آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

دردِ کـــه درمانش، فـقط هـمبـسـتگی اسـت

زنــده بــادا جـام خـد مـتـگـار غـور
کـو بـدارد مـظـلـومـان بـیــدار غـور
 
گـر خــدا بـاشــد بــه مـا یـار و مـدد
بارِ دیگر جام  پُـر از شـهـکار غـور
 
نـــام زیــبـــا و نـیـــاکـــانــی ئـی او
تاریـخـش مانــَد کــتـاب یـادگار غـور
 
مـبــارک بــاد نــوروز غــــوریَــم را
روح تـازه خـواهـمـش افـکـار غــور

 
خیلی ها جای خرسندیست ازینکه ما، غوری های محروم از همه امکانات  سیاسی،  اقتصادی و علمی –  تخنیکی ، امروز دارای یک دریچه و یا  روزنه ئی برای بیان آزادانۀ  افکار و دید گا های مان  که بدون شک، تمامآ از  درد ها وحقارت های تحمیلی از جانب ظالمان خود خواه ( حاکمان خدا نا ترس)   بر مظلومان ( غوری های با تربیه، ادیب ، خود نشناخته و مطیع "مکتب تفرقه" ) پیام  دارند، می باشیم. این، همین صفحه است که خواننده عزیزم ، یقین دارم، با شور و شوق ، درحال دید و باز دید اش هستید.  با یاریِ خدا،   باور منـدم ،  این صفحه  جای تاریخیِ را در امر خدمت به غـور ( در مسیرِ بیداری جوانان ما )  بخـود خواهد گرفت؛ حد اقل، انتظارو توقع ، دقیق تر باشم – آرزوی من چنین است.  
 
برادران ادیب و با دیانت غوری ام!  ما، انسان های حلیم و با تربیت غور، واقعآ و عمدآ زیر سلطۀ ستم، توهین و تحقیر نا روای حکومات استبدادی قرار داریم. این را همه ئی ما، با تمام معنا  می دانیم و می گوئیم و از دردش مینالیـم؛  اما تعجب دارم ازینکه چرا  بخود نمی آئیم ( خود شناسی، آئین و آرمان گرائیِ غوری نداریم )؛ از همدلی و همبستگی دوری می جوئیم (از  آنچیزی که یگانه راه و سلاح مبارزه برای نجات غور مظلوم ومحکوم شدهً ما ازین گرداب پُر وسعت وعمیقِ وحشتزای استبداد می باشد ، گریز داریم)؛  در افکار غوریِ ما، نه احکام خدا و دین اسلامیِ  ما، نه رهنمود های پیبامبران شریف ما،  بلکه برنامه های  واضحآ مکار و شیطانیِ دشمنان غور، اسلام و  انسانیت حاکمیت دارند.  ما، امروز،  با آنچه داریم ( که هیچ است بجز فرهنگ و ادب )، هیچ کاری نیک و ارزندهً را برای نجات غوری ها، انجام داده نمی توانیم.  ما زهر جنگ را چشیده ام.  قهر،  سلاح و جنگ ، از دید من منفور اند؛  همچنان، خودرا خوش بخت جلوه دادن از بروی آوردن خنده های مصنوعی و ( شاباش شنیدن ها ) نیز  تاثیر و یا نتیجه مثبت و با ثمر نداده ( ازین جریان، تاریخ چند قرنه ئی اخیرِ غور و کشور، شهادت دارد و نشان میدهد که ما خوشبخت نیستیم ).  من، شدیدآ از بسیاری گفتار ها و نوشتار های که با زندگیِ عام ارتباط می گیرند و بجز از ویرانی، دیگر چیزی در پی ندارند،  رنج می برم.  به گونۀ مثال ( گرچه عرض و دردِ دلم دنباله دار خواهد شد )، از بر جسته سخن های یاد آور می شوم:
 
کسی، خودرا عالم دینی و شرع دان تراشیده، بی رحمانه ، دین اسلام را چنین معرفی می دارد:
" شیعه ناقص و بد کار است، سنی اصیل و نیکو؛  در مذهب شیعه، فلان شاخه و یا فرقه ها اش خائن به اسلام است؛ در مذهب سنی، فلان و فلان شاخه ها را بطلان دارد و بالآخره وهابیان،  خوبترین مسلمانان می بر آیند  و در نتیجۀ نهائی، سرِ نَخ  به خوبِ خوبترین ها ( به خانوادۀ سعودیِ که به عقیدۀ من خائن ترین مسلمان ها به دین اسلام  و خدمتگار دشمن اند )،  چسپانید ه می شود ". در حالِ که برای درک اهداف زیر پردۀ این سیاست  تبلیغاتیِ ظالمانه بحق  و وصف اسلام،  هیچ ضرورتی به دانستن علم شریعت نیست؛  فقط ، اگراندکی هوش و عقل انسانیِ خود را بکار گیریم، به آسانی می یابیم که اینگونه نظریه پردازی ها از نام اسلام، ازجانبِ  هر کسی و یا هر مقامی و از هر جای و مرجعی  که باشد؛  بسیار صریح و روشن،  دشمنیِ  وخیانت محض  به اسلام است.  چون، چنین راه و مکتب تبلیغاتی
( گویا شرعیِ ) که "خدمت به اسلام می خوانند"، تنها شرَر و آتش ریزد در خانه اسلام و تاًمین کنندهً برنامه ها  و آرزوهای  کهنِ خصمانه و شیطانیِ   مکتب  اهریمنیِ  تیوریسَن های  " تفرقه بینداز  و حکومت  کن"  می باشد و اما،  جای خیلی ها  تعجب و تا ًثـُراست که هستند عزیزان صادق و خوش باورِ که  اینگونه تبلیغاتِ واضحآ زهر آلود را خوش می بینند و طرف مقابل این نظریه پرداز را به نحوۀ توهین آمیزی زیر انتقاد می گیرند و می گویند: " تو که عالم دینی نیستی، حق و دانش مداخله و نظر را در مسایل علمای دینی  نداری و …".   و یا،  کسی گوید : ریش دار عاقل است و ریش کل جاهل؛ کسی گوید: ریش و لُنگی حتمی نیست،   دیگری گوید – سنت است و حتمی؛  کسی گوید که ازدواج موخه
( بدلی ) از نگاه حقوقی، نا درست و مطلوب نیست ، دیگری –  درست و بجا داند؛    کسی، انسانی را "پشه" ( تبسُم دارم از دل ) خوانـَد و دیگری – جوانان روشن را جاهل، خیره سر، کور و ……؛  کسی گوید  که ریش –  پشم است ( یا موی )،  دیگری گوید که   (پشم گو) کافر است؛ [ فراموش داریم که ما در عین حال، دشمن ترین دشمنِ اسلام راکه هم اکنون حاکم مطلقِ خانهً مقدس اسلام  ( خاک بی گناه ما ) است، کافر نخوانده، اورا  دوست خارجی می نا میـم ].   ( آیا تعجب آور نیست؟  آیا دقت کرده ایم ؟ ).
         
همه گفتار ها و نوشتار های که حقیرِ شما باز گو کرده ام، هیچ دردی را درمان نمی کنند و  پیامِ دیگری بجز از تخریب و تجرید افکار رنجور و تهی دستِ انسان های مظلوم و بی دفاع مان،  ندارند و فقط  نمکِ  زهرآلود  "مکتب تفرقه"  بر زخم های دیرینه و همیشه تازه و خون ریزِ جملگی (ما) است.
ای کاش، بزرگوار ما، رسول خدا (ص)، برای لحظه ئی چشم می گشود و می دید که چقدر ما –  بنده گان  معصومش در تنگنای  تاریکیِ  وحشت آور قرار داریم  و علاوه بر همه کاستی های فکری،   باور داریم که انگلیس دارد اسلام را از تروریسم و گمراهی نجات می دهد (!).   باور دارم، بزرگوار ما،  مارا دعوت به دوستی، برادری ، صداقت و همبستگی می داشت،  نسبت به امر پوشیدن و یا نپوشیدن لُنگی ؛   داشتن و یا نداشتن ریش و ارتباطش با  دین داری و عقل…… .  و یا  ساختن و پرداختنِ فرقه ها ی متضاد  از دین اسلام و مسلمانان  و…………
 
باز دید کنندگان این صفحۀ وزین غوری ها و همه آگاهان وفرهنگیان غور، در مورد ملاقات اخیرِ هیئت غور با رئیس جمهوری ( حاکم مطلقۀ ) کشور، خوانده اند و یا شنیده اند.  آیا این حرکت و یا شیوۀ کاریِ والیِ غوری و نمایندگان غوری، در دیدار مشترک آنها با رئیس و آمر شان –  کرزی (پسر خواندۀ تاریخیِ و خدمت گار سر و جان دادۀ  انگلیس)،  ننگ آور و درد ناک نیست؟   خیلی شـرم آور  و درد آوراست !  به عقیدۀ من، این کار آنها، قطعآ خیانت نا بخشودنی به حق مردم و روح و روان غور است!  تاریخ غور این  دلقکانِ در بار حاکمان بی رحم و گرگ صفت را نخواهد بخشید! امید وارم، والی و نمایندگان ما، این صفحه را بخوانند و بدانند که غوری های عقب نگهداشته شدهً شان، شخصیت های نابکار شان را می شناسند  و خیانت های ایشان را می بینند. 
 
مرا، صادقانه عقیده بر این است که ما جدآ ضرورت به آگاهی و خود باوری داریم و با یدیم بدانیم که همه ئی ما،  فرزندان رنجبرِ دین مقدس اسلامیـم و زیرستم دشمنان دیرینه و خود پرست منطقه ای و جهانی قرار داریم  و از درد شلاق های کوبنده و خون ریز شان، هر لحظه، ناله و فغان داریم.
 
منِ حقیر، به پیشگاه همه غوری های پیشتـاز، به ویژه خدمت دانش داران و قلم داران محـترم ِما، عرض حال و از تمامِ ایشان خواهش دارم:
بیائیم روی یک اصل انسانی  (اولآ ) و اسلامی " خودرا احترام کردن" بیندیشیم و بکوشیم راهِ را در گفتار ها و نوشتارهای  مان اختیار کنیم  که هر چه بیشتر باعث بیداری مردم و به ویژه، جوانان ما در امر ایجاد روحیه و فکر همبستگی غوری  و ایجاد راهکار های مطلوب و مفید در تربیهً جوانان محروم ما بسوی آرمان گرائی غوری – آبائیِ  ما گردد.  باور کنیم، برای خدمت به غورپاک دامن و ساده دل ما ( چون بسیار لاغر و ضعیف از همه نعماتست )، اصلآ مهم نیست، چه  کسی از ما، کدام مکتب  علمی  و یا  کدام مسلک را خوانده ایم ، می دانیم و یا نمی دانیم؛  مولانائیم و یا مولوی؛ ماموریم و یا معلم ؛ داکتریم و یا انجینر؛ همچنان –  سُنی ایم و یا شیعه؛ اشغری ایم و یا وهابی ( از قول شرع دان های تفرقه انداز )؛  به همین ترتیب –  در الاًزهـر درس خوانده ایم و یا در قَُم؛  در اکوره ختک و یا در لندن؛  در مسکو و یا در واشنگتن؛ همه فرزندان غور –  مادر عزیز و پر افتخار مائیم و او از ما، با یقین، صداقت و وفاداری به خود و به روح مفتخرنیاکان مارا می خواهد در عمل.  این بیچاره سرزمین ما و روح نیاکان با عزت ما، اگر زبان می داشتند، یقینـآ  صدا می زدند  و می گفتند  :  فرزندانِ زار و حقیر شدۀ ما!  بدانید  که هیچ خواست و آرمان نیک شما برای جمعیت میلیونیِ غور،   بدون اتحاد نظر و ههمبستگی  ومهمتر ازین، بدون اتحاد عمل شما، عملی و بر آورده نخواهد شد.  بیداری، خود باوری و همسوبودنِ غوری هایم آرزوی رَگ ، پوست و روح من است.  چون بدون با هم بودن و همدلی ، تا ابد زیر ستم  خود پرستان غدار خواهیم بود ،  نخواسته خواهیم سوخت و از نا توانی خواهیم ساخت.
 
دین و کتاب مقدس ما، رهنمود های پیامبران بزرگ ما،  تاریخ پر غرور و پر افتخار ما،  روح پاک و پُر غرور نیاکان ما، مردم با دیانت ، معصوم ، گرسنه و پا برهنهً ما، اوضاع نا هنجار غورِ با تربیۀ ما و همه آب و خاک و سنگ و چوب غور ازما  دوستی، با همی و همبستگی می خواهند.
 
" هـــر غــوری بایـد اسـت در بــاره و بـه خـیـــرِ هـــر دیـگـــر غــوری بـیـنــدیـشـــــد"
" هــر مـسـلـمـان بـاید اسـت در بـاره و بــه خـیــرِ هــر دیـگر مـسـلـمـان بـیـنـدیـشـــــد!"
در غیر این، روز و روزگار خوش را نخواهیم دید،  چه رسد به سعادت کامل. و ایـن هــــم  تـحــفـــهً نـوروزی ام، بـرای هــمــــه مـهــــربـان هــــآ: