آرشیف

2015-1-7

محمد صابر مدققٰ غوری

کـــابـــــــوس :2014

 

کابوس 2014، نگرانیهای پس از 2014، تحول 2014، بعد از 2014 چه خواهد شد؟، نیروی مورد نیاز پس از 2014، بودیجه مالی پس از 2014؟، ریزش پول پس از 2014، مداخلات پس از 2014، ناامنی پس از 2014، ستراتژیهای امریکا پس از 2014 و ……… پس از 2014؟؟؟؟؟؟؟؟
اداره اوباما مصمم است تا خروج رسمی نیروهایش از افغانستان را در سال 2014م اعلام کند، چون جنگ افغانستان فعلاً طویلترین جنگ در طول تاریخ امریکا محسوب گردیده که تلفات مالی و جانی زیادی (2043 تن هنگام نگارش این مقاله) را درجریان بیش از یک دهه برای این کشور ابرقدرت به ارمغان آورده است. امریکا درحال حاضر حدوداً 70 هزار نظامی در افغانستان مستقر نموده است که همۀ آنان به استثناء شمار اندک، طی جدول زمانی که در سال 2014م آغاز میشود، این کشور جنگزده و مقبرۀ امپراطوران را ترک خواهند گفت.
اعلام خروج در سال 2014م، نه تنها حلقات فکری – سیاسی و نخبگان حاکم در حکومت افغانستان را دچار تشویش کرده است بلکه مردم عام نیز از خروج و کمبود پول، نزول و کاهش بازار و کاهش سرمایه هیجان زده شده و احساسات مختلفی را پیرامون آن ابراز میدارند. درین مقاله، به ماهیت این موضوع پرداخته میشود تا از یک سو نگرانی و تشویش این گونه افراد و کتله ها معالجه گردیده و از سوی دیگر چرائی جلوه دادن این موضوع وضاحت پیدا کند.
موضوع خروج در سال 2014م مخصوصاً زمانی به یک موضوع گرم حتی در سطح بین الملل مبدل گردید که گروه بین المللی بحران گزارشی را منتشر کرد که بر مبنای آن وضعیت افغانستان را پس 2014م خطرناک ترسیم نموده و گفت که این دولت پس از خروج نیروهای خارجی سقوط خواهد کرد. این گزارش بعد از گزارش مؤسسه ایشیا فوندیشن نشر شد، طوری که گزارش این مؤسسه آینده افغانستان را خوب و مثبت ترسیم کرد. به هر حال، نخست اساسی را که نهادها و مؤسسات مختلف بر مبنای آن به تحقیقات میپردازند، از دقت کافی برخوردار نبوده و در ثانی بعضی اهداف سیاسی و فشارهای اقتصادی نیز توسط نشر این گونه گزارشها، دنبال میشود.
ولی؛ نشر گزارشهای فوق، عکس العمل مقامات افغانی را برانگیخت، چنانچه هر نوع پیشگوئی درمورد وضعیت افغانستان پس از 2014م را کار غرب و رسانه های غربی برای مشوش ساختن اذهان و افکار عامه مردم افغانستان دانست که خود نوعی جنگ روانی به شمار میرود. اما مقامات افغان نیز درین گفتۀ شان صادق نیستند، زیرا آنان خودشان با انتقال پول به خارج و سرمایه گزاری در خارج از افغانستان، زمینه ابهام بیشتر و پرسش بیشتر را برای مردم فقیر و رنجدیده افغانستان ایجاد کرده اند.
واقعیت این که پس از 2014م چه اتفاقی خواهد افتاد، چیزیست که نمیتوان پیشنهاد دقیقی درمورد آن داشت؛ ولی میتوان با ارزیابی نقاط کلیدی سیاست امریکا در افغانستان و منطقه تا جائی به آنچه احتمالاً بعد از 2014م اتفاق خواهد افتاد، دست یافت.
امریکا در سال 2001م جنگ علیه تروریزم را آغاز و نخست از همه بر کشور مسلمان نشین افغانستان حمله ور گردید تا به گفتۀ خودش درمقابل تروریزم جنگ کند. چنانچه بوش در نخستین روزهای حمله سپتمبر گفته بود که جنگ صلیبی جدید اکنون آغاز گردید و مدت زیادی را به خود اختصاص خواهد داد. وی در 16/09/2001م با نشر اعلامیۀ مطبوعاتی گفت: "این صلیبی، این جنگ علیه تروریزم مدتی را دربر خواهد گرفت." (آرشیف کاخ سفید، اعلامیات 2001، ماه سپتمبر) ازین گفته وی کاملاً واضح است که امریکا جنگ علیه تروریزم یا جنگ علیه اسلام را برای 5 سال یا ده سال محدود آغاز نکرده که در 2014م خاتمه یافته و افغانستان را به حال خود رها کند، بلکه اهداف درازمدتی را با حضور در افغانستان پیگیری میکند که میتوان در چهار نکتۀ ذیل آن را خلاصه نمود:-
1- محدود سازی نفوذ رو به گسترش چین و روسیه در منطقه اورآسیا.
2- تسلط بر منابع بزرگ طبیعی در دریای خزر و خاور میانه.
3- تحت تسلط درآوردن نقاط ستراتژیک برای حمل و نقل منابع طبیعی مخصوصاً نفت.
4- جلوگیری از هر نوع اسلام سیاسی به ویژه خلافت که اینک طرفداران زیادی در اردوهای کشورهای مسلمان نشین اورآسیا و آسیای جنوبی و جنوب شرقی پیدا کرده است.

از سوی دیگر، موقعیت جیوپولیتیک افغانستان طورییست که اگر هر قدرت بخواهد بر منطقه اقیانوس آرام، آسیا و قسمتی از اروپا حاکمیت درست داشته باشد، راهی ندارد جزء این که این قطعۀ زمین را که به نام افغانستان یاد میشود، تحت اداره و کنترول خود چه مستقیم چه غیر مستقیم داشته باشد.
و چالشهای در منطقه از سوی کشورهای مختلفی مثل چین، روسیه، کوریای شمالی، ایران و … متوجه امریکاست که سبب شده تا امریکا به این سو تمرکز بیشتر نماید. حتی تا جائی که لیون پنیتا وزیر دفاع امریکا ستراتیژی جدید کشورش را که "توازن مجدد" نام دارد اعلام و گفت که قرار است تا 60 فیصد نیروهای بحری امریکا تا یک دهه آینده در منطقه اقیانوس آرام و اطراف آن مستقر شوند. وی طی دیداری دو روزه از هند در 06/06/2012م گفت: "قرار است مشترکاً (امریکا و هند) حضور نظامی خویش را از قسمت غربی اقیانوس آرام به سوی شرق آسیا یعنی بحر هند و جنوب آسیا گسترش دهیم، نقش هند درین ستراتژی مهم است." (ایندین ایکسپرس، 07/06/2012م) همچنان وی درجریان دیدارش از جاپان در 17/09/2012م گفت: "ما برای نصب سیستم راکت رادار دیگر با کشور جاپان به توافق دست یافتیم تا از جاپان محافظت شده و هر نوع تهدید علیه امریکا دفع شود." (آژانس سپینه، 17/09/2012م)
از سوی دیگر، امریکا که از یک سو موضوع خروج را دامن میزند، به اقداماتی درین اواخر دست زده است که خلاف این ادعایش را در اذهان مجسم میسازد. زیرا اگر وی واقعاً در 2014م از افغانستان خارج میشود، پس چرا برای تأمین حضور درازمدت خود به امضای پیمان ستراتژیک میان امریکا و افغانستان در ماه مئی سال 2012م دست بُرد، و پس از آن چرا برای مشخص ساختن تعداد عساکر و پایگاههای که پس از 2014م نیز برای آموزش، حمایت و محافظت در افغانستان میمانند، اکنون پیمان امنیتی که به مراتب از پیمان ستراتژیک خطرناکتر است، به امضا میرساند تا مصوونیت عساکر باقیمانده پس از 2014م نیز تضمین یابد.
چنانچه جان الن، قوماندان عمومی آیساف در افغانستان گفته است که پس از 2014 شش الی پانزده هزار نظامی امریکا باید درین کشور بماند، تعداد عساکری که باید پس از 2014 به افغانستان بمانند؛ به یک موضوع داغ در واشنگتن تبدیل شد. طوری که مقامات رسمی از اظهارات درین مورد خودداری میورزند ولی گزارشات غیر رسمی وجود دارد که باقی گذاشتن حتی 30 هزار عسکر را محتمل میداند.
به هر حال، امریکا در پایان جنگ دوم جهانی به آلمان رفت، البته مؤقتاً؛ ولی تا حال این کشور را ترک نکرده است. امریکا زمانی به یک محل حمله میکند، برای این نیست تا مؤقتاً برای فروش تسلیحات جنگی خود بازار پیدا کند ویا ارزشهای را حمل کند تا حالت مردم بهتر شود، نه؛ اما فقط برای این که منافع اش تأمین و هر نوع تهدید ویا خطری که ظرفیت به مخاطره انداختن منافع اش را دارد، از بین برود.
همچنین، اگر قرار بود در 2014م از افغانستان خارج شود، پس آن را دهه خروج مینامید نه دهۀ تحول، و جامعه جهانی را نیز وادار نمیکرد تا 4 میلیارد دالر (کنفرانس شیکاگو) در بخش نظامی و 16 میلیارد دیگر (کنفرانس توکیو) در بخشهای ملکی و تقویت زیربناها که 22 پروژۀ پیشنهادی را شامل میشد، مصرف کند. ولی چون تهاجمش اهداف درازمدت دارد، پس برای توجیه آن و مؤثریت حضورش، برای تغییر اوضاع نیز هرچند اندک اقدام کند تا از یک سو حضورش مؤثر خوانده شود و از سوی دیگر شرکای اروپائی و حتی اسلامی (ترکیه) را در جنگ علیه تروریزم جهت تقویت مشروعیت بین المللی با خود داشته باشد.
بنابرین، امریکا سال 2014م را اعلام ختم رسمی جنگ افغانستان خوانده است نه اعلام ختم واقعی جنگ، زیرا مصارف هنگفت مالی و تلفات بیشماری را امریکا درین جنگ متحمل گردیده و مدت آن نیز به درازا کشیده است، طوری که اکنون به درازترین جنگ تاریخ امریکا تبدیل شده است. این موضوع فشاری را از سوی افکار عامۀ امریکا در چنین مقطعی که بحران اقتصادی، قرضه و بیکاری در داخل بیداد میکند، بر دولتمردان و مخصوصاً حزب دیموکرات وارد کرد که نتیجتاً اعلام رسمی ختم جنگ بهترین راه اقناع مردم امریکا به شمار میرود. پس اعلام خروج برای خروج نیست بلکه برای اقناع است.
از سوی دیگر، این اعلام جزء تغییر تاکتیک و اسلوب جنگی چیزی بیش نیست، زیرا امریکا تنها عساکر و پایگاه هایش را در افغانستان محدود خواهد ساخت ولی جنگ را توسط خود افغانان به پیش خواهد بُرد تا مسلمان توسط مسلمان کشته شود و خود شان منطقه را به آسانی تحت تسلط و کنترول خویش داشته باشند. و امریکا هیچ گاهی یک سرزمین را ترک نمیکند مگر این که فشار بی حد از داخل وارد آید ویا این که تهدید جدیتر دیگر به میان آید.
گذشته از آن، تا زمانی که سال 2014م نرسد و تحلیل برمبنای واقعیت حوادث صورت نگیرد، مشکل است تا تحلیل برجا باشد، زیرا تا هنوز از اظهارات و موقفهای اخیر مقامات امریکائی به درستی درک نمیشود که آیا پس از 2014م صلح به نفع امریکا خواهد بود ویا جنگ؟؟!! ولی در هر دو صورت امریکا نیاز دارد تا شماری از گروههای را که در موقف شان همچنان ثابت مانده اند و مقاومت شدید از خود نشان داده اند، هضم کند و توسط پروسه های مختلف مثل صلح وغیره زمینه به قدرت رسیدن و دادن بعضی امتیازات را به آنان فراهم کند تا بدین گونه از مصارف و تلفات بیشتر جلوگیری به عمل آید و از طرفی حکومت را ترکیب یافته از ائتلافهای سیاسی مذهبی جلوه دهد تا مورد پذیرش عامه مردم افغانستان قرار گیرد.
گروههای مذکور نیز باید بدانند که قطع نظر ازین که وارد شدن به هر نوع گفتگو با امریکا و یا مزدورش در افغانستان حرام میباشد، از دید سیاسی نیز فریبی است که امریکا برای پنهان نمودن ناکامی خود از آن استفاده میکند و با اشتراک در قدرت ویا بعضی ابزار دیگر میخواهد ناکامی خود را در عوامل غیر خودش جلوه دهد، پس بیدار باشید تا درین جال امریکا نیافتید. زیرا هیچ گاهی طوری که سابق حاکمیت داشتید، دوباره مجال آن را نخواهید یافت، زیرا الله ایام را در میان مردمان گوناگون میچرخاند تا ببیند کی بهتر عمل میکند.
پس چرا 2014م این گونه بزرگ و مهم جلوه داده میشود، برای آنست تا از یک سو افکار عامه از تمرکز روی مسایل اساسی جاری منحرف شده و مصروف بحث و گفتگو درمورد 2014م شوند، و از سوی دیگر، در بعضی مواقع، رویدادها و حوادث از موضوع 2014م استفاده رسانه ای صورت گرفته بتواند.
این بود بُعد سیاسی و تحلیل مختصر پیرامون اوضاع افغانستان پس از 2014م؛ اما آنانی که شکایت دارند تا مبادا ارزشهای ده ساله و دستآوردهای آن زیرپا شود، باید بدانند که امریکا هرگز برای ارتقای وضعیت زندگی افغانها به اینجا نیامده است و ذره توجهی به ارزشهای ما ندارد، چیزی که برای امریکا ارزش دارد، فقط و فقط منفعت است وبس. 
همچنین، آنانی که میگویند همه داروندار ما امریکاست، اگر امریکا برود چی کنیم، چی بخوریم، وغیره گیله های مثل آن …مورد خطاب قرار داده میگوئیم:-

1- بشر هیچ وسیلۀ برای تعین مطلق خیر و شر ندارد.
زندگی امتحان است از جانب الله . بناءً حوادث و مشکلات در زندگی دفع نمیشود. زندگی در زمین چنان تنظیم شده است که مشکلات و حوادث جزلاینفک این حیات قرار گرفته است. بصورت مطلق هرگز امکان ندارد که مشکلات و حوادث را از روند حیات جدا کرد و از آن جلوگیری نمود. حتی تکنالوژیهای جدید از این کار عاجز اند. تکنالوژی معاصر درحالیکه بعضی مشکلات گذشته را حل نموده، اما مشکلات جدید را ایجاد کرده است. عمده ترین این مشکلات ایجاد مفکوره سعادت همیشگی در دنیا و میل به دفع مطلق همۀ حوادث است. این هدف از زندگی دنیا درواقع یک خیال واهی و دور از حقیقت است، و از جانبی دیگر خلاف تعلیمات اسلامی نسبت به حیات است، و خلاف چیزیست که از سیرت پیامبر و از زندگی اصحاب کرام به ما رسیده است.

2- . رزق از جانب الله است و هیچ سببی ندارد.
{ تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ } آل عمران، 27
"بخشی از) شب را جزو روز میگردانی (و بدين سبب شبها كوتاه و روزها دراز میگردند) و (بخشی از) روز را جزو شب میگردانی (و لذا روزها كوتاه و شبها دراز میشوند) و زنده را از مرده پديد میآوری و مرده را از زنده، و به هركس كه بخواهی بدون حساب روزی میبخشی."
{ … وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ …} انعام، 151
"… و فرزندان تان را از ترس فقر و تنگدستی (كنونی يا آينده) مكشيد (چرا كه) ما به شما و ايشان روزی میدهيم (و روزیرسان همگان مائيم؛ نه شما) …"
تفسیر طبری درمورد آیت فوق چنین بیان میدارد:
فإن الله هو رازقكم وإیاهم، لیس علیكم رزقهم.
در واقع شما نیستید که به اولاد تان رزق میدهید، این الله هست که به آنها رزق میدهد.
{ أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ } ملک، 21
"يا اين كه چه كسانی اند كه اگر خداوند روزی خود را باز دارد بتوانند به شما روزی برسانند؟! اصلاً كافران در سركشی و گريز پافشاری میكنند."
ابن کثیر در مورد این آیت میگوید:؟!
أی: من هذا الذی إذا قطع الله رزقه عنكم یرزقكم بعده؟! أی: لا أحد یعطی ویمنع ویخلق ویرزق، وینصر إلا الله، عز وجل.
رزق دهنده تنها الله هست، احدی دیگری نیست. این بدان معنی نیست که پدر وسیله رزق اولاد نیست، بلکه به این معناست که سبب رزق تنها الله است.
پس زمانیکه ما سبب رزق را نمیتوانیم دریابیم بدون تردید نمیتوانیم به آن بیافزایم. زمانیکه گفته میشود رزق از جانب الله است به این معنا هم نیست که هیچ کسی از گرسنگی هلاک نمیشود.
{ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ } هود، 6 
"هيچ جنبندهای در زمين نيست مگر اين كه روزیِ آن، بر عهده خدا است (و خدا روزی مناسب هر يك را در بحر و برّ میرساند) و محلّ زيست (دوران حيات) و محلّ دفن (پس از ممات) او را میداند. همۀ اينها در كتاب روشنی است."