آرشیف

2014-12-12

نبی ساقی

جمپ وجول های رابطۀ جوانان و والیان

روابط جوانان ، تحصیلکردگان و فرهنگیان غور با والیان درسال های اخیر، قبض وبسط ها و سایه- روشن های گوناگونی داشته است. جوانان که غالبا در چوکاتِ نهاد های جامعۀ مدنی و انجمن های فرهنگی فعالیت داشته اند ، خود را حامی و پشتیبان نظام و رکن رکین دموکراسی نوپای افغانستان می دانند و مسوولیت ملّی ومیهنی خویش می پندارند که  از یک طرف با انتقادهای سالم و سازندۀ خود کجروی ها وکج فهمی های مسوولین را کاهش بدهند و از جانب دیگر در برابر مخالفین دولت و زورمندان وتفنگداران محلی ، از موقف حکومت و استحکام مبانی نظام دفاع نمایند. از آنجای که بسیاری از دولت مردان ما، به اصل اساسی عقلانیت انتقادی و نقش جامعۀ مدنی  و رسانه ها در تحکیم نظام ، آگاهی و آشنایی چندانی ندارند ، انتقاد ها و تذکر های جوانان و فرهنگیان را که به نیت نیک و به هدف بهبود اوضاع ابراز می شود ، برنمی تابند و یا غلط درک می کنند و لذا گاهی روابط شان تیره می شود  و آب ها یخ می زند.
از زمان آمدن افضلی تا امروز که  ولایت غور چهار تن  از والیان  را تجربه کرده است ، رابطۀ  جوانان و والی ها ،  اُفت وخیزها و گرمی و سردی های فراوانی را سپری کرده است.  متأسفانه اما؛ هر والی که تازه به غور آمده ، خیال کرده که جوانان تنها با او چنین سیاست و روشی را دنبال می کنند. درحالی که واقعیت چنین نبوده و در گذشته هم همین آب وهمین کاسه بوده وهمین جوانان وهمین ماهنامه ها.  برای اینکه رابطه جوانان و والیان در گذشته ، کمی روشن تر شود ، بیایید نگاهی بیندازیم به  برخی از عناوین ماهنامه های جوانان  درسالهای گذشته که نشان می دهد تمام والیان ومدیران با این نوشته ها و این مشوره ها و این انتقاد ها،  دست و گریبان بوده اند و استنثنای وجود نداشته است.  به عناوین وتیترهای زیر توجه نمایید : « سرک های تاوخانه ای» (صراط المستقیم ، شماره دوم ، حوت 84)  ، « چاپلوس یک و چاپلوس 2» ، « امور زنان یک کشکول وچهل قلندر» ( صراط المستقیم ، شماره دوم و سوم ، سال 84) ، « دولت در چنگال وکیل و ارباب » ، « فاصله ها عمیق تر می شوند» ، « چندگپ صاف وپوست کنده» ( فیروزکوه ، شماره چهارم ، سال 87 ) « اداره، خانۀ رییس نیست» « دفتر حقوق بشر بی خلطه فیرمی کند» ، « تأمین امنیت جدّیت می خواهد» ( فیروزکوه ، شماره هفتم سال 76 ) « شهردار قلعۀ جنگی می سازد» ( پیام جهاد ، شماره نزدهم ، اسد 86 ) 
این عنوان ها به خوبی آشکار می سازند که لحن نشریات جوانان  وهمین طور سخنرانی ها و محافل شان همیشه باتمام  والیان و مدیران یکسان بوده  وپیوسته  تلاش صورت گرفته تا ازمنافع مردم ( از نظرآنها) دفاع شود و در برابر کجکاری ها وسهل انگاری های مسوولین صدایی کشیده شود و مقالۀ چاپ شود و یا سخنرانی ایراد گردد.
زمانی که افضلی والی غور تعیین شد، همین جوانان او را به دفتر بنیاد جوانان و تحصیلکردگان در «کوته سنگی»  کابل دعوت کردند و حتا قبل از آمدنش به غور ، به او  اخطار دادند که باید به راه درست برود ، درغیر آن با واکنش مطبوعاتی شدیدِ جوانان مواجه خواهد شد. وقتی افضلی به غور آمد، انتقاد ها همچنان ادامه یافت. ارگان ملی جوانان ، گروه هنری سام، ماهنامۀ فیروزکوه و صراط المستقیم ، بارها با والی درگیر شدند. یکی از جوانان به نام امین در یک جلسه ، در سالون جدید شهرداری که فعلا دفتر کابل بانک است مستقیما و رو در رو به والی گفت که شما شش لک افغانی را در فلان مورد اختلاس کرده اید و اصلا در غور بازسازی وجود ندارد. والی با خون سردی ولبخند گفت که: « جوان عزیز! آن شش لک که می گویی لطفا سند و ثبوت خوده هم بیاور و بتین به ارگان های مربوطه.  در مورد بازسازی، همین سالون که ما و تو داخلش هستیم وهمین دکان های زیر پای ما خودش جواب تو ره می دهد. زنده باشی بسیار تشکر از انتقادت .»  شب نامه های  هم  که آن زمان پخش می شد( و یک تعداد «آتش بیار» ها و فضول ها هم سعی می کردند موضوع را گاهی  عمداً  به گردن جوانان وتحصیلکردگان بیندازند ) روابط را تیره تر می ساخت. با آن هم والی یک تعداد از فرهنگیان و جوانان را  مانند استاد سنگر و کوشانی و کسانی دیگر به دور خود گرد آورد و حتا تلاش کرد که پای علی مشفق را هم از لعل به چغچران بکشاند و روابط را نیک وحسنه نگهدارد.
رابطۀ  بازمحمد احمدی نیز با جوانان با همین افت و خیزها  و تاریک و روشن ها همراه بود وانتقادها ادامه داشت.  درآن زمان حتا در یکی از شبنامه ها نام توهین آمیز و نامناسبی بالای جناب احمدی گذاشته بودند که متأسفانه تا آخر میان مردم به همان نام شناخته می شد. در همان دوره بود که در یک تظاهرات در شهرچغچران به اثر فیرهای هوایی پولیس،  یک تن متعلم شهید شد و رابطه جوانان و قوماندان امنیۀ وقت،  آقای شاه جهان نوری به شدت آسیب دید. نوری درحالی که بر مبنای تجربه های شخصی خود، مناسبات بسیار نیکی با جوانان ایجاد کرده بود و حتا از پول شخصی خود به فرهنگیان ، کتابخانه ایجاد کرده بود و می خواست جوانان را از بودجه دولت در همکاری با والی در یک سیر علمی به ولایات شمال ببرد. با تمام اینها رابطه ها خراب بود، تا اینکه  به وساطت یک تعداد افراد،  نوری جوانان را دوبار به کلوپ قوماندانی دعوت کرد و « شبِ شعر» برگزار ساخت ، محفل مثنوی خوانی آماده کرد و سرانجام توانست دوباره  روابط را به حال عادی برگرداند.
سید اقبال منیب هم، هنگامی که به غور آمد تلاش کرد روابط خویش را با جوانان نیک وحسنه نگهدارد. او دوبار تمام جوانان و فرهنگیان را در منزل خویش گِرد آورد و مصارفِ چند شمارۀ  ماهنامۀ فیروزکوه را به قاضی کریمی و عبدالوقار دانشیار، مسوولین آن وقت فیروزکوه، وعده داد و جوانان را در دیدار خویش از منار تاریخی جام ، با خود به آنجا بُرد وسعی کرد مشوره های شان را همیشه با خود داشته باشد. اما  روابط  او نیز با تمام کوشش ها همچنان دچار صعود  و سقوط ها و قُرب وبُعد های گوناگونی بود. داکتر عبدالله هیواد که به عنوان والی به غور آمد ، در  یک حرکت خوب، برای تعدادی از جوانان به اثر تقاضای برخی از محصلان کورس زمستانی آماده کرد و امیدواری های  بیشتری برای جوانان به وجود آورد. دیری نگذشت که در یک دیدار مشورتی، تعدادی از فرهنگیان و قلم به دستان خواستند نظریات و دیدگاه های  خیرخواهانۀ خود را با والی درمیان بگذارند و ودغدغه های خویش را از آدرس جامعه مدنی با جناب والی مطرح نمایند، اما ظاهرا دیدگاه ها ودغدغه های فرهنگیان مورد بی مهری ایشان قرار گرفت و جناب والی گفت که : « دوستان! اگر شما استاد دارالمعلمین هستید من استاد دانشگاه بوده ام ، بیایید که همدیگر را درس ندهیم»  با بیان این طرز فکر،  جناب والی عملا توپ را به زمین حریف شوت کرد و چند روز بعد ماهنامه 21 با نگارش مقالۀ به نام « جلد اول والی غور» تلویحا به آن گفته پاسخ داد.  بعد ازان نیز دستکاری ها ، کم لطفی ها و بی مهری های دیگری  درمورد نشریات جوانان از سوی برخی از حکومتی ها انجام یافت و طبیعتا این مسایل به بهبود اوضاع کمکی نکرد.
به هرحال آنچه مهم است این است که جامعۀ مدنی و نهادهای فرهنگی و مسوولین دولتی در حقیقت همه به یک راه روان هستند. همه  می خواهند که پایه های نظام استحکام یابند، همه می خواهند که امنیت تأمین  وصلح و آرامش در زندگی مردم جاری باشد. همه می خواهند در غور سازندگی باشد وهمه می خواهند مردم در رفاه و آسایش به سرببرند. هم دولت وهم نهاد های مدنی ( به خصوص دولت) کارهای بسیاری دارند ومشکلات فراوانی دامنگیر شان می باشد. هیچکدام آنها بی نظمی وعقب ماندگی وفقر وبیچارگی غوری ها را دوست ندارند و هیچکدام شان نمی خواهند دست آوردهای ده سالۀ نظام از بین برود.  پس خیلی بهتر خواهد بود که دولت و نهادهای مدنی به جای گرفتن گریبان همدیگر وچسپیدن به مسایل جزیی وسلیقه ای ، تلاش کنند تا به کمک همدیگر وبا تشریک مساعی ، هرکس به اندازه توان و صلاحیت خویش در راه ترقی وآبادی غور محروم کوشش نمایند و در تغییر وضعیت زندگی مرم،  مفید واقع شوند.