آرشیف

2014-11-22

عصمت الله راغب

انسان چگونه از مقام علویت به مقام بهیمیت نزول میکند!!!!

 

اگرسخن خودرا ازمعنای انسان که نخستین واژه عنوان مااست شروع کنیم معنایش را درقاموسنامه ها چنین سراغ داریم که انسان ازانس گرفته شده به معنای خوگرفتن ،خوگرفتگی ،همخویی وهمدمی وعطوفت داشتن…یااینکه انسان ازنسیان مشتق شده فراموش کردن وفراموشی رامعنا میدهد،بازهم به دورنرفته ایم که هردومعنابه درستی دروجوداین موجودباکرامت صادق است.گذشته ازمعنای واژه گانی(انسان) بزرگترین فیلسوف یونان پدرعقل(ارسطو)نیزسه هزارسال قبل میلاد انسان را موجوداجتماعی دانسته( که این خوداشاره ی به انسان و انس است )وچنین ابرازعقیده نموده است :انسان یک موجودی است که درمحاکات وتقلید نسبت به قاطبه موجودات دیگر دست فرازداشته وهمین محاکات ونطق است که انسان را ازسایرموجودات دیگرفصل میبخشد.حالادرپی این اسرارنهانی که خداوندمتعال دراولین خلقت خویش که جهان را تکوین بخشیدو موجودات رادرین سفره ی پهن خود،هستی دادهرکدام ازین سه موجودات(انسان,ملایک وحیوانات) رابا خصوصیات و ویژه گیهای منحصربخودشان که درواقع این خصوصیات وویژه گیها، ممیزه دربین هریک آنهابودگذاشت ؛واین ممیزات حاکی ازین است که:ملایک را عقل بخشید ولی شهوت نداد,حیوان را شهوت دادولی عقل نداد,انسان را که خیلیهادوست میداشت هردورا برایش عنایت بخشید هم عقل داد وهم شهوت واشرف المخلوقات خطابش کردونعمات خودرابه آن ارزانی فرمود واین دو(عقل وشهوت)ویژه گی است که همواره انسان را به دوقطب مخالف جهت داده تاوسیله برای آزمون انسان باشد. ونیزایزدمنان انسان را درساحه فعالیت وتلاشش آزادماندتاطبیعت را به کام خودتسخیرکندوبانعمت خدادی که نسبت به همه موجودات به این موجودخاکی قایل شده،دست به چه اعمال دربرابراوامرونواهی او خواهدزد؟.آیاازقوه عقلانی درتدبروچاره اندیشی راه های که ارتباطش را بااو محکم میکنداستفاده میبردیاقوه شهوانی خودرا مقدم برعقلانی قرارداده ازدستورات شیطان که همواره انسانرابه جهت مخالف با اوامرودستورات خالقش سوق میدهد؛ اطاعت مکند؟وقتی به حقیقت این مسله ملتفت میشویم به خوبی درمیابیم، وسیله ی هم که خداوند انسان را به واسطه آن درمعرض آزمایش قراردادهماناقوه عقلانی وقوه شهوانی است. بنابرین کامیاب ورستگارکسانی خواهدبود که لگام وافسار سگ نفس (شهوت) را زیرکنترول قوه عقلانی قرارداده درراه هایی اقدام به سرکوبی آن(شهوت) برخاسته باشد ودرآن وقت گفته میتوانیم که موفق شده است تاازاضرارظاهری وباطنی ,دنیوی وآخروی این زهرمهلک وکشنده نجات یابد.چون وقتی انسان اسیرشهوت ونفس شدبرسرراه خودباقوانین واحکام اجتماعی یادینی برخوردمیکندکه جلوی اوراگرفته وازپیشروی وآزادی نامحدوداوجلوگری میکند،آن وقت است که میان قانون وپیروی ازهوای نفس تصادم وبرخوردپدیدمی آید وانسان هوی پرست قانون الهی واجتماعی رازیرپامیگذارد وسرانجام عاقبش را به کفرمیکشاندکه برای وضاحت این مطلب به داستان مهم ازیک موذن وخداجوکه چگونه تمام طاعات خودرا به یک باره گی به باددادوپیروی ازقوه شهوانی چگونه آنرابه کفرکشانیدذیلاً نقل میکنیم.یکی ازاساتیدفقیدمنبرداستانی ازیک موذن نقل میکرد که پس ازاین که چهل سال برای مسلمانان اذان میگفت،روزی برای گفتن اذان بالای مناره رفت وپس ازاتمام اذان نگاهی به خانه های اطراف مسجدکرد،چشمش به دختری که دریکی ازخانه های اطراف مشغول شستن سروبدن خودبودافتادوباادامه نگاههای شهوت زای خودتدریجاًدل به دختربست وهمچنان تاوقتی که دختردرحیاط خانه بودبانگاهای شیطانی اورا تعقیب کردوچون دختربه اتاق رفت اونیزازمأذنه پایین آمدوبه جای اینکه مانند همیشه برای نمازبه مسجدبرودچنان اسیرشهوت خودشده بودکه به درخانه مزبورآمدودرزد.پدردختربه درخانه آمدوچشمش به موذن مسجدافتاد،باکمال تعجب پرسید:چه کارداری؟!پاسخ داد: به خواستگاری دخترشماآمده ام ! صاحب خانه که ازاین پشنهادغرق درحیرت گشته بودفکری کرده وگفت: مامسلمان نیستیم ومذهب گبرداریم وبراساس آیین خودنمی توانیم به مسلمان دختربدهیم.هرکه بخواهدباماوصلت کندباید به دین ما درآید! موذن که سرتاپای وجودش را شهوت فراگرفته بود،پس ازکمی تامل گفت:حاضرم به دین شمادرآیم. پدردخترنیزکه شایدبه دنبال فرصت می گشت تایک نفرراازدین اسلام خارج کندوبه دین خوددرآورد،گفت:دراین صورت ماهم حاضریم به شمادختربدهیم.به هرحال،پس ازمذاکره وتعیین وقت خواستگاری موذن به خانه برگشت ودروقت موعودبه منزل آنهارفت وپس ازانجام مراسم ورود موذن مسلمان به آیین گبرمراسم مقدماتی ازدواج نیزصورت گرفت.حجله ی عروسی را درطبقه فوقانی ترتیب دادندوآقای دامادسرازپانشناخته باعجله دوپله یکی بالارفت وچون به پله ی آخری رسیدپایش لغزیدوازهمانجابه درون حیاط افتیدودردم جان سپردوبه کام دل نرسیده به حال کفرازاین جهان چشم بربست.وده هانمونه ی دیگرامثال این مستندات داریم که فقط با ارتکاب یک اشتباه،بزرگانی بودندکه تمام عمرخودرا صرف خداجوی وفرمانبرداری کردندولی با تاییدولبیک به فرمان قوه شهوانی بی ایمان وبه حالت کفرازدنیارفته اند.

سنایی غزنوی حرص شهوت را درکلام منظوم دلنشین خویش چی خوش بیان داشته است:
حرص وشهوت درتوبیداندخوش خوش تومخسب / چون پلنگی دریمن داری وموشی بریسار
حرص و شهوت را به پلنگ وموش تشبیه داده که دردوطرف انسان قرارداردوهمیشه درکمین اندتافرصت برای نیش زدن انسانرابیابندوبراوغلبه کنند.یعنی هروقت که حرص وشهوت برانسان مسلط شدآنجاست که انسانراازارزش علویت به بهیمیت موقف بخشیده ودردارین رسوایی عظیمی رابرایش هدیه میکند بنابرین لازم است پیش ازینکه این پلنگی درکمین نشسته، مارانیش بزندبایددرپی راه های علاج آن بودوجلوی آنرابدست قوه ی عقلانی قرارداده تادردنیا وآخرت درنزدخالق خودشرمسار نبوده ودرآن صورت ادعای پاس وحرمت نعمت خداوندرا داشته باشیم.

با احترام عصمت الله "راغب"
16/11/1392