آرشیف

2015-1-7

محمد صابر مدققٰ غوری

خــــــــواب غــفـلـــت

جوانا!خـواب غـفلت رفـته ای تـو
به زیرخیمه ی غرب خفـته ای تو

زدنـد آتـش کتـاب نــور وایـمـان
نمــی دانــم چــــرا اســتاده ای تو

بشد توهـین پـیـغمـبر بار دیــگر
زدستـت نـنگ وغیرت داده ای تو

تجاوز را بخـاکـت کـرده دشـمن
بــه زیـر بــار دالـــرخـفـــته ای تو

ز فـرهـنـگت شـدی آخـر کـناره
کـه "تلسی" و "پـرینـا" دیـده ای تو

چـراغ قلـب تو خـامـوش گشــته
به مـیدان گول دشـمن خورده ای تو

نـداری تحـــفه ای نـزد حـبـیـبت
بـه محشـر دسـت خالـی رفـته ای تو

جــواب این تجـــاوز را خـــدایـا
جهــاد پــاک بـه قــرآن گفــته ای تو

خطــاب ایــن کـلامی پــاک ازل
به اســـلام جمـله دسـتور داده ای تو

دو د سـتم بردعـا یارب قبول کن
بـه درگـــاه آمــده شـــرمنـده ای تـو

به جز فضلت ندارم راهی دیگر
"مدقق" جـان و دل را باخــته ای تو

 

 

محمدصابر"مدققٰ،غوری" محصل دانشکده انجنیری دانشگاه بلخ