آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

رابطۀ ملا و مکتبی در چهل سال اخیر

نحوۀ ارتباط ونوع نگاه ملا ومکتبی نسبت به همدیگر در طی چهل سال پسین، نشیب و فراز، اُفت وخیز و قُرب و بُعد های بسیاری را تجربه کرده است. این رابطه، متأثر ومتناسب با نوع نظام سیاسی حاکم در کشور و همنوا با وضعیت فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی وآموزشی مملکت ، همواره دچار تحول وتغییر شده است و پیامدهای گوناگونی در قبال داشته است. برای وضاحت بیشتر بحث ، بهتر است این رابطه را به اساس نوعیت و زمان حاکمیت سیاسی کشور، به بررسی بگیریم و مختصراً به زوایای پیدا و پنهان وتاریک و روشن آن نگاهی بیندازیم:

اواخرسلطنت محمد ظاهرشاه:
ظاهراً در اوایل دورۀ محمد ظاهرخان ، رابطۀ ملا و مکتبی تا حدودی یک رابطۀ طبیعی ومعمولی وعادی بوده است وهردو طیف به عنوان بخشی از مردم جامعه و نه به عنوان یک صنف سازمان یافته، در کنار همدیگر می زیسته اند. یکی از عوامل اساسی این کنش معمولی ممکن است این بوده باشد که در آن زمان، تمام مردم جامعه به شمول این دو صنف به اندازۀ سالهای پسین درگیر مسایل سیاسی نشده بودند و نزاع های میان مردم هم ، بیشتر شان رنگ و بوی فردی و حقوقی داشته است. ازجانب دیگر کمّیت مکتب رفته ها ، به ویژه در ولایت غور ، به اندازۀ نبوده است که به عنوان یک قشر یاطبقۀ تأثیر گزار و بازیگر ، درگیر کشمکش ها و کنش ها و واکنش های اجتماعی شوند ونقش بارزی بازی کنند. در آن زمان ظاهراً پل ارتباطی میان حکومت ومردم و میان سیاست واجتماع، احتمالا بیشتر ارباب ها وملِک های محلی بوده اند و صنف مکتبی ومدرسه ای در این مسایل، به قدر دوران های بعدی دخیل نشده بودند. البته جای انکار نیست که چه علماء و چه قشر مکتب رفته پیش از دوران ظاهر خان نیز در مسایل سیاسی و مدیریتی کشور بی نقش نبوده اند؛ اما به لحاظ کمّی و اثربخشی این دو طیف، به اندازۀ پس از دوران ظاهرخان ، درگیر مسایل سیاسی – اجتماعی نبوده اند. در اواخر زمامداری محمدظاهر شاه و بعد از سال 1343 خورشیدی قشرمکتب رفته روزتا روز با ایجاد سازمان های سیاسی وارد مسایل کشوری شدند و علما نیز در این میان بیکار نماندند و تعدادی از آنها با جذب شدن در احزاب سیاسی دست راستی با قضایا درگیر شدند.

دوران جمهوری محمد داود خان:
در زمان داود خان همزمان با رُشد نسبی علم و دانش و بلند رفتن سطح سواد عمومی وبیشتر شدن ارتباطات جهانی وملی ، قشر وسیعی از مکتب رفته ها وارد مناسبات سیاسی / اجتماعی شدند ومتناسب با اوضاع جهانی و سرو صدای ایدیولوژی های مانند مارکسیسم مباحث تازه ای ، آرامش وسکوت فکری و سیاسی جامعه را برهم زد وتحرکات وعکس العمل های بسیاری برانگیخت. در این دوره، احزاب سیاسی که از سوی حاکمیت مشکلاتی هم برای فعالیت های سازمانی شان ایجاد شده بود، به خاطر رسیدن به قدرت جداً وارد کشمکش های سیاسی شدند وهرکس به تلاش وتقلا افتاد که به هرنحوی شده ازین کاروان عقب نماند و به یکی از این گروه ها پیوند پیدا کند. این احزاب هرچند هسته های شان در زمان شاه و حتا پیشتر از آن گذاشته شده بود اما در دوران جمهوری، سازمان یافته تر و منسجم تر شده بودند و پیوسته برای رسیدن به قدرت از هر راهی که شده تلاش می کردند. در آن زمان ، پرسش اساسی این بود که چه کسی باید حکومت کند نه اینکه چه گونه باید حکومت کرد؟ و لذا بر مبنای این نگرش، اکثریت سیاست ورزان وفعالان اجتماعی به غلط خیال می کردند که سیاست و بالتبع رسیدن به قدرت ، تمام مشکلات جامعه را حل می کند و اگر گروه خود شان به قدرت برسد بهتر از هرگروه دیگر می تواند گره های کور را بگشاید وکشور را به گل وگلزار بدل سازد. در حقیقت مارکسیسم در آن زمان به نکتۀ افتراق عمدۀ سیاسیون وقت، تبدیل شده بود. طیف وسیعی از مکتب رفته ها حتا در ولایت غور هم ، به آوازه، به این مکتب و این اندیشه دلبسته بودند و حتا در غارها وسموج های کوه ها ، جوانان را دور هم جمع می کردند و به زعم خویش به تبلیغ مارکسیسم و تسریع حاکمیت طبقۀ کارگر می پرداختند و علیه خان وملاک شعار می دادند.
ازجانب دیگر، طیف دیگری از تحصیلکرده ها به شمول دانش آموختگان رشته های شرعیات و تعداد از مدرسه رفتگان ، به مخالفت به سوسیالیسم و کمونیسم برآمده بودند و تنور کشمکش، میان این دو طرز فکر، روز به روز داغ تر می شد و کشور به طرف جنگ و درگیری مسلحانه پیش می رفت.

دوران حزب دموکراتیک! خلق :
با کودتای 7 ثور و به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حتا نام اش هم، پارادوکسیکال وتناقض آمیز بود ، پیروان صفرکیلومتر مارکس که از مارکیسیسم فقط سختگیری ها و زور گویی های استالین را یاد گرفته بودند ، به صورت وسیعی به دشمنی با قشر ملا وعالم دامن زدند و حتا نام ملا ، جدای از اندیشه و طرز تفکرش جُرم پنداشته شد. در این گیرودار ها، با تأسف که سرمایه های علمی و انسانی بسیاری بدون پرس وسوال و بدون اینکه از اندیشه وتفکر وعلم و دانشش چیزی پرسیده شود، بی گناه کشته شد ودشمنی های بسیاری برانگیخت و واکنش های فراوانی خلق کرد. ازجانب دیگر در این غوغاسالاری ، حتا تعمیر های مکاتب و درخت های اطراف آن، در اقدامات متقابل آتش زده شد و نام معلم ومکتبی اگر وابستگی به سازمان های دست راستی نداشت ، با کفر وبی دینی همکاسه پنداشته شد. دروان حزب خلق ، در حقیقت تاریک ترین دورۀ مناسبات ملا ومکتبی بوده است وجفاهای بسیاری بر مردمان بی گناه و بی تقصیر این مرزبوم تحت نام های مختلف روا داشته شده است.

دوران حکومت مجاهدین:
مجاهدین که قشر مکتبی مخالف مارکسیسم ، تحصیل کردگان رشته های علوم دینی و اکثریت مردم افغانستان را شامل می شد( بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله و سقوط اتحاد جماهیرشوروی و زوال اندیشۀ مارکسیسم ،) در افغانستان به قدرت رسیدند. حالا دیگر مارکسیسمی وجود نداشت که تقابلی ایجاد کند و لذا رهبران مجاهدین و قوماندان جهادی بعد از رسیدن به حکومت پیشتر از هرکس دیگری، فرزندان خویش را به مکتب فرستادند وخواستند عشق وعطشی که نسبت به علم ودانش داشتند و خودشان از بدحادثه ومشکلات دوران جنگ از آن بازمانده بودند ، در وجود فرزندان شان سیراب گردد. تعداد کثیری از تحصیلکردگان امروز غور مانند ، عبدالقادر روشنگر، داکترخان محمدسیلاب، محمدگل یزدانپناه ، سارنوال جیلانی روستایی، سارنوال حضرت میر ، انجنیر گل محمد کمالی ، داکتر دین محمدشکیب این نگارنده و بسیاری دیگر ، از کسانی بودیم که بلا فاصله بعد از پیروزی مجاهدین شامل مکتب شدیم. به قدرت رسیدن مجاهدین و اعلان عفو عمومی از طرف رییس دولت ، خوشبختانه از انتقام گیری ها و عقده خالی کردن ها جلو گیری کرد ومردم افغانستان و مخصوصا غوری ها گذشته ها را صلوات گفتند. با این وجود تعدادی از اعضای رده بالای حزب و کارمندان دولت خلقی کشور را ترک گفتند و تعدادی هم در شمال کشور در کنار جنرال دوستم به زندگی معمولی خویش ادامه دادند. افغانستان اما ؛ در زمان حکومت مجاهدین نیز متأسفانه بی غوغا نماند. کشمکش این بار نه میان کمونست و مجاهد بلکه ؛ به خاطر رسیدن به مسند ومنصب میان تنظیم های مجاهدین و تاحدودی در محور قوم وقبیله به راه افتاده بود و بحث ملا ومکتبی دیگر در میان نبود.

دوران طالبان:
طالبان که عمدتا آدم های کم سوادی بودند و تعداد اندکی از آنها در مدارس مذهبی پاکستان مقدمات محدودی از علوم دینی را فراگرفته بودند بعد از رسیدن به قدرت غیر از خودشان با تمام مردم افغانستان از ملا ومکتبی گرفته تا مجاهد وعامی دشمنی کردند. آنها هرچند بامکتب و آموزش های مدرن میانۀ خوبی نداشتند ؛ اما در این دوره، کسی نبود که توان و یارای مخالفت با جهان بینی و مقررات آن گروه را در قلمرو حاکمیت شان داشته باشد ولذا در این دوره به استثنای موارد محدود، تقابُل وتخاصُمی میان ملا ومکتبی به وجود نیامد و رابطه ها نسبت به دوران حزب خلق وحتا پیشتر از آن نسبتاً مسالمت آمیز تر، باقی ماند. البته همانطور که گفته شد این مسأله به نبودن جرأت مقابله در برابر طالبان مربوط می شد و اگر برای مخالفت میدان و امکانی وجود می داشت ، بدون شک سخت گیری های بی حد وحصر آنها به واکنش های بسیاری منجر می شد.

دوران فعلی :
بعد از سقوط طالبان مردم افغانستان ، بیزار از تحجّر و افراط گرایی های آن گروه، با مساعد شدن زمینه ها به صورت چشمگیری به سوی مکتب و دانشگاه سرازیر شدند. در این دوران ، تعداد کثیری از علماء و ملاصاحبان در شهرها و روستا ها خود شان به عنوان معلم ومدیر وارد مکاتب شدند وبه آموزش وتربیۀ اولاد وطن مشغول گشتند. تعداد بسیاری از آموزش دیده های علوم دینی نیز ، با سپری نمودن امتحان کانکور به دانشگاه ها راه یافتند و در رشته های شرعیات وحقوق به تحصیل پرداختند. این دسته از جوانان که هم آموزش های مذهبی دیده بودند و هم پله های تحصیل در دانشگاه ها را با موفقیت پشت سر گذاشتند، پل محکمی میان مکتب ومدرسه برقرار ساختند و صدمات گذشتۀ این رابطه را، تاحدودی بسیاری جبران کردند. عزیزانی مانند استاد غلام ربانی هدفمند، استاد ابومسلم جامع، قاضی میراحمد حسینی، استاد محمود محبوبی، سارنوال گل احمد حیدری رییس سارنوالی مرافعه ،قاضی عبدالجبار راجی رییس عدلیه، سارنوال عبدالمومن نصرت ، استاد مبارز، قاضی دلاوری، قاضی عین الدین یوسفی، قاری الله مدد احمدی و بزرگان بسیار دیگر از این جمله بودند. از جانب دیگر تعداد زیادی از تحصیلکردگان علوم دینی و ملاصاحبان پس از تأسیس دارالمعلمین عالی غور شامل این مؤسسه تحصیلی شدند و به اصطلاح شیر وشکر را در هم آمیختند. بزرگانی مانند مولوی محمد عدیم رییس شورای ولایتی قبلی ، مولوی غلام سخی صبوریار رییس سرحدات ، کرام الدین رضازاده وکیل شورا، مولوی عبدالمنان شوکت ، رضازاده وکیل شورای ولایتی، ملاحیدردهزاد، ملاحیدر تسرقی، مولوی مولاداد یوسفی ، مولوی عبداخالق حیدری معاون ارشاد ، حج واوقاف و عزیزان بسیار دیگر از جملۀ کسانی بودند که در دیپارتمنت زبان وادبیات فارسی تحصیل کردند. تدریس در این صنوف برای ما نیز واقعا سالهای پر از خاطره و پر از یادمان بود. مباحث جالبی که درصنف صورت می گرفت. شوخی ها، اختلاف نظرها، صبر وحوصله های که در دوسال تحصیل این عزیزان در این نهاد آموزشی برقرار بود واقعا زیبا، دوست داشتنی و فراموش نشدنی بود. در دیگر دیپارتمنت ها هم همین روابط زیبا و شایسته برقرار بود. در دیپارتمنت علوم دینی، در دیپارتمنت اجتماعیات و هیمن طور سایر بخش ها ، ساعت های پر از خاطره در صنف سپری می شد. 
از جانب دیگر در این یازده سال ، جلسات مشترک بسیاری از جانب دارالعلوم ، ریاست ارشاد ، ریاست دارالمعلمین، دفتر حقوق بشر و نهادهای دیگر برگزار می شد ومباحث وگفتگو های مفید بسیاری جریان می یافت. دوستان با بردباری وشکیبایی به سخنان همدیگر گوش فرا می دادند ودر برابر هم حجت وبرهان می آوردند. در این ده سال علما و دانشمندان در محافل ومجالس ، در میزگردهای رادیوتلویزیون ، در جشن ها و مراسم ملی ، در روزهای تاریخی ، کنارهم می نشستند و بامنطق و مدارا باهمدیگر گفتگو می کردند. علماء وبزرگانی مانند: مولوی رمضان آخوندزاده رییس قبلی شورای علما وشورای ولایتی، مولوی عصمت الله ندیم رییس فعلی شورای علماء ، مولوی محمدابراهیم خلیل ، حاجی محمدشاه مجیدی رییس ارشاد حج واوقاف ، مولوی برهان الدین مدیر دارالعلوم ابوحنیفه، مولوی صبوریار، حجت الاسلام محمدنادر احسانی ، مولوی محمدیوسف وکیلی و بزرگان بسیار دیگر که هم علم دین داشتند و هم بامسایل سیاسی و اجتماعی و مدیریتی درگیر بودند با اتخاذ مواضع اعتدالی و اعتلایی همیشه در راه تقریب و نزدیکی فرهنگیان و اصحاب علم ودانش کوشش کردند و مؤثر واقع گشتند.
امروزه در ولایت غور حدود 207 هزار دانش آموز در مکاتب به درس وتعلیم مشغول هستند و حدود 42 درصد این ها را دختران تشکیل می دهند. هزاران تن از جوانان غوری در دانشگاه های داخل وخارج کشور تحصیل می کنند. این جوانان باتوجه به پیشرفت علم ودانش در سطح جهان ، چیزهای جدید بسیاری می آموزند و طبیعتا حرف های تازه ای بسیاری برای گفتن دارند. اینها بدون شک در تمام عرصه های مدیریتی، سیاسی ، آموزشی ، فرهنگی ، اقتصادی و مذهبی حضور خواهند یافت. حالا دیگر مکتبی یک قشر خاص نیست. بعداز چند سال به یاری خداوند و در صورت حفظ وبقای نظام فعلی، بیشتراز هفتاد / هشتاد درصد نفوس غور به مکتب خواهند رفت و از نعمت سواد و دانش بهره مند خواهند شد. این جوانان در مکاتب ومدارس از معلمان خود، که تعداد کثیری از آنها را علمای دینی وملاصاحبان، تشکیل می دهند ، علم فراخواهند گرفت و با ارزش های ملی ومذهبی شان بزرگ خواهند شد. حالا به عون الهی دورۀ تقابل و تخاصُم و تخاشُن گذشته است. حالا دوران آن رسیده است که ملا ومکتبی، باسواد وبی سواد، تاجر ونظامی، سیاسی وغیر سیاسی، حزبی ومستقل و خلاصه تمام مردم غور، روز شب برای آبادی سرزمین باستانی غور و رفاه وآسایش مردم محروم مان تلاش نمایند. رابطه ملا ومکتبی در چهل سال پسین ، به نظر من فعلا به طبیعی ترین و زیباترین حالت اش رسیده است. حالا هرملامکتبی است وهرمکتبی ملا. همه تلاش می کنند تا خودشان را بسازند، وطن شان را بسازند و همدیگر شان را یاری رسانند. حالا همه می دانند که به تعبیر مولانای بزرگ ، ما برای وصل کردن آمدیم/ نه برای فصل کردن آمدیم. بدون شک این کمیت بالای مکتب رفته ومدرسه دیده، نگاه های متنوع و متفاوت و جهان بینی وطرزتفکرهای گوناگونی را به صورت طبعی شکل می دهند. حالا این قشر تحصیل کرده و جهان دیده ، به اندیشه ها و برداشت های همدیگر احترام می گذارند و به منطق و مدعای هم دیگر گوش می نهند. اگر در بیست سی سال قبل، تحصیلکرده ها با تفنگ و شمشیر در صدد حذف جناح مقابل بر می آمدند امروزه ، تحصیکردگان و علمای ما می خواهند با قلم و با بیان و با گفتگو ومنطق، حقایق را روشن تر سازند. امیدواریم این رابطۀ حسنه و نیکو، بیش از پیش ارج گذاشته شود و مستحکم تر و پایدار تر شود. خدای رحمان در سورۀ حجرات آیۀ 13 می فرماید: « یا ایهاالناس ، انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً وقبایلَ لتعارفوا» ما برای « تعارُف» و شناخت به گروه ها و دسته های گوناگون تقسیم شده ایم نه برای تنازُع وتخاصُم. دین مقدس اسلام دین رحمت و محبت است و مردم را با « حکمت و موعظّۀ حسنه » به سوی خویش فرا می خواند و هر امری در آن با حکمت ، به نام خداوند رحمن و رحیم آغاز می یابد تا یاد آوری شود که : ملت عاشق ز ملت ها جداست!
و تا یاد آوری شود که به قول مولانا:

تو مگو ما را بدان شه ، بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست!