آرشیف

2015-12-7

عصمت الله راغب

بانو جوینده با کمی تأخیر فروتنی کرد!

با نو جوینده که از همان آغاز حاکمیت اش با انتقادهای تند رادیکال های افراطی و اربابان ولایتی رو برو شد، تا امروز کمتر توانست با این دو جریان حاکم در غور مسلط شود. اگر چند ایشان به عنوان یک بانو که حتا در اوایل سلامت فکری و عقلانیت رهبری اش از سوی یک تعداد زیر سوال برده شد اما در همان موقع برای دفع این گزند راهکارهای را با مشاورین نزدیکش روی دست گرفت که متاسفانه خیلی جا نیفتاد، چنانکه گفته اند هرگاه شرایط به وفق مراد انسان حرکت نکرد تلاش ها بیهوده می افتد از وقف دارایی های شخصی اش تا رفتن به شاه تیغ به خط نبرد و عبور از جاده مرگ همه چیزهای بود که جوینده را در این مدت در میان رفتن و ماندن اش از کرسی مقام ولایت در انتظار نگهداشت.
اینکه خانم جوینده چرا بعد از اتفاق هر حادثه در جغرافیای تحت رهبری اش، با قبول خطر در جستجوی یک ابتکار کمر بسته است جای تامل است؛ اما در یک کلام گفته می توانیم که سفر اخیر بانو جوینده از "جاده مرگ" بازی با سرنوشت شخص خودش و عزت مردم غور بود، نه از روی اینکه ایشان حاکم غور هستند بلکه از روی اینکه ایشان هنوز یک خانم اند.
ستاره اقبال جوینده از زمانی راه افول گرفت که مدیریت را با وکالت باهم خلط کرد، با غروری محض بدون مطالعه حوزۀ سیاسی- اجتماعی غور دست به یک سلسله اقداماتی زد که نباید می زد، این را ندانست که جوی عمومی غور چندان تفاوتی با جوی حاکمیت زمان امان الله خان ندارد منظور این است که هنوز در غور تنها دو گروه است که حرف اول را می زند و هرنوع تماس که مخالف روحیه آن دو جریان باشد در حقیقت مشروعیت رهبری را به ساده گی زیر سوال می برند که چنین هم شد. اگر خانم جوینده مدعی این باشد که مخالف هرنوع ارباب سالاری و افراطیت در غور است و با هر قیمت که باشد جلوی آنها را می گیرد، پس طرح را که روی دست گرفته بود چندان تضمین کنندۀ پیروزی اش نه در کوتاه بود و نه هم در دراز مدت در برابر این دو جریان بود، بلکه اتکا به یک تعداد که همیشه به مشوره آنها می رقصید پایه های حاکمیت اش را از درون متزلزل ساخت و هنوز می پندارد که تنها با رضایت ***** می شود ادامه حکومت داد درحالیکه…..
ازینکه جامعه کوچک غور هنوز هضم هیج نوع نو آوری و اصلاحات را نه در حد شعار می پذیرد و نه در حد عمل پس باید با درک درست از عنعنات مردم محتاطانه گام می برداشت به هرحال فرصت های خوبی برای بقای حاکمیت جوینده باقی بود که ایشان اگر در همان اوایل روی دست می گرفتند قطعاً ضامن تداوم حکومتداری اش تمام می شد اما متاسفانه که در گزینش افراد به اشتباه راه رفت و قدرت را بیشتر از پیش متمرکز و خاندانی ساخت، فکر کرد که با حسن محض می تواند به نازنینی ها ادامه دهد، اما هیج تعقل نکرد که گاه وقتی افراد خانواده هم بلای جان می شود مثل اینکه داوودخان بلای جان ظاهر شاه شد و به ادامه حکومتش نقطۀ پایان گذاشت، هدف از این مثال این است که اعتماد بیش از حد تنها به یک گروه و طرد کردن دیگران در حقیقت شوخی با سرنوشت است که قطعاً اعتماد بیش از حد بالای یک تعداد مشروعیت رهبری اش را به بحران برد.
از طرف دیگر جامعه مردسالار محض در غور توام با افراطیت یک تعداد  دایرۀ حاکمیت را برای جوینده خیلی تنگ ساخت و از فضای بوجود آمده که توسط یک تعداد آگاهانه برای پایان دادند به حاکمیت جوینده ساخته شده بود سر انجام دخترخانم های زیاد را زیر شلاق همین افراطیون بست و از آن طریق اول عزت اجتماعی خانواده ها در مخاطره رفت و بعدش سربلندی غور و در بیرون هم از افغانستان
ازینکه جوینده در آستان غور از آغاز حاکمیتش دچار جنجال های بی پیشنه در سطح جهان شد، شاید دراین مدت چند ماه  کمتر توانسته باشد همسان دیگران خود را غنامند ساخته باشد، اما گفته می شود که تنها توانست نامش را بدون کدام امتیاز دیگر به یک میزان محدود مثل صبغت الله مجددی درج تاریخ فردا کند.
اگر چند برکناری خانم جوینده تا هنوز خیلی روشن نیست اما حرف های دقیقی وجود دارد که شخص متفکر پیش از رفتن اش به اروپاه تصمیمی را مبنی بر برکناری شان روی دست گرفته است اینکه چی وقت عملی خواهد شد بازهم بر می گردد به  تصمیم گیری دور دوم رهبران حکومت وحدت ملی.
یک نقطۀ دیگر را در نبشتۀ دومی ذکر خواهیم کرد با من باشید……
 راغب
کابل 16/9/94