آرشیف

2016-11-10

نثار احمد کوهین

حساب ابجد:

شب ز یک و دو گذشت حال دلم بد می شود 
زندگی بی تو برایم چهار و سو سد می شود 

هرچه می گویم برایت شعرهایم بی نمک 
واژه های من فراری چی گدو  ود می شود؟ 

بی نمک گفتم به قول شاعر معروف شهر 
خنده کن شیرین سخن شیرین تر از حد می شود

مدتی یست در من سکوت بی حد کلنجار می رود 
فلسفه اسلامی نیست، از هر طرف رد می شود

کی به منطق می رسد فهم و فهیم های رفیق؟
منطق، منطقه است شیر و شکر گد می شود 

با منی قشلاقی از هر لحن تند و تیز خویش 
هرچه می گویی بگو حساب ابجد می شود

با کمی تاخیر و دقت سال و ماه من گذشت 
من همان هستم که فهمش را نفهمد می شود.

کوهین 
4/8/1395 
فیض آباد _ بدخشان.

*************

زلیخا: 

زلیخا می شوی وقتی عزیزی همسرت باشد 
تو خود ملکه ی شهری اگر تاج سرت باشد 

و اما وقتی تا دیدی، یوسف شهر زیبای 
فراموش می کنی جانا هوای دیگرت باشد 

همین آینه عشق است زلیخا بودنت کافیست 
عزیزت را فراموش کن اگر چند شوهرت باشد!

حقیقت تاریخ تلخیست اگر زن چون زلیخا است ؟
به زن هرگز مگو رازی ، و حتا مادرت باشد  

درین غربت سرای ما بلند گو می شوی وقتی:  
فمنیست های افراطی همه دور و برت باشد

کوهین
یکشنبه 
ساعت 3:30 دقیقه شب 
2/8/1395

*********************

دنیای نحس :

پر،  پرواز رابستن، بیابشکن قفس برمن
صدایم درگلوکُشتن، بیا ای هم نفس برمن 

درین شهرپرازمخلوق، تک تنها و تنهایم
برای من بیندیش تو، بیا ای همه کس برمن

به بستن تهمت حیله، هزاران درهزارافسوس
گزارهرچند که می خواهند گلم این خارخس برمن

تو تنها یاورم باشی همیشه در برم باشی
چی احساس ازخطردارم الا ای داد رس برمن

فقط توباورم سازی  شب هجران سرم سازی 
ندارد زره ای ارزش به آهنگ جرس برمن

مده آزار بسیارم توای معشوق  خونخوارم
غریب ازملک دیارم شکن دنیای نحس برم

بیا  یکدم به پرسانم درین کلبه ی  زندانم
جفا تاکی روا داری؟ نگار بلهوس برمن  

زعشق سخت بیمارم تورا من دوست میدارم 
همه عالم تورا خواهم، توراتنها وبس برمن 

"کوهین"باهمت کوهش، پر کاهی شده امروز
زتو خواهد نگهبانی ، بیا  یارم  حرس برمن.

13/3/1393
کوهین