چنانچه:
 بسا از حیوانات وحشی در میان ما پناه گاه داشتند، از وجود ما روزی حاصل میکردند و به بسیار آسوده حالی و شاد مانی می زیستند و جست وخیز میزدند و شادی میکردند. شیران و پلنگان خودرا در زیر سایه ما  از نور آفتاب پنهان میکردند و در کمین صید خویش آمادگی میگرفتند تا بتوانند از حاصل جست و خیز خود صیدی را حلال وار طعمه خود سازند وبه بقای خویش ادامه دهند. گرگ که سیاه دل ترین همه بود و به قتل دسته جمعی آهوان علاقمندی وافر داشت، ما برایش اجازه نمیدادیم تا به این کار دست یابد و همینکه بالای گروهی از آهوان حمله میکرد ، آنهارا در بین خود پت میکردیم و نجات شان میدادیم. پرندگان زیبا و خوش الحان بالای شاخه های ما می پریدند و با نغمات شیرین و دل پذیر و طرب ساز، ما و خودهارا مسرور نگاه میداشتند. هیچ زنده جانی در زمان حکمروائی ما علامت غم و اندوه در جبین نداشت و گیله و شکایتی هم در زبان نمی راند.چه روزگاری بود و چه جشن و خوشی هائی!
یمه ، آول، بته،خوزبه و همه گیاهان دیگراظهار میدارند: مارا خداوند در اینجا گماشت تا زندگی کنیم و وظایف مانرا بوجه خوب انجام دهیم. ما بسیار بخوبی زندگی میکردیم. خرگوش ها در زیر پوشش ما خانه داشتند،پرندگان بالای شاخ و بری ما آشیانه میساختند و از فرط خوشی شب و روز نغمه خوانی داشتند . آهوان، شغالان و دیگر حیوانات این طرف و آن طرف در بین ما مید ویدند و رقص میکردند و ما غذا برایشان تهیه میکردیم. روباه ها در بین ما رفت و آمد داشتند و گاهی ازاین سو وآنسو به شکار خرگوش خفته ئی می پرداختند. باریدن برف و باران بالای ما و زمین هیچ اثری نداشت و همینکه می باریدند ماخاک را طوری راه دار ساخته بودیم که قطرات باران را براحتی با خود جذب میکرد. باران وبرف رود بارهارا میساختند و ما همه با اتحاد و همدلی از جهات مختلف این رود بارهارا چنان پاک و منزه و شفاف میساختیم که نوشیدن انها بهر زندجانی حیات تازه می بخشید از اینرو به این آبها هر کس آب حیات میگفت.  سرما و گرما باعث آزار و اذیت کسی نمیگردید، سیلاب و مستی رودها به کسی آسیب نمی رساند. کوه ها در وقت ما اجازه لغزش را نداشتند. به باد موقع نمیدادیم تا حتی برگی را از جایش بهوا بلند کرده و به جای دیگری به پرواز درآورد. باران به وقت و زمان معینه خود می بارید و ما برایش اجازه نمیدادیم که دست به بی راهگی زده و به خاک آسیب برساند. طوفان هارا ما با نیروی خارق العاده که پرورد گار مان بما داده بود، ازپا در می آوردیم و چنان ناتوانش میساختیم که هیچ کارخرابی را کرده نمی توانست رودبارها ازبین ما میگذشتند و آبشارهارا میساختند که صدای دلکش و روح بخش آنها همه را به وجد می آورد.هر صاحب روحی از تولیدات ما بهره مند بود و ما بهرکس ثروت وروزی میدادیم. در عهد زمام داری ما فقیر و گرسنه وجود نداشت ، کسی از بی خانگی شکایت نمی کرد و هیچ موجودی از مریضی و درد، رنج نمی برد. خلاصه گرسنگی،بی سرپناهی،مریضی ،فقر، عاجزی و دربدری در زمان حکومت ما وجود نداشت  زیرا ما بوظایف خود که از جانب پرورد گار ما بما سپرده شده بود ،سخت وفادار،صادق ، کوشا، متعهد به قول وقانون خلقت پروردگار خویش  بودیم.
 ناگاه انسان از کدام گوشه ئی سر برون آورد و با همه توان وتوش که داشت شروع به قتل و نابودی ما کرد و ما هر قدر عذر و زاری و فغان و الوداع کردیم که آخر گناه ما چیست که اینقدر علیه ما کینه ورزی و سیاه دلی میکند، هیچ نشنید و اثری با او نبخشید تا اینکه سر انجام  مارا کاملا نابود ساخت.
ما به آفریدگار توانای خویش از دست انسان عرض کردیم و خالق عالم بما گفت که ای  گیاهان عزیز ومظلوم و صادق من ! غم مخورید و مایوس نباشید .این انسان بدبخت هرظلمی را که بالای شما روا میدارد در حقیقت به شما نی بل بخود میکندو تیشه جور وجفارا به پای خویش میزند. زیرا با نابود کردن شما به جان او امراض پیدامیشود، قفر و تهی دستی دامنگیرش میگردد، گرسنه ، تشنه، بیکار،بی روزگار و دربدر میشود. جای زندگی کردن را ازدست میدهد و گرفتار قهر آفات طبیعت من میشود که همانا قحطی،سیلاب، طوفانهای بادی و آبی، لغزش زمین، خشکسالی ها،سوء تغذی، وفور امراض مدهش و غیره اورا به دیار نیستی ابدی میکشانند و سر انجام همان عملی را می بیند که خودش در مقابل شما کرده یعنی بهمان شکلی که شما را   نابود کرده بعین شکل خودش نابود میگردد".
  خداوند عالم جزای اعمال انسان را به وی اعطا کند و گیاهان عاجز و بیچاره را از شر اونجات داده و  مصئون شان سازد.
 
آمین
 
ع. گیاه دوست