آرشیف

2015-11-25

عصمت الله راغب

اندر وصف آقای صالح رییس کمیسیون حقیقت یاب قندوز!

به اوج سر بلندی ها نشانی خاکساری کن
نهال این چمن گر ریشه دارد، درزمین دارد

من به شخصیت آقای صالح نظر به دانستگی های مسلک اش احترام ویژه دارم اما ایشان نظر به پیشگری سیاست های که مستدام تقلا می ورزند تا شخصیت خود را ملی و همگانی جلوه دهند، گاه گاهی ایشان را شهرت و مقام عجیبی می دهد که دقیقاً هر تر و خشک این خاک را گرویدۀ خودش می سازد؛ اما بعضاً این شهرت در یک پلک زدن از دستش می رود. به گونه مثال شهرت قبل از انتخابات و حفظ بی طرفی آقای صالح در انتخابات دوری اول ایشان را شهرت آسمانی داده بود، اما در یک اقدام غیر مترقبه که خود را شریک پروسۀ جنجالی و گوسفندی انتخاباتِ ساخت که از برایند آن حکومت وحدت ملی شکل گرفت در آن وقت از آسمان اعلی به زمین سفلی نزول کرد. از طرف دیگر آقای صالح با آن تصمیم اش، برخلاف آرمان رویایی اش به حاشیه کشانیده شد در حالیکه بزرگترین نقش را در دادخواهی به منظور جلوگیری از دفن دموکراسی در افغانستان نسبت به هر مهره ی دیگر بازی کرده بود.
گفته می شد آقای صالح در این مدت یک سال و اندی پس از انتخابات و شکل گیری حکومت وحدت ملی تجاربی خوبی آموخته و این تهی گاه را دوباره ترمیم کرده باشد، اما علی الرغم انتظار مردم حرف های احساساتی آقای صالح در روز اعلان نتایج کار کمیسیون حقیقت یاب و تازیدن بر روی آگاهان و نخبه گان کشور که از آنها با یک لحن سخره گونه بنام "قشرنوظهور" یاد کرد، که واقعاً کاری بجا نبود یک بار دیگر جایگاه آن را در بین همین آگاهان نوظهور به سطح پاینتری تقرب داد. حالا پنداریم که حرف های آگاهان درباب ستون پنجم کذب محض بوده باشد، اما تکذیب کردن دیگران راه های پرخم و پیچ دارد خصوصاً برای آنانیکه چشم به آینده یی درخشان دوخته اند، سخت گویی دیگران بسا دشوار مینماید که بی پرده بر دیگران بتازند. اصطلاح" ستون پنجم" در افغانستان حرف یک تا  و دو تا نبود بلکه حرف خلق بود، همه کس تا امروز در پیوند به آن سخن گفتند و نویشتند از کارآگاهان سیاست تا فعالان مدنی و وکلای شورای ملی همه گان برای جلوگیری از ستون پنجم  یکجا فریاد بلند کردند. حرف های آخر  آقای صالح یک پیام واضح داشت که ایشان همیشه مردم را از بلندی نگاه می کنند، اما این را درک نکرده اند که دیگران هم در واکنش با این نگاه حقیرانه، ایشان را از پایین به بالا کوچک می بینند. و از سوی هم آقای صالح به خُرد سازی آگاهان اکتفاه نکرده بلکه درتازه ترین مورد در صفحه فیسبوکش بدون دقت، عده یی از نویسنده گان را ملا نصرالدین مخاطب ساخت که از راه شعارگرایی می خواهند صاحب شهرت شوند. درپیوند به این گفتار آقای صالح سوال اصلی اینجاست که در دنیا  چی کسانی پشت شهرت نیستند؟ که نویسنده گان نباشند؛ مقوله ی مشهوری است که گفته اند "در دنیا هیچ چیز کشنده تر از شهرت نیست اگر است آن هم گمنامیست" پس همه کس برای رهایی از گمنامی برای شهرت شان می تپند، اما راه های کسب این شهرت متفاوت است، آن یکی از راه حزب سازی، دیگری از راه نهادسازی و همچنان دیگری هم از راه نویسنده گی وغیره برای همین آرمان تلاش می کنند.
به باور من  شهرت بدست آمده از سیاست، مثال پولی است که از قمار بدست می آید، هیج تضمینی برای ماندنش در نزد صاحبش وجود ندارد. اما برنده میدان کسانی خواهد بود که تعادلش را در همه حالات یکسان نگهدارد، هم با شهره شدن بسازد و هم درذلیل ماندن که متاسفانه آقای صالح در بین این معادله افراط و تفریط آرام گرفته نمی تواند، شاید در حرکاتش چانس های زیادی را تا امروز  بدست آورده و یا هم از دست داده باشد؛ اما خوب است ازینکه پشت کار دارد با از دست دادن یک فرصت، فرصتی دیگری را کمایی می کند.
آقای صالح با اظهار این مطلب که گویا ستون پنجم وجود ندارد فرصت خوبی را پس از اعلان یافته های کمیسیون حقیقت یاب در بین آنهای که بیم مشمول بودن در این اصطلاح(ستون پنجم) را داشتند از آن خود کرده است و این فرصت  تنها می تواند جناب عالی را در یک سری مسایل به آقای غنی و همتایان غنی نزدیک بسازد تا از آن طریق نسبتاً منظور اش را حاصل بدارد و یا هم به تعبیر عده یی از"نوظهوران" ممکن آقای صالح  با این خوشبینی هایش شریک کابینه شود. صادقانه؛ خوشحال می شوم به لحاظ اینکه ایشان واقعاً مرد استخبارات اند و کارفهم تر از هرکسی دیگر تا به منصب اولی اش برگردد؛ اما بدبختانه که رعایت اصل شایسته سالاری در حکومت وحدت ملی در حد یک شعار باقی مانده،  بنابراین بعید می دانم که جلالتمآب در حق آقای صالح این لطف را روا بدارد.
اما خطر اینجاست که مبادا ایشان با گفتارهای تند اخیرش هم آگاهان نو ظهور را از دست بدهد وهم خواسته هایش را از ستونی ها مطالبه نتواند.
بازهم به رای همان مقوله مشهور که گفته اند:" هرکه آب از دم شمشیر خورد نوشش باد"
دور از هرنوع تعلقات ایشان سزوار ریاست استخبارات کشور اند.

عصمت الله راغب
4/9/94