آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

به ارتباط پرسش های جوان عزیز ما نجیب الله صبا

 

         ما همه ( انسان ها ) می دانیم که انتقاد باید از عمل انجام شده و برای اصلاح کمبودی ها و یا غلطی های آن صورت بگیرد و هر انتقادی با خود باید پیشنهادی برای اصلاح این و یا آن عمل و یا رفتار، داشته باشد. آنچه ارتباط به والی محترم  بر حال در غور می گیرد، واقعآ آنچه باید برای غور انجام می داده، انجام نداده است. ولی، آیا ما انتخاب دیگری داریم؟ واضح است که نه! انتخاب والی از ما نیست، بلکه از حاکم نژاد پرست افغانی (امروزه،  کرزی ) است. به هر حال اش، مرا بر این عقیده است که هر والی برای غور، اگر زادهء غور باشد، بهتر از هر "دیگری – افغانی" است.  من تا کنون بیاد ندارم والی ای را که به غوری ها و سرزمین پوشیده و پوسیده از رنج و حقارت، خدمتی انجام داده باشد.
         راه حل اساسی ( آنچه را برادر عزیز ما- نجیب الله صبا، جویا اند)، به فکر منی حقیر، بسیار زمان گیر، دور و دراز  و یگانه است و آن:  بیداری ای ( غوری ) جوانان و روشتنفکران ، موضع و جهت گرفتن  آنها به سوی اتحاد و مبارزه  حقوقی سازمان داده  شده.  هیچ گوشی از جانب حکمروایان جبار برای شنیدن داد و فریاد های انفرادی غوری ها از استبداد و بی عدالتی های رژیم های قبیله پرور، وجود نداشته و نخواهد داشت!   ریشه اصلی مصیبت های جان کاه (آنچه جوان بیدار ما- نجیب الله صبا، از آن بنام مشکل یاد می کند و پرسش دارد )، در طرح ها و برنامه های  تبعیضانه و بخوبی آشکارانهء رژیم های قبیله ای و خاندانی  است که می دانند غور تمدن عظیم و تاریخی داشته – فارسی است و با همه توان اجازه و شرایط  برای رشد و احیاء برای غور نخواهند داد و همچنان در خوش باوری؛ اگر حقیقت تلخ را گفته باشم، در نا رسائی ، عقب ماندگی و حتی عدم ظرفیت های  سیاسی غوری تباران نهفته است.  حالت رقت بار منار جام غورو توجه رژیم های فرهنگ شـمشیربه آن، بر اصل محتوای چنین برنامه های تبعیضی ، شهادت دارد! همچنان عملی نکردن پلان ساختمان شاهراه هرات – غور – بامیان – کابل،  نیز از عقب نگه داشتن غور و ساحات محاط به این شاهراه، سخن دارد. وضع امنیتی غور همچنان ، تصادفی به وخامت کشانیده نمی شود.  فرماندهان مسلح حاکم در قریه ها، قطعآ گماشته و وابسته این و یا آن ارگان و یا جنگ سالار حاکمان قبیله ای و به کمک انگلیس و امریکا اند که منافع سیاسی و مالی  شان را در بی امنیتی می بینند و آنرا دامن می زنند.  
         اینها اعمال سیاست استبداد است و ما باید بدانیم که در سیاست و جنگ، هیچ حرکت و عملی تصادفی صورت نمی گیرد،  چون به قول یک عالم، این دو علم عقل دارند و قلب نه.  سیاست استبدادی متضاد با عاطفه است. از مستبد، با عذر
نمی توان حصول حق کرد، بلکه با دعوای حقوقی می شود کاری را به انجام رساند. 
         من، یک غوری زادهء حقیر، در حال حاضر از هیچ یکی از غوری های دست اندر بکار؛ بشمول والی، نمایندگان مردم غور در مجالس مختلف کشور و دیگر رئیسان و مدیران، انتظار خدمت به غور را ندارم.   به گونهء مثال، جناب  "محترم " ابراهیم ملکزاده،  یکی از نماینده های مردم غور در مجلس نمایندگان کشور، به قریه ها می رود و با مردم صحبت ها و معاشرت های انجام می دهد که این کارش از ارتباط او با مردم اش سخن دارد و حقآ درست است. با کمال نهایت تاءسف و اما، او بجای بر رسی مشکلات مردم و جستجوی راه های حل شان، مردم را به گرفتن سلاح و جنگ در مقابل فرمانده های "خود سر" و دزد، مانند "ملا" مصطفی، دعوت می کند.  این عمل جناب نماینده، هیچ فرقی با عمل آن
" ملا" مصطفی ندارد. هر دو اش گماشته  و وابسته به دشمنان غوری ها اند و << سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن>> را در مناطق مر بوطه شان پیاده کرده، از یک سوء  سر مایه هنگفت مادی بدست می آرند و از طرف دیگر خدمت بزرگ و مخلصانه به اربابان خود ( حاکمان رژیم ) می کنند. .  لذا،  امید من، تنها به جوانان تحصیل یافته،  بیدار و دلسوز که خدا را شکر، به تعداد شان هر روز افزوده میشود و ایجاد پروسه همدلی و اتحاد برای خدمت به مردم و آوردن شرایط بهتر زندگی  در غور، توسط آنها است و دیگر راهی را من، جهت نجات غوری ها از این  بد بختی های گوناگون، نمی بینم.  اگر هریکی از جوانان تحصیل یافته و بیدار ما، حد اقل ده انسان غوری را بتواند از حقایق و جریانات آگاه سازد ، در طی سال های نه چندان دور، می توانیم تعداد هنگفت آگاه و حق طلب را داشته باشیم و آنگاه بجای ارباب و خان، جوانان که از اصلیت احترام به خود و سرزمین باستانی خود بر خور دار باشند، داخل امور اداره غور خواهند شد و قدم های مثمر وعملی در راه علاج درد های مردم خود، بر خواهند داشت.
           ما قطعی و همیشه روی ارقام و اعداد عینی باید تاءکید داشته باشیم ، بگوئیم و بنویسیم. مثلآ: چرا تعداد شاگردان اشتراک کننده در امتحانات کانکور و راه یافته به موءسسات تحصیلات عالی، از یک السوالی  ولایت ( به گونهء مثال  ) غزنی و یا خوست، چند بار بیشتر از تعداد مشابه  شاگردان از تمام ولایت غور است؟  چرا در جنوب کشور، بودجه ولایتی که مساحت و نفوس اش ، نزدیک به مساحت و نفوس فقط یک السوالی غور است، بیشتر از بودجه تمام ولایت غور است؟ چرا آن ولایت کوچک ، برق، سرک ها، مدارس، بیمارستانها و حتی دانشگاه دارد، و اما غور نه؟  این چرا ها که گویای بی عدالتی های تحمیلی بر غوری هاست و از سیاست مملو از تبعیض حاکمان خود کامه ریشه می گیرند، بسیار اند و بر ماست تا مردم را از این گونه حقایق روشن، آگاه سازیم.
 
موفقیت های بزرگ برای جوانان با احساس و بیدار مان آرزو دارم!