آرشیف

2014-12-31

دیپلوم انجینیر عبدالعزیز اویانی

اسلامیت واقعی در چه است و دنیای اسلام چرا در رنج است ؟

(جستجوی جواب، نه فتوا!)

 
ما، همه مسلمانان؛هم عالمان واقعآ دینی و مسلمان؛ هم عالمان نام نهاد ( عالمان که آگاهانه و یا ناخود آگاه در خدمت  دشمنان تاریخیِ اسلام قرار دارند) ؛ هم با سوادان و روشنفکران؛ هم بیـسوادان و توهین گران
( به قول شریعت دان (؟) محترم از شهر مقدس اش(؟)، لندن )  می بینیم و می دانیم  که بد ترین بد بختی ها ، انفجار مهیب ترین بمب ها، اجرا کردن منهوس ترین اعمال غیرانسانی ( رفع ضرورت بر نعش انسان ها )، شریر ترین خون ریزی ها، بد نام ترین شیوه های حکومت داری در مقیاس جهانی، اقسام و انواع تفرقه اندازی ها و بد بینی ها در سرزمین های اسلامی ، به ویژه در کشور ما بیداد گری دارند.  عوامل و یا علت در چیست؟     آیا در هشیار بودنِ ما ویا کور یِ دشمنان است و یا بر عکس؟     آیا می یا بیم کسی را از ما که ازین واقعیتِ که  " مسلمانا ن پاک نهاد و دین مقدس اسلام شدیدآ زیر َزجـر سلطهً دشمنان قرار دارند"،   انکار داشته باشد؟   به احتمال قوی، نه!    پس ما، خود در گودال جهالتیـم!؟
دنیای اسلام از دست همان عده رهبران  نام نهاد و خادم دشمن؛ در بد نامی و تباهی قرار داشته ، ناله دارد و رو به ضعف می رود.  دشمنان اسلام، هروز و بیشتر از پیش،  در وجود مقدس دین اسلام ، مانند مارِ گزنده و بسیار خطر ناک،  حلقه زده و در افکار خانواده های مسلمانان می در آیند و حاکمیت می کنند.  کجاست صدای اسلام خواهی لندن و چخچران و اکوره ختک؟   بیائید، صادقانه ، دوستانه و با مسئولیت دقت کنیم؛ با چشمان باز و بدون هر گونه تعصب و تنگ نظری، بدون سانسور ، علل خون ریزی ها و بد بختی های گوناگون  ما ( که در کاغذ نمی گنجند )  در جهان اسلام و به ویژه در کشورخود مان را جستجو کنیم.    بیائید تاریخِ ننگ آور سپه سالاریِ کشور را ور ق بزنیم.   در حدود سه صد سال است که به اساس فتوا های عدهً از مذهبیون ما( تکرار دارم، عدۀ از مذهبیون ما ) که دقیقآ در مدارس دینی – استخباراتی پاکستان ( انگلیس )، تعلیم و تربیه دیده اند؛ سرزمین و مردم پاک نهاد ما در قهر خداوند بزرگ و خارج از منطق انسانی بسر می بریم.  اگراندکی  چشم باز کنیم، می بینیم که همان عده علمای ( گویا ) اسلام شناس ما، هیچگاهی سخنی از سیاست های خاینانهً  دشمنان واقعی اسلام ( انگلیس و امریکا ) در کشور ما و درقبال مسلمانان و دین اسلام در جهان، ندارند و هیچ فتوای درین مورد، صادر نکرده اند.   چرا؟    بخاطر یکه منافع دشمن درهمین است ( این است جواب من ).  هیچ حرفی  و یا فتوائی دربارۀ ویران گری های اسرائیل در بیت المقد س و فلسطین ، صدور نکرده اند.  چرا؟  برای تطبیق سیاست و منافع دشمن!   در کشورِ بدام افتادۀ ما بدست طراحان پاکستانی – انگلیسی ، تحت نام و از نام و لباس اسلامی؛ اگر کسی از صداقت انسانی وعلم و روشنی  حرفی گوید، بلا وقفه به جهل و حتا کفر متهم می شود و بالآخره نا بود می شود.   ما، بخود حق داده نمی توانیم بگوئیم که نکاح شغار (موخی) پسندیده و درست نیست، و یا  اسلام را به فرقه ها تقسیم کردن خدمت به دشمنان است، چون،  حتمَن و عاجل، برادران  دینی و مسلمانِی را بیدار می سازیم که مارا به جهل، بی سوادی  و کفر متهم می سازند. چقدردرد آور و اَلَم ناک است!
93 سال پیشتر،امان الله و افکار انسانی – مترقی اش توسط همین طراحان و از نام دین مبین اسلام، نابود شد که این خود ثبوت بر حقی است.  این چه بلائیست خدایا که از ما دست بر دار نیست!    ما، ادامۀ ظلم  دشمنان را با چشمان باز  و عقل سالم  خود می بینیم و حق اعتراض را نداریم.  چرا؟   آیا این ظلم نیست ، وقتی یک انسان و عالم درست اندیش،  می گوید:   نکاح شغار ( موخی )  درست و یا پسندیده  نیست و یا  لُنگی پوشیدن یک عنعنۀ کهنه و نباید حتمی باشد؛ این صدایش ، تربیه شدۀ پاکستانی – انگلیسی را با سرعت شتاب زده بیدار می سازد و جناب محترم  شب ها و روز های را ضایع کرده، ممکن صد کوچه و پس کوچه را گشته  و  برای تُرد کردن عقاید روشن و اسلامی، فتوا صادر می فرماید.     چرا و به اساس کدام مکتب و وجدان اسلامی ، صدای انفجار بمب های دشمنان در خانه های برادران مسلمان اش اورا بیدار نمی سازد و برای توقف آنها سخن و فتواً سَر نمی دهد؟   و یا اگر کسی گوید: " تفرقه ایجاد کردن بین مسلمانان ( از سنی و شیعه حرف زدن و یا بطلان زدن به عقاید جبریه که اشعری – سنی اند )  خدمت مستقیم و شایانی برای دشمنان اسلام و همه مسلمانان است" ؛ جناب عالِمِ شریعت دانِ  ازمرکز طراحان،  که باور دارم ، خواسته و یا نخواسته خادم دشمن است، او  را جاهل و بی سواد می خوانـَد.  چرا و به کدام اساس؟ هدف دشمن هم همین است که دین اسلام را به شاخه ها و پَر شاخه ها تقسیم بندی کرده و حکومت کند و حکومت می کند و با موجودیت چنین فتوا ها، حکومت خواهد کرد.   این گونه علمای عزیز ما، فتوا های سیاسی دارند، نه دینی – اسلامی و آن هم برای به تاریکی نگه داشتن مردم  و به ویژه جوانان ما!  زبان عـربی و ترجمه اش را دانستن، قطعن به معنای عالِم  دینی بودن ( آنچه را بر ما تحمیل می دارند )، نیست و هیچگاه نمی تواند باشد.
ببینید و قضاوت بفرمائید که یک برادر مسلمان ما از لندن ، زیر نام حامد رحیمی، به ارتباط " عزیزی و صداقت به اسلام"، می نویسند:  " شما (  نویسنده مطلب ) با انتقاد وتوهین کردن یک عالم و دانشمند اسلامی که هر شعرش از بیست سال جهاد با ارزش تر است، گناه نا بخشودنی را مرتکب می شوید".   آیا اشعار محترم عزیزی که معمولآ از تفریق مسلمانان به شیعه – سنی ویا از  بطلان عقاید جبریه که اشعری – سنی اند و در مجموع سخن از تقسیم بندی ها در دین اسلام دارند ؛ می توان ارزشِ دریا های خون، صدها هزارکشته، ملیون ها آواره، صدها هزار بیوه و یتیم، ملیارد ها ویرانی و خصارات مالی و سال های هنگفتِ عقب ماندگی  و بالآخره اشغال کشور توسط همان دشمن تاریخی ( انگلیس ) را دارند؟     خوب دقت فرمائید،  چقدر دانا ئیم و درست می اندیشیم.    آیا جای  تعجب نیست که چرا همین عالمان  محترم ما، در مورد جنایات دشمنان اسلام درعراق؛ در مورد وحشیگری های اسرائیل در مسجد مقدس مسلمین ( بیت المقدس)  و مسلمانان؛ درمورد سرکوب کردن مسلمانان در یمن، بحرین ، خانوادۀ سعودی، در شمال افریقا و غیره پلان ها و سیاست های ظالمانۀ دشمنان، فتوای ویا  حتا حرفی در زبان نمی آورند؟   آیا، برای ما این سوال ها  روشن و ملموس نیستند؟  آیا برای دیدن و دانستن این پرسش های درد آور، روشن و خیلی آشکار، کدام مکتبی خاصی را باید خواند و یا علم مسلکی را باید داشت؟  در ارتباط به عملِ که امریکائی ها بر نعش افغان ها انجام دادند، عالمان ارجمند دینیِ ما، اگر به مردم؛ به انسانیت و دین اسلام  صداقت و احترام می داشتند، یک فتوا نه، بلکه فتوا ها صدور می کردند. با کمال تاًسف، ما از آنها تنها خموشی می بینیم.  چرا؟  زیرا، اگر چیزی گویند، ضد منافع دشمن است، یعنی منافع دشمن در خموشی آنها نهفته است.  آیا این حالت، رنج آور نیست؟   
می دانم، کاری که بتواند کمک زودرس داشته باشد، انجام داده نمی توانیم و در مقطع زمان حاظر، بجز از گفتن و نوشتن دیگر راهی نداریم ( گرچه این را هم، گاهآ سانسور می کنند). بهر حال، برای بیداریِ مردم خود، ما باید، تا جائی که امکان می یا بیم ( تا مرز سانسور) بگوئیم و بنویسیم و از هیچ حقیقتی چشم پوشی نکنیم.
از خداوند مدد می خواهم.
با احترام.