آرشیف

2014-10-22

عصمت الله راغب

رهبریت اوپـوزیسیون بـایـد از آن کـی مــی شد؟!

نگاه یی برکارکرد پدرام بحیث رهبر اپوزیسیون!!!
وقتی دراین نبشته ازعلمیت ودانستگی سخن به میان می آید،مسلماً به دانسته گی وروشنفکری پدرام،ازجمله شاخص ترین چهرهای اندیشمند وسخنور، فراتر ازحوزه ی جغرافیای افغانستان به آن باید احترام گذاشت ،بنده نویسنده این چند سطورکه درذیل درپیوند به عنوان "رهبریت اوپوزیسیون باید ازآن کی می شد" چنین می نگارم که پدرام یگانه شخصیت دانشمند ومتفکراست که دیگران، تاهنوز کمترمثل وی درکنفرانسها ونشستهای علمی بین المللی که درآن بحث از استغنا بودن ذهن بوده، حضوررسانه یی یافته اند،دراین عصر یکه، ما زنده گی می کنیم ،عصراطلاعات نامیده می شود درواقع پدرام مدرنترین شخص ازلحاظ گیردآوری اطلاعات دراین عصراست، که به استعداد وداشته های ذهنی شان ازلحاظ ارایه معلومات درنشستها که جناب شان حضوردارند،کیف ولذت دیگریست،باوربایدکرد.
اما آنچه را که برداشت شخصی من است؛اینست که، پدرام به آن اندازۀ که فهم علمی شان بالاست، سیاستگزاری شان بریک جامعه مثل افغانستان برای حصول قدرت به آن سطح که بخواهد در یک دور به سطح زعامت ورهبری برکرسی قدرت از این آدرس جلوس زند، کارا به نظر نمی رسد. ،بیبینیم موقف گیری پدرام بعد از تشکیل حکومت وحدت ملی (به رهبری داکتراشرف غنی احمد زی) بعنوان اوپوزیسیون آنهم زیرنام شورای سرتاسری تاجکان،سخنی است،نامعقول.دقیقاً که ما برای بسیج شدن تاجکان، نیازمند به همچو شخصیت های هستیم که برای جلوگیری از منزوی نگهداشتن ما درحکومت های بعدی ومشخص ساختن موقف تاجکان را درحکومت جدید برای ماتاجک ها، به معرفی بگیرد وازسهم وهویت ما بحیث یک سیاستمدار وکار فهم درحکومت وحدت ملی،جای پای داشته باشد،سخنی است بجا ودرخوربحث، که روی آن باید درچنین شرایطی مکث کرد.اما پدرام دراین اقدام نخستین کسی بود که فقط امتیاز نام اپوزیسون را نسبت به کسانی دیگر که درانتظار همین فرصت، دست به الاشه نشسته بودند،سبقت جست، واین اهتمام به موقع،برای شخص خودش یک گامی به پیش بود.بعداز دریافت این امتیاز که آنهم حک برجبین یک تاجک تبار که دارای هویت ثابت ومشخص است، نصیب شد. واین خود تاجای یک امتیازبود که می توانست با اندک تغییر درشعارهای اپوزیسیون،محتوم بر یک پیروزی بودی، امانه با چنین جریان وراهکاری که امروزشاهدآن هستیم.متاسفانه باید بگویم که پدرام بااین اقدام که رکن اصلی واساسی این اپوزیسیون را تنها متمرکز بربسیج شدن تاجک ها خواند، وحق خواهی تاجکان محوراصلی دراین اپوزیسیون قرار گرفت،این خود از ارزش،کاری وپیروزی این اپوزیسیون کاست.میدانیم که اعلان یک اپوزیسیون قوی برای بدست آوردن قدرت وهمچنان نظارت برکار دولت بحیث یک رقیب سیاسی،نیازمند به اعتماد اقشارواقوام مختلف درقلمرو جغرافیایی یک کشور است ،روی این سلسله موارد شایسته خواهد بود که اوپوزیسیون درظاهرازیک دید وسیاست همه شمول، خط مشی خویش را دنبال می کرد وبعد از اعلان اپوزیسیون فراتر ازنام یک قوم، ودرپهلوی آن بروحدت تاجکان ورشد چهره های سرشناس که امیدی برای ظهور شان درمیدان سیاست بود، بحیث رکن از این اپوزیسیون تلاش صورت می گرفت، تا اپوزیسیون کمتر مورد گزند وانتقاد دیگران قرار می گرفت. اکنون می بینیم افغانستان که تاهنوز اقوام مختلف را دربطن خود به پرورش گرفته وهریک از این اقوام، دغدغه های افزونی ارقام قوم خویش را برمبنای تعصب وبرتری جویی،مدعی هستند که حتی این دغدغه های کثرت نفوس، یکی بردیگر افتخارگونه درج نصاب وکتب پیش گامان اهل قلم اقوام شده است، دراین وقت به پیروزی رسیدن یک شخص آنهم از آدرس همین اوپوزیسیون که تمام خواسته ها وشعارهایش رنگ وبوی دفاع از حقوقی از دست رفته تاجکان است و آن قوم که تا تاهنوز از سوی دیگران درجه دوم شناخته می شوند وازسوی آنانی که دغدغه ی اکثریت را،به سردارند وهنوز مدعی اند که این قوم (تاجکان)سزوار ریاست ورهبریت درافغانستان نیستند،سخنی است دشوار وحتی ناممکن،دقیقا که این اقوال دیگران نسبت به تاجک ها، ناشی از آن می شود که ما هنوز دربین خود مشکل داریم وروابط خویش را نسبت به یکدیگر ازوجود فتنه های دیگران پالایش نکرده ایم،وهنوزپادزهری برای زهردشمنان واقع نشده ایم وهرگز زنده گی خویش را برای دفاع از حقوق شهروندی یکدیگر وقف نکرده ایم ،بلکه فقط برای خود زنده گی می کنیم وبس! وهرروز به انواع های مختلف از آدرس یکدیگر توهین وتحقیر می شویم ودیگران نظاره گراین بازیهای هستند که ما خود آن را برای عدم توان تحمل تفاوتها نسبت به یکدیگر تمثیل می کنیم. می بینیم دراین روزهای که اوپوزیسیون به رهبری پدرام اعلان موجودیت کرد ازهمان آوان تا امروز خشم بیشترین رهبران افغانستان به شمول بعضی رهبرهای تاجک را علی الرغم این حرکت با خود داشت، که حتی تاجای منجر به فروپاشی وعدم اعتماد تاجک ها نسبت به یکدیگر شان شد.ودیگران از این خلا استفاده کرده کمر خویش را به مخالفت بستند. وگاهی هم توطیه های ازداخل این اوپوزیسیون بردیگران تظاهر شد، که مایه یاس وناامیدی را درپی داشت،دراین فرصت ،آن بزرگان که از موجودیت تاجکان وزبان بلیغ شان که بقول عاصی(گل نیست،ماه نیست،دل ماست پارسی)،انکار می کنند،به نحوی می خواهند همین اتحاد نسبی تاجک هارا هم درداخل افغانستان به طیف ها ودسته ها تجزیه کنند که تاجای دراین تصمیم اندک پیش رفتند.اماسخن دیگراینکه رهبری افغانستان وتشکیل یک اپوزیسیون برای بدست آوردن قدرت درافغانستان نیازمند به شخصیت است که حداقل توازن فهم وسیاست رهبری آن تا میزان شهرتش دربین تمام اقوام یکسان باشد واگر ازچنین معادله ی هم برخوردار نباشد ترجیح میدهم براینکه سیاست کشور داری اش فوق دانسته گی های علمی اش باشد ودربین تمام اقوام افغانستان دور از هرنوع پدیده های زبانی،نژادی ،وقبیلوی…برای رسیدن به قدرت، نفوس مردمی داشته باشد (اگرچند که این پدیده برمردم افغانستان جزی از فرهنگ شده است).که به نظر نگارنده، دراین میدان بعداز عبدالله عبدالله بحیث رهبر اوپوزیسیون حکومت، (به هرنوع که بود، جایگاه خودرا حاصل کرده بود)، این بار نوبت ازچهره نوظهور دیگری می شد، خوب ترخواهد بود،ماکسانی دیگری را ازاین ملت(…) داریم که اگر از لحاظ داشته های معنوی کمتراز پدرام هستند ولی ازلحاظ سیاست گزاری درمنطقه ونفوس دربین اقوام مختلف افغانستان بالاتر ازپدرام ،جایگاه یافته اند.اعلان اوپوزیسیون به رهبری همچو اشخاص … می توانست،نوید های را براقناع مندی عموم مردم،درپی داشتی وتاجای هم امیدوارکننده بود.

عصمت الله "راغب"