آرشیف

2015-10-3

نثار احمد کوهین

بدخشان در پرتگاه سقوط:

هیچ کس نمیداند که یک دقیقه و یک ثانیه بعد چی می شود؛ اما سراسر مردم شهر فیض آباد در هراس وحشت قرار دارند. چند دقیقه پیش جهت خرید مواد خوارکه سری زدم به شهر، بیشتر دهکانداران ، وقت دروازه های دهکانهای شان را بستند، یک کارت 50 افغانی به 70 افغانی فروخته می شود. در چند نانوایی سر زدم نان پیدا نشد. کرایه موتر دوچندان هروقت شده است. وحشت سراسر شهر را فرا گرفته است، گشت وگزار بسیار کم است باهر کس که بر می خورم درچهره وچشمانش غمی را احساس می کنم که نمی تواند پنهانش دارد. در میهن که بیدادی جهالت است زندگی بهتر وآرامش خا طر را نباید جست.

من درچشمان صاحب خانه ها بیشتر از مردم مسافر اندوه یی را می نگرم که ذکرش را از توانم بالا ، و واژه ها یی را که بیان درد این مردم مظلوم و بی دفاع را به تصویر بکشد در ذهنم پیدا نمی توانم.

به نظر من قبل از سقوط شهر ایجاد وحشت بزرگترین سقوط شهر را  مبین است. خبرهای همی حالا ازگوشه وکنار میرسد که طالبان در بندر بهارک و منطقه لایابه رسیدند این مناطقی است که به قرار گفته  منابع تقریبا 20 دقیقه از داخل شهر فاصله دارد.

زندگی در کشور که هر روز جنایت،خیانت وقتل عادت و ایمان فطری مردم اش باشد همین است. من درشهرفیض آباد هستم؛اما نگران خودم نیستم چون باور دارم که سرنوشتی جز مرگ بامرمی ویا پارچه،پارچه شدن در انتحار وانفجار نصیب هیچ زنده جان این وطن نیست، ومنم هیچ برتری از دیگر  هم وطن هایم ندارم. چانس مرگ در میزند یا امروز یا فردا در هر صورت باید رفت؛ اماچی خوب که بی گناه رخت سفر بست.

واقعن امشب نگران انهای هستم که به نحوی نگران اعضای فامیل خود هستند. در هرصورت باید انتظار کشید که چی می شود.

کوهین
10/7/94 فیض آباد_ بدخشان.