آرشیف

2015-1-7

محمد صابر مدققٰ غوری

فحشا جزء لاینفک دیموکراسی است:

دختری با لباس تنگ و نیمه برهنه کنار سرکی ایستاده است، چند بار موترها نزدش توقف می نمایند و از وی می خواهند تا برای اهداف نا مشروع سوار موتر شود. این دختر با حرکات بی شرمانه که شرارت و بی عفتی کاملاً از آن هویداست از سوار شدن طوری امتناع می ورزد که گویا منتظر فرد دیگر یا موتر مودل بهتر است. تا این که بالآخره مردی سوار بر مرکب و در دستش نوشابهء مورد نظر اعلان تجارتی به دختر می رسد، و دختر درنتیجه؛ این مرد را (برای نزدیک شدن انتخاب و عقب وی بر بالای مرکب سوار می شود». در (پیام های تجارتی)
آن عده که رسانه های افغانی را مشاهده می کنند، حتماً با اعلان تجارتی فوق آشنا اند که برای تبلیغ نوشابهء انرژی زا که خود یک دروغی بیش نیست تهیه شده و همواره از پرده های تلویزیون در میان مسلمانان افغانستان به نشر می رسد. این اعلان تجارتی به وضاحت تبلیغ می نماید که سوار شدن دختران در موترهای مردان بیگانه مشکلی ندارد، و از طرفی مردان را برای سوار کردن همچو زنان بی عفت تشویق و ترغیب می نماید.این چنین تبلیغات تلویزیونی درین اواخر در افغانستان افزایش یافته و با الهام گرفتن از ممالک سرمایه داری، از زنان استفاده ابزاری به منظور افزایش تقاضای امتعه در مارکیت میشود این زنان با لباس تنگ، نازک و نیمه برهنه در تبلیغاتی ظاهر می شوند که اکثراً ارزش های غیر اسلامی را در میان مردم مسلمان ترویج می نمایند.
مقالۀ را که می خوانید، روی همین مسئله تمرکز دارد و با تماس گرفتن روی عوامل بحران اجتماعی تحت سایه نظام دیموکراسی، سپس راه حل شرعی آن را ارائه می دارد.
برعلاوه اعلانات تجارتی فحشا آفرینِ مثل اعلان فوق؛ برنامه های مبتذل موسیقی، آوازخوانی و سرگرمی های غیر اخلاقی که در آن دختران و پسران جوان جهت آواز خوانی یا خندانیدن دیگران حضور می یابند، تدارک دیده شده است. طوری که دختران درین برنامه ها با بدترین نوع لباس ظاهر می شوند و به خاطر مقابله با جملاتی که از طرف تعدادی در رابطه به لباس آنان و طرز ظاهر شدن آنان در تلویزیون بیان می شود، با تمام قواء ترغیب می شوند. از طرفی درین اواخر برنامهء نمایش لباس «فشن شو» از سوی نهادهای ترویج دیموکراسی و فحشا در کابل برگزار گردید. چنانچه درین برنامه که گزارش آن توسط بی بی سی نیز به نشر رسید، دختران جوان افغان با لباس های نیمه برهنه، تنگ و کاملاً نامناسب درمقابل کمره های تلویزیون های غربی از جمله بی بی سی مانند نمایشات البسه در غرب، ظاهر گردیدند. و در اخیر این برنامه، اعضای نهاد «شبکهء زنان جوان برای تغییر» که گفته می شود، ترتیب دهندهء این برنامه بوده است، با ابراز خوشحالی و افتخار از برگزاری این برنامه، آن را یک دست آورد برای زنان افغانستان خواند. در ضمن یکی از زنان جوانی که به حیث مودل درین برنامه اشتراک کرده بود، می گوید که این برنامه برای آن برگزار شد تا ما در عمل نشان دهیم که حقوق زنان و مردان تحت دیموکراسی مساویست. این یکی از اقدامات عملی غرب جهت تسریع پروسهء آمیزش زنان و مردان در اجتماع و ظاهر شدن زنان با لباس های تنگ و متبرج در مکان های عمومی می باشد.
تحت نظام دیموکراسی بروز همچو مسایل امری حتمی و ضروریست. زیرا این در ساختار نظام دیموکراسی-سرمایه داری وجود دارد که انسان از آزادی فردی، ملکی، عقیدتی و بیان برخوردار است. و این که انسان کاملاً آزاد است که ازین حقوق خویش چگونه استفاده نماید، به شرط این که آزادی دیگران را متضرر نسازد. و این موضوع که آزادی و ارزش های مردم متضرر نگردد، امریست که مطابق به زمان در تحت نظام دیموکراسی-سرمایه داری همواره در تغییر می باشد. یعنی حدود آزادی همیشه در تغییر و تحول است. بناً سطح فحشا و فساد نیز متناسب با این حدود آزادی رو به گسترش می باشد. مثال بارز درین مورد همانا ترکیهء امروزیست، چنانچه ۹۰ سال قبل مرکز خلافت اسلامی بود، اما امروز دیموکرات ترین و سکولرترین منطقه در سراسر سرزمین اسلامی می باشد، چنانچه فحشا در آن حتی نسبت به شماری از کشورهای اروپایی هم بیشتر رایج گردیده است. این از عواقب گردن نهادن به نظام دیموکراسی و ترک نظام الله سبحانه وتعالی می باشد. که افغانستان نیز از مواجه شدن به حالت ترکیه، تاجکستان، ازبکستان، امارات متحدهء عربی وغیره نقاط سرزمین اسلامی مستثنا نیست.
باید دانست که در تحت نظام سرمایه داری، زنان حیثیت امتعهء اقتصادی جهت کسب منفعت را داشته و از آنان بیشترین استفاده در مسایل بازاریابی و اعلانات تجارتی صورت می گیرد. طوری که آمار نشان می دهد: شرکت ها در سراسر جهان سالانه بیش از ۲۰۰ ملیارد دالر امریکایی{}را در اعلانات تجارتی خویش مصرف می نمایند. این اعلانات ولو که جهت تبلیغ موترهای جدید، مواد خوراکه از قبیل نوشابه ها وغیره نیز باشد، باز هم برای تبلیغ آنان زنان عریان و برهنه روی پرده های تلویزیون ظاهر می شوند. باید پرسید ارتباط میان آب میوه و این زن برهنه چیست، در میابی که از نظر روانشناسی غرایز انسان در هنگام تصمیم گیری وی، تاءثیر گذار است. و صاحبان شرکت ها می خواهند از طریق تحریک غرایز، تمایل مردم را به خرید این اشیا و اجناس ازدیاد بخشند. یعنی استفاده از زنان برای ازدیاد فروشات و نتیجتاً افزایش منافع صاحبان شرکت ها.
از طرف دیگر این اعلانات جهت فروش البسه و سایر لوازم آرایشی، زنان را ابتدا با نارضایتی از خودشان مواجه ساخته و آنان را به عملیات های جراحی، رژیم های غذایی خیلی مزمن، پوشیدن البسهء تنگ، نازک و نیمه برهنه که صرف توسط تعدادی از مرد ها و زنان در غرب طراحی می گردد و از طریق همین اعلانات به مود و فیشن مبدل می گردند، وادار می نماید. اعلانات و تبلیغات حتی آزادی انتخاب را از زنان غربی سلب نموده است. طوری که تعدادی از طراحان لباس در غرب که دارای شرکت های بزرگی اند، لباس ها را طراحی می نمایند و آنان را از طریق رسانه ها به خصوص تلویزیون، مجلات لباس و برنامه های نمایش لباس تبلیغ می نمایند. این تبلیغات تا سرحدی وسیع و موءثر است که زنان برای این که خوش لباس و زیبا عنوان شوند، مجبور می شوند تا لباس هایی را به تن کنند که درین تبلیغات نمایش داده می شوند. از طرفی شرکت های تولید محصولات آرایشی و صحی، با استفاده از پروگرام های کمپیوتری،زنان مودل را به نمایش می گذارند که درحقیقت، برای هیچ زنی ممکن نیست که به آن مشخصات خیالی دست یابد. شرکت های مذکور عمداً چهره های مودل زن را با استفاده از برنامه های کمپوتری طوری جلوه می دهند که هیچ گاهی واقعیت عملی ندارند، تا باشد که زنان این چهره ها را با مشخصات مصنوعی آن هدف قرار داده، و چون هیچ وقت به آن دست پیدا نمی کنند، پس باید به صورت متداوم از محصولات این شرکت ها خریداری و استفاده نمایند.
چنین مشکلی در نظام اجتماعی مستقیماً از دیموکراسی نشأت می کند، زیرا دیموکراسی نظامیست که از فکر ناقص انسان نشاءت نموده و طبق این نظام انسان ها مطلقاً آزاد اند. اما برای این که جامعه از هم نپاشد باید این افراد از یک سلسله آزادی های خویش بگذرند و صلاحیت آن را به یک عدهءدیگری (دولت) منتقل نمایندتاجامعه نظم پیداکند. ازینرودرتحت نظام دیموکراسی(مردمسالاری) مردم حق دارند قانون وضع نمایندوهم خود آن را تطبیق نمایند. اما چون همه افراد در یک جامعه نمی توانند تا باهم جمع شده و قانون مطابق میل همه را تدوین نمایند، اینجاست که مسالۀ رای دهی وانتخاب نمایندگان برای قانونگذاری درپارلمان وانتخاب رئیس جمهوربرای تطبیق این قوانین مطرح می گردد.
ازین رو مطابق به نظام دیموکراسی تعداد زیادی از افراد در یک جامعه باید کسی را به نمایندگی از خویش به پارلمان بفرستند که به بهترین وجه از افکار و خواست های آنان نمایندگی نموده و مطابق میل آنان قانون وضع نماید. بدین ملحوظ پارلمان ها به نمایندگی از مردم قانون می سازند، و عرف عام خواست و دیدگاه مردم نسبت به مسایل نیز یکی از مصادر قانون محسوب می گردد. بناُ هر آنچه که مردم بدان تمایل پیدا کنند، متعاقباً طی پروسه های دادخواهی و لابی ها، قانونی می شود. و چون انسان، به خصوص آنانی که دیموکراسی از افکار شان نشاءت نموده است،همواره خواهشات نفس رامعیاری برای تفکیک حُسن (خوبی) و قُبح (بدی) قرار می دهند، اینجاست که عنان جامعهءدیموکراسی-سرمایه داری به دست هوای نفس انسان هایی قرارمی گیردکه جز مادیات وخوشگذرانی به هیچ ارزش دیگری درزندگی معتقد وپابند نیستند.
جوامع غربی به همین اساس بنا یافته اند،طوری که بعد از تصادم میان کلیسا و مردم اروپا، به حل وسطی توافق نمودند که ازین به بعد کلیسا در امور دولت داری مداخله نمی کند. روحانیت باید صرف در کلیسا محبوس بماند، و این انسان های غیر روحانی اند که باید جامعه و سیاست آن را به پیش برند. یعنی درجریان قرون وسطی اروپایی ها تصمیم گرفتند تا روحانیت و ارزش های روحی را از فضای جامعهءاروپابرچینند. وچون کلیسا سالیان درازی اروپا را ازتمدن وپیشرفت بازداشته بود،به مجردغالب شدن مردم برکلیسا،دین ستیزی والحاداوج گرفت. این دین ستیزی از روی عقده هایی بود که درمقابل کلیسا متوجه می گردید،وتاسرحدی اوج گرفت که دین یک پدیدهء عقب گرایی ومانع مدنیت وسعادت به حساب می آمد. طوری که فضای دین ستیزی ازآراءونظریات متفکرین این قرون ومتفکرین بعدی آنان به وضاحت هویداست،مثلاً این قول مارکس که می گوید: «دین افیون ملت هاست»وغیره.بدین ترتیب در اروپا فضای دین ستیزی گسترش یافت. اروپای متاءثر از نظریات هیومنیزم (انسانگرایی)، عقل گرایی، روشنگری، مادیت گرایی وغیره، به سوی پیشرفت های مادی گام نهاده و از ابعاد روحی و معنویت کاملاً به دور ماند.

اما؛ مسلمانان چگونه متأثر گشتند:
زمانی که خلافت اسلامی سقوط نمود و نظام های ساختهء دست بشر ازقبیل دیموکراسی سرمایه داری و کمونستی وارد سرزمین اسلامی گردید، اینجاست که نظم و توازن جامعهء اسلامی از هم پاشیده و عواقب آن نیز ترویج، گسترش و ازدیاد فحشا، فسق، فساد، نا امنی، فقر و صدها معضلهء می باشد.
از طرفی، هنگامی که فرهنگ غربی وارد سرزمین های اسلامی گردیده و اختراعات و پیشرفت های شان چشم های بسیاری از مردم را خیره ساخت، مسلمانان آغاز به تقلید نمودن از این پیشرفت ها و دست آورد ها نمودند. تا سرحدی درین امر تلاش نمودند که حتی فرهنگ غرب را نیز متمدن و پیشرفته پنداشته و آن را به تقلید گرفتند. مسلمانان بدون این که فرق میان تمدن (اشکال و پیشرفت هایی که از روی علم بدست میآیند) و فرهنگ (مجموع مفاهیم زندگی) را بدانند و این که آیا می توان از فرهنگ غیر اسلامی نیز استفاده نمود، به تقلید و استفاده از فرهنگ غربی ادامه دادند. درحالی که مسلمین باید می دانستند که فرهنگ غربی با اساسات اسلام کاملاً در تناقص و مخالفت قرار دارد. چنانچه تصویری که فرهنگ غربی از زندگی برای انسان ایجاد می نماید با تصویری که اسلام برای موءمنین بیان می دارد کاملاً تفاوت داشته و هیچ شباهتی باهم ندارند. زیرا فرهنگ غربی سعادت را در خوشی، اشباع غرایز و دارایی می بیند درحالی که سعادت از نظر اسلام همانا کسب رضایت و خوشنودی الله سبحانه وتعالی می باشد که باید هر موءمن آن را کسب نماید، ولو که در زندگی مال زیادی نداشته باشد، اما اگر الله سبحانه وتعالی از وی راضی بود، این شخص به سعادت در زندگی نایل آمده است.
بدین ترتیب عدم توانایی تفکیک میان فرهنگ و تمدن غرب باعث گردید که این دو در نزد مسلمانان باهم خلط شده و مسلمانان هم بی توجه به استفادهء آن پرداختند. مسلمانان تحت تاءثیر پیشرفت های مادی غربی قرار گرفته و فرهنگ آنان را نیز ستایش نمودند و طوری تصور کردند که گویا فرهنگ غربی نیز خوب و پسندیده است. وقتی دیدند که در فرهنگ غرب زن را در تمام عرصه های زندگی اجتماعی با مرد مساوی می پندارند، صرف نظر ازین که چه عواقبی را در پی خواهد داشت، مسلمانان نیز کوشش به تقلید از آن نمودند. وقتی دیدند که زنان غربی با لباس های برهنه و تنگ در محضر عام ظاهر می شوند، مسلمانان نیز کوشش به تقلید از آنان کردند، بدون این که فکر کنند که این طرز ظاهر شدن زنان غربی با فرهنگ غرب مطابقت داشته ولی کاملاً مخالف فرهنگ و احکام اسلامی می باشد و یا اینکه پی آمدهای ناگواری را در پی خواهد داشت.
بنابرین، این مقلدین و حامیان غربی شان درک کردند که زنان مسلمان به آسانی نمی توانند مانند زنان غربی لباس پوشیده و در مکان های عمومی ظاهر شوند. بناً آغاز به پروسه هایی مانند دادخواهی تساوی جندر، تساوی حقوق و حضور زنان در زندگی اجتماعی با مردان، نمودند. آنان خواستار آزادی های فردی برای زنان گردیدند که هر آنچه زنان می خواهند باید آزاد به انجام آن باشند. بعداً بالای طرز لباس زنان تمرکز نموده و آنان را به تبرج و نمایان ساختن زینت های شان تشویق نمودند. از طرفی زنان را به حضور یافتن در چوکی های پارلمان، قضا، حکمرانی وغیره تشویق نمودند،و طوری وانمود کردند که همین دلیل برای پیشرفت و بیداری زنان می باشد.
دادخواهی این گروه ها باعث گردید تا حضور زنان در مکان های عام، دفاتر کاری و غیره باعث اختلاط زن و مرد در اجتماع گردد، طوری که دسترسی هردو جنس به همدیگر بدون کدام ضرورت و نیاز، به طور گسترده یی فراهم گردید. این دسترسی هردو جنس به همدیگر، نه از روی کدام ضرورت یا هدف شرعی، بلکه از روی آزادی فردی فراهم گردید. بناً این آمیزش باعث ایجاد تعاون میان زن و مرد نگردیده بلکه منتج به بروز فحشا، فساد، تبرج و آشکار ساختن زینت های زنان به غیر از شوهران شان گردید. این مسأله منتج به انحراف فکری عمیقی در میان مسلمانان شد، طوری که مسلمانان روابط میان زن و مرد، هدف زندگی، معیارات و ارزش ها را از غرب تقلید نموده و بدان چنگ زدند. مسلمانان ندانستند که در فرهنگ غربی توجهی به روابط میان زن و شوهر صورت نگرفته و اصلاً نظام خانوادگی مطابق به فرهنگ غربی از هیچ گونه اهمیتی برخوردار نیست. بلکه هرچه میان مرد و زن است، همانا رابطهء جنسی بوده و آن هم به شکل حیوانی تنظیم گردیده است. درحالی که زنا در فرهنگ اسلامی از گناهان کبیره شمرده می شود و سزای آن شلاق و رجم تعیین گردیده است. و مرتکب آن خوار،ذلیل، غیر قابل اعتماد و پست می باشد.
بدین ترتیب ناقلین و مقلدین فرهنگ غربی، تحت عنوان بیداری زنان، تساوی حقوق زن، مبارزه با خشونت علیه زن وغیره تا سرحدی پیش رفتند که زندگی اجتماعی اسلامی را منهدم ساختند. ما مسلمانان در افغانستان باید به خوبی درک نماییم که تعداد دعوتگران به آزادی های غربی در اوایل در میان امت اسلامی زیاد نبود، زیرا امت اسلامی دعوت آنان را نمی پذیرفت. اما به مرور زمان و تطبیق نظام سرمایه داری از طرف غرب به کمک غلامان شان در سرزمین های اسلامی، این دعوت ها در{}سراسر مناطق مسلمانان گسترش یافته و تعداد این دعوتگران دیموکراسی نیز افزایش یافت. و این پروسه به حدی برای غرب موءفق و برای اسلام ویرانگر تمام شد که میان شهرهای استانبول،دمشق، کراچی، بغداد، قدس و بیروت و شهرهای اروپایی و غربی هیچ تفاوتی دیده نمی شد. و اگر نظام دیموکراسی-سرمایه داری در افغانستان نیز همین گونه به روند دعوتش ادامه دهد، زود است که کابل نیز چهرهء یکی از شهرهای اروپایی و غربی را به خود خواهد گرفت. چنانچه درین راستا گام های ابتدایی اش را به کمک رسانه های غربی برداشته است.
تحت سایه خلافت این مشکل اصلاً بروز نمی کند، چون بستر آن وجود ندارد، زیرا:-
اسلام آزادی را مردود می شمارد
مسائلی همچون "ازدواج های مؤثر"، "مادر بودن"، "پدر بودن"، "مسوولیت والدین"، مکلفیت های اطفال درمقابل والدین"، "حفظ و اتصال روابط با خویشاوندان یا همان صلۀ رحم"، و "واحد قوی خانوادگی" از اهمیت والای در اسلام برخوردار بوده که افراد جامعه باید متوجه آن باشند. بنابرین، اسلام بر آزادی شخصی ویا جنسی – که بر مبنای آن فرد می تواند بدون هیچ گونه قید و مانعی هر نوع رابطۀ را که بخواهد برقرار کند، معتقد نیست. آزادی که توسط آن افراد به جرایم جنسی دست زده و سبب خیانت به همسر ویا خانواده می شود، آزادی که هر نوع فضای مسوولیت پذیری چه مالی، فزیکی یا عاطفی میان اطفال و پدر یا مادر را از بین می برد. بلکه اسلام تلاش دارد تا فضائی را ایجاد کندکه هر دو؛ اطفال و والدین را متوجه مسوولیت های سازد که خالق بر آنان مقرر نموده و ارزش های مثل عفت، صداقت توجه در ازدواج را تضمین می نماید. علاوه برآن، احکام دقیق شرعی مثل نحوه پوشش مرد و زن در جامعه، عدم اختلاط بی مورد مرد و زن، ممانعت از ایجاد خلوت بی جا بین مرد و زن، و جزای سنگین برای اعمالی ازقبیل زنا و بی عفتی، همه سبب می شود تا روابط جنسی تنهاوتنها در دایره ی ازدواج محدود مانده و تا تضمین شود که اطفال تنها توسط همین یک نوع رابطه تولد یافته و مسوولیت های مالی، فزیکی و عاطفی خود را می شناسد که توسط والدینش ادا می شود. این احکام و ارزش ها فضای اعتماد میان مردان و زنان را شکل می دهد که افراد جامعه را در انتخاب همسر و حیات خانوادگی پس از ازدواج و در کُل جامعه را کمک می کند.
اسلام تنها به ازدواج تشویق نمی کند، بلکه آن را مکمل دین نیز خوانده است، خانم و شوهر را ترغیب کرده است تا صفا و صمیمیت را در واحد خانوادگی مراعات نمایند تا بدین ترتیب واحد خانواده پس از ازدواج همچنان قوی بماند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:-
ای گروه جوانان! هر کسی از شما که توانائی ازدواج را دارد، پس باید ازدواج کند. هرآئینه ازدواج سبب غض البصر و حفظ عفت شما می شود و اگر کسی توانائی آن را ندارد، پس باید روزه بگیرد، چون روزه ازو محافظت می کند.
(بخاری و مسلم)
اسلام فردگرائی و فردمحوری را به شدت رد می کند.
اسلام فردگرائی و فردمحوری را ممنوع قرار داده و درمقابل آن، تلاش کرده است تا احساس مسوولیت نسبت به همدیگر را به افراد بدهد. بنابرین، مرد را درمقابل خداوند مسوول قرار می دهد تا به حقوق و مکلفیت های خود نسبت به خانمش برسد و خانم را درمقابل خداوندمسوول قرار می دهد تا به حقوق و مکلفیت های خود نسبت به شوهرش برسد، به همین ترتیب هر دو را مکلف ساخته است تا اطفال شان را از دیدگاه پرورش، آسایش فزیکی و مالی به دست تربیه بگیرند و آنان را بر اساس افکار اسلامی تحت رشد قرار دهند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:-
آگاه باشید، هر کدام شما مسوول هستید و از اموری که به دست شماست، سوال خواهید شد. حاکم از اموری که بر اساس آن حکمرانی می کند، مورد پرسش قرار خواهد گرفت (یعنی این که امور مردم را چگونه سرپرستی کرده است)، مرد، مسوول خانوادۀ خود هست و ازین مسوولیت وی سوال خواهد شد (که حیات خانوادگی را چگونه شکل داده است)، زن مسوول خانۀ شوهر است و ازو پرسش خواهد شد (که خانه را چگونه نگهداری و اطفالش را پرورش داده است)، غلام، مسوول دارائی های بادارش بوده و از آن مورد پرسش قرا می گیرد (که چگونه اعتماد صاحبش را تضمین کرده است). متوجه باشید! هر کدام شما مسوول هستید و در اموری که به شما تعلق دارد، پاسخگو هستید.
(بخاری و مسلم)

اسلام الگوهای کپیتالستی را نمی پذیرد.
پیرامون ماتریالیزم باید گفت: مطابق اسلام به دست آوردن پول برای ایجاد و تداوم زندگی بهتر و رفع ضروریات فزیکی اطفال مهم است، بنابرین؛ عقیده اسلامی بر مسلمانان لازم ساخته است تا برای دریافت مزد تلاش کنند و باید در نظر داشته باشند که این مزد، مزد آخرت نیز خواهد بود. تا توسط آن، اطفال شان را تحت پرورش درست قرار داده و قادر شوند که فرزندان شان را بر اساس ارزش های اسلامی پرورش دهند. بدین ترتیب، اسلام تضمین می کندکه فرزندان مسلمان در آینده نسل نیکو و شایستۀ جامعه گردیده و خیر به ارمغان آرند، نه تنها به جامعۀ خود؛ بلکه به سایر بشریت.
ابو سعید الخدری روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:-
هر کسی از شما که سه دختر را بزرگ کند، به شیوۀ نیکو با آنان رفتار کرده و آنان را (به شیوۀ اسلامی) به عقد ازدواج درآورد، به بهشت می رود.
(ابوداوود)
وی صلی الله علیه وسلم فرمود:-
مردی در آخرت به مقام عالی قرار می گیرد، وی می گوید: ازخاطر چه کاری من به چنین مقامی دست یافته ام (حالآنکه کار نیکوی در دنیا انجام نداده ام)، گفته می شود که به خاطر فرزندت، چون او به تو مغفرت می خواست(و او نزد الله عزیز بود)
بنأً، اسلام مثل کپیتالیزم نیست که همه ارزش ها و معیارهای جامعه را از روی منفعت مورد سنجش قرار دهد و یگانه هدف را به دست آوردن ثروت بخواند، بلکه اسلام جامعه را به عنوان یک کُل درنظر گرفته که لازم است تا همه عرصه های آن به طور درست و مناسب معالجه شود. روی همین ملحوظ است که اسلام بلند بردن سطح اقتصادی حیات خانوادگی را معیار مطلق قرار نمی دهد، بلکه هر دو عنصر را برای ترکیب یک جامعه صحتمند، مفید می شمارد. علاوه برآن، اسلام نقش زنان و مردان را در جامعه بر اساس تساوی جنسیت (Gender Equality) تعیین نکرده است – زیرا در آن همه ارزش ها به نان آور خانه منحصر گردیده و زن مجبور است تا شخصاً به رفع احتیاجاتش بپردازد. بل بر اساس نقش مناسب در موقف و جنسیت مشخص تعیین گردیده است، تا فرزندان با توجه تمام پرورش یافته و ضروریات آنان به طور مناسب و مشروع رفع گردد، درین راستا، هیچ یک را بر دیگرش برتری نیست، بلکه نقش هر دو برای تشکیل حیات مناسب خانوادگی و پیشرفت جامعه ضروری می باشد.
الله سبحانه وتعالی می فرماید:-
{ وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً } النسأ، 32
"آرزوی چیزی را نكنید كه خداوند برخی از شما را با اعطای) آن بر برخی دیگر برتری داده است (و مردان را در بعضی از چیزها بر زنان، و زنان را در بعضی از چیزها بر مردان فضیلت داده و مرحمت روا دیده است). مردان نصیبی دارند از آنچه به دست میآورند و زنان (هم) نصیبی دارند از آنچه به دست میآورند (و هر یك از زنان و مردان دارای طبیعت و حقوقی مناسب حال خود میباشند. پس با تلاش و كوشش شبانهروزی رحمت و بركت خدا را بجوئید) و طلب فضل او كنید. بی گمان خداوند (كاملاً) آگاه از هر چیزی بوده (و به هر نوعی، چیزی بخشیده است كه شایستهاش بوده است). "
اساساً اگر زن با اکمال مسوولیت های اولی و اساسی اش که به حیث همسر و مادر تعیین شده است، خواست کار کند، می تواند به کار مبادرت ورزد؛ اما به رضایت و آرامش نه این که درنتیجه فشار مالی و اجتماعی جبراً به آن اقدام نماید. زیرا برای هیچ زنی در اسلام اجازه نیست که مسوولیت های اولی و مهم خود را به عنوان یک همسر و مادر ترک و از پرورش نسل آینده سر باز زده و دنبال کار رود. زیرا وجوب تهیه نفقه نخست از همه بر مرد خانواده تعیین گردیده است و در ثانی اگر مرد از آن عاجز ماند، پس از وجایب دولت است که زنان بی کس را مورد حفاظت و حمایت مالی خود قرار دهد. یعنی زن مکلف نیست تا تلاش بی نهایت و تباه کن خود را فقط برای این به خرج دهد که میان حیات خانوادگی و کاری توازن ایجاد نماید، چون ارزش اساسی که زن ازو پیروی می کند، اطاعت از اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی در جامعه می باشد نه بر اساس مالیۀ که به دولت جهت تقویت اقتصاد می پردازد.
بناً با ۱۲ سالی که از ورود نظام دیموکراسی-سرمایه داری در افغانستان می گذرد، فحشا و بی بندوباری به سرعت رشد نموده و همواره در حال گسترش می باشد. و از آنطرف امریکا و غرب همواره درتلاش ایجاد و تمویل پروگرام هاییست که باعث ظاهر شدن هرچه بیشتر زنان در مکان های عام و گسترش هرچه بیشتر آمیزش زن و مرد در زندگی اجتماعی می باشد. تا باشد که افکار و احساسات مردم مسلمان افغانستان را به سوی آزادی های غیر شرعی سوق داده و زندگی مسلمانان را به زندگی دیموکرات در تحت نظام سرمایه داری مبدل سازند. اگر آنان بتوانند به این اهداف دست یازند، اینجاست که مسلمانان دیگر نمی توانند خطری برای نظام دیموکراسی-سرمایه داری ایجاد نمایند، زیرا خود جز این نظام شده و در آن ذوب می گردند.اما اگر می خواهیم که الله سبحانه وتعالی ما راازین حالت نجات دهد، باید از نظام دیموکراسی-سرمایه داری بیزاری جسته و برای تاءسیس خلافت اسلامی که همانا یگانه شکل حکومت واقعی اسلام می باشد، به صورت شبانه روزی تلاش نماییم، تا باشد که الله سبحانه وتعالی حالت ما را تغییر دهد.