آرشیف

2017-3-17

نثار احمد کوهین

خاطره :

می روم خاطره ها روی نفس می ماند 
غزل و قافیه ام بی همه کس می ماند

غزلم مصرع تک بیت نگاهی تو ولی 
تو غزال را به غزل‌ها چی هوس می ماند؟

کودک دفتری اشعار به غم خفته ی من
مطمین رفت ازین شهری تو، پس می ماند

بعد رفتن همه ی دغدغه ها خاطره اند
رنج این درد عظیم، مال دو کس می ماند

می روم تا نفسی تازه کنم باغم تو
غم تو، وای غم تو! مثل قفس می ماند.

کوهین 
26/12/1395  کابل
نوت :  بعد از مدت ها آن هم بسیار به زور یک چیزی آفریده شد که نه چندان قابل قبول و نه چندان عدم قبول …

نقد و نظر دوستان سازنده و ارزنده است.