آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

خانۀ من

ای خانۀ گلین وقدیمی و ریخته!
قصرسفید و کاخِ کرملین من تویی
با چارتا کلوخ وهمین پَخسه های کج
دیوارهای تاریخی یی چین من تویی
 
آن روز ها که دستِ نوازشگرِ پدر
بالای ساکنان تو چترِ حمایه بود
خورشید انقلابی ای موّاج آسمان
اینجا که می گذشت همه لطف وسایه بود
 
شاید که پیشِ خلق، دگرقدر تو کم است
اما برای من، چه قَدَر خوب بوده ای
در روزهای سختی و تنهایی و بدی
چاهِ  پناهِ یوسفِ یعقوب بوده ای
 
درتو چه خاطرات قشنگی نهفته است
اَی سنگهای اسودِ تو بوسه گاهِ من!
اصحاب کاخ، گرچه تو را کهف گفته اند
از بادهای شهر توهستی پناهِ من
 
شبهای بی شمار تحمّل نموده ای
سر دردی ومشقت و بی خوابی مرا
دیوارهای تو چه قَدَر ناز داده اند
تصویرهای یارکِ قلّابی  مرا
 
یادش بخیر وقتی که شُشهای تو پُر از
دودِ سفیدِ سکریت «سیوَن ستاره»بود
من بودم وتو بودی و دیوانگی محض
آقای عقلِ اهل، دگرهیچکاره بود
 
بسیارمعذرت! که نمانده است حوصله
توغُلبه های قلبِ تو را باز پُرکنم
تو مثل یک ربابی که تارش گسسته است
شاید شوَد شبی که تو را باز سُر کنم!
 
تعمیرتخت های تو را سعی می کنم
تا درپلان پنجم دَه ساله جا دهَم
این کارمشکل است، سرکهای شهرنیست
تا مثل برق، تحویلِ کاکا  رضا دهم
 
دروازه ات خراب اگرهست، رَی نزن
اُشترکجاش هست برابر که گردنش…
بسیارساده است بیا تا حَشَرکنیم
هنگام بازکردن و یا، بسته کردنش
 
گربیست ودو نهال ثمردار یک سره
خشکیده اند، خیرطلب کن زکردگار
تنها تو نیستی چو شهیدان کربلا
بنگرگلوی خشک ِ درختان شهردار!
 
حالا تو صبر کن که من چند سال بعد
یک روز هر رقم شده کَهگِل کنم تورا
در جمع آبدات جهانی معتبر
بسیار لازم است که شامل کنم تورا
 

26/ 3/ 1389
فیروزکوه