آرشیف

2014-12-26

استاد محمود بی پروا

ازدواج ومشکلات آن درغور

 
جامعه غور سر تاپا مشکلات وپربلم میباشد که برخاسته از وضع اجتماعی ارباب سالاری حاکم در این جامعه است. شیوۀ ارباب سالاری جز ایجاد ناسازگاری ، فقر وهرج ومرج چیز دیگری عاید ندارد. اگر کوه ها همه از قلم پرباشند ودریاها – رنگ ، بازهم برای توضیح ناسازگاری ها درغور کافی نمی باشند.
یکی از این مشکلات ، دختر فروشی میباشد . قیمت دختران خیلی بلند و پررواج است. آنانی که زن طلب اند واز عهدۀ پرداخت مهریه برآمده نمیتوانند ، ازاین وضعیت بسیار شکایت دارند ولی آنانی که مهریه را داده میتوانند، آنرا خوب توصیف مینمایند. واضح است که دختر داران خوش هستند ازاینکه مهریه بلند  بدست می آورند.
هرکس درغور ازاین عنعنۀ نا مطلوب شکایت دارد بخصوص جوانان . اما به نظر من  این جوانان هستند که همچو شرایطی را بوجود آورده اند.
یقین دارم که هردولت ورجیمی که حاکم باشد، مداخله ئی دراین امور کرده نمیتواند. چون این یک تعامل اجتماعی ومردمی است که از میان مردم بلند شده وباز توسط مردم فروکش مینماید.
مشکلات:
1.  جوانان بخاطر این ایجادگر همچو وضعیتی اند که دماغ بلند پروازانه وفرعونی دارند. اگر یک جامعه 100 خانوادگی را مدنظر بگیریم، درآن یک نفر خان ورئیس، یک نفر ثروت مند ، یک نفر ملا امام، یک نفر قوماندان وبقیه همه غریب ونادار وفقیر اند اما جوانانی که دراین اجتماع سربلند مینمایند همه بفکر دختر خان وثروتمند میباشند وهیچ کسی با غریب و فقیر هموزن خود سرفرو نمی آورد وتمایلی به عقد خویشاوندی با ناداران ندارد. ازاینجاست که بلند پروازی خان را میدان داده واو وقتیکه چنین صحنه ایرا بنفع وشان خود می بیند، خواه مخواه نرخ روز دختر خویش را بلند می برد وکار بجائی میرسد که زنگ شکایت درهمه جا بصدا می افتد. کی امکان دارد که دختر خان با یکی از 94 بچه نادار این جمعیت همسوئی داشته باشد؟! ازجانبی خان درپالش خان هموزن وآهنگ خود است و گاهی با غریبان همنوا شده نمیتواند بلکه این غربا اند که خودرا برتر از همه تصور میکنند.
 2. هکذا جوانان همینکه به سن جوانی رسیدند ، آنقدر خواهشات بلند پروازانه را بخود می پرورانند که گویی درراس کاینات قرار گرفته اند چنانچه ضرب المثل معروف است که گفته میشود: خروس که بالغ شد پاهارا آهسته روی زمین می نهد تامبادا زمین زیر پاهایش به لرزه نیفتد. اگر جوانان از توسن خودخواهی وبلند اندیشی پائین آیند وبا همرنگ خود بسازند، دیگر مشکلی بوجود نمی آید. جوانان خوش دارند که با خانان ، قوماندانان وثروتمندان داماد شوند تا از یکطرف حمایه شوند واز جانب دیگر خود درسایۀ خان بیک شخصیت بزرگ درمحل تبدیل گردند علاوتا خان درحکومت وسیاست برایش واسطه وپشتوانه میگردد که جزء جدا ناپذیر کاریابی وقدرتمندی امروزی این کشور میباشد. از سوئی خان، قوماندان وثروتمند درعین اینکه باهم رفتار خوب دارند، خودرا سیال یکدیگر میدانند ازینرو متوجه مناسبات اجتماعی وخویشاوندی میباشند وخودرا ازیکدیگر کمتر نمیدانند. همین شکوه وجلال وخودآرائی ها میباشد که وضع مهریه پردازی را به این گراف بلند کشانیده است.
درمنطقۀ ما جوانی با یک خان که کاکایش بود، علاقه گرفت تا داماد شود مگر کاکایش از این کار خوش نبود ودختر نیز این پیوند را نمیخواست، جوانان هم سن وسال از این موضوع خبر شدند وبه تعداد قریب به 20 نفر از ایشان روانه خانۀ خان گردیدند تا موضوع را یکطرفه سازند. وقتیکه با خان مسئله را طرح کردند ، خان اظهار کرد که مهریۀ دخترش از اینکه خان محل است ، بلند میباشد وبرادرزاده اش آنرا پرداخته نمیتواند. جوانان با غرور وگردن افراشته گفتند که آنان این مهریه را می پردازند وهرکدام بصراحت  این حرف را بیان کردند بعد خان رو به اینها نموده گفت وقتیکه گپ اینطور است بگوئید به بینم چقدر همت کرده میتوانید. جوانان هرکدام صدای جوانمردی بلند کرده یکی گفت که او یک لک بابت این مهریه می پردازد، دیگری گفت – پنجاه هزار، سومی – هشتاد هزار ، چهارمی  –  نود هزار وباالآخره گپ بجائی رسید که مهریۀ دختر خان به بیست لک کشید درحالیکه تاآنوقت بلند ترین مهریه پنج لک بود. بعد ازآن ثروت مند محل ،مهریۀ دخترخودرا بیشتر از این نمود ، ملا خیز بلند تر زد و قوماندان  جمپ بزرگتر از دیگران.
3.  از سوی دیگر جوانان اگر با مهریۀ ارزان ازدواج کنند ، بعد از چند وقتی بفکر ازدواج دومی وسومی می افتند که این یک اقدام دیگر جوانان میباشد.
از چندین دختردار روی مهریۀ بلند دختران ایشان پرسیدم. هرکدام دلایل خودرا گفتند ولی همه به این نظر بودند که مهریۀ بلند ، دب بالای جوانان را فرو می نشاند ودیگر بفکر زن کردن دومی وسومی نمی شوند.
4.  ازاین حرف ها اگر بگذریم جوانان فقط متوجه رنگ وروی دختران میباشند که این یک معضلۀ دیگر میباشد. گرچه زیبائی ارزش خودرا دارد اما دوامدار نمی باشد. چنانچه چهره های نازنین یوسف وزلیخا کارگر تمام نشد تااینکه هردو جانب خودرا به ذوق جانبین عیار کرده نتوانیستند ونیز چهرۀ زیبا وبی مانند نغمه متضمن بقای عمر زناشوئی منگل واو نگردید.
تاکنون جوانان غور خودرا به این اندیشه قانع نساخته اند که سواد ومکتب وتحصیل واخلاق حمیده بهترین معیارها دردختران وپسران میباشد نه حسن وجمال وزیباروئی.
5.  درنظرگرفتن اصول خانوادگی ورفتارهای قومی ودوستی موضوع تاثیر گزار دیگری است که باید خصوصا دختران آنهارا مراعات کنند. بنا به عنعنۀ مروجه درغور، اگر دوستان وخویشاوندان به خانۀ جوانی مهمان شوند وزنش بنای داردار وبگو ومگو را بلند نماید طبعا همچو زنی بکار هیچ جوانی نمی آید ومقابلتا بچه نیز.
6.   طرز پیش آمد وآداب زناشوئی مطلب دیگری است که بالای جوانان دختر وپسر تاثیر افگن میباشد. اگر جوانی به زن خود بگوید که فلان کاررا بکن واو درعوض دست به کار دیگری بزند، طبعا مایۀ تنفر وانزجار شوهر جوان میشود. همچنان دختران باید بدانند که درپیشروی همسر خود با دیگران خنده وصحبت کردن ومزاق وخوشروئی نشان دادن کلانترین توهین به شوهران ایشان است و آنان را درنظرها عیاش وبیباک وعاری از اخلاق معرفی  مینماید.
7.  تمایل نشان دادن دختران وبچه ها به نزدیکان یکدیگر مشکل دیگر اجتماعی است که ازدواج هارا خدشه دار میسازد. نباید اینطور باشد که هم دختر وهم پسر بفکر ازدواج با نزدیکان خود باشند، بلکه بهتر آنست تا با غیر خود نیز تمایل پیدا کنند. این کار بسود هردو جانب خواهد بود وازهرحیث به مفیدیت هردو تمام خواهد شد چون ازدواج با بیگانه هم از دید جنیتیک وهم از نگاه اجتماعی مزایائی دارد. از دید جنیتیک بروز امراض مادرزادی ( کوری ، کری، شلی وگنگی ) بمیان نمی آید.  من خانواده هائیرا سراغ دارم که ازحیث همین ازدواج های خودی اولاد ایشان تماما به امراض کوری و شلی مادرزاد مبتلا شده اند که غیر العلاج بوده است بهمین خواطرآنها وادار گردیده بودند تا باردوم به ازدواج با همراه غیر خودی اقدام نمایند.  مشاهدۀ همچو وضعیتی هر انسان را متاثر میسازد .
ازدید اجتماعی توقعات کاهش می یابد. بیشترین کشمکش های قومی از روی توقعات بروز می نمایند زیرا نتیجۀ توقع جز خفگی ودشمنی چیز دیگری نمی باشد. بخاطری که هردو طرف به طمع اینکه ما ازخودیم وپاس ولحاظ یکدیگررا داریم، صحنۀ زندگی را به جنجال و خفگی میکشانند.
8.  موضوع دیگر اینکه والدین اولاد خودرا درامورات زنا شوئی باخبر نمی سازند وگوئی اینکه از فهماندن این کار اظهار خجالت وشرمساری مینمایند ازاینجاست که بزودی نفرت دربین آنان جای میگیرد ودرنتیجه تلخ کامی های خانوادگی بروز مینماید. چه خوب است اگر والدین دراین باره آستین همت را بالا زده واولاد خویش را درمورد زندگی زن وشوهری  وطرز آداب پیش آمد زن وشوهر آگاه سازند تا یکدیگررا خوب درک نموده وبه ایجاد محیط خوب زن وشوهری درتلاش باشند تا خشونت وغوغا درفضای زندگی خانوادگی ایشان سایه نیفگند. بسیارها دیده شده است که جوانی با همسر خود خیلی مهر ورزیده وبا محبت زیاد بااو پیش آمد داشته است اما اقارب ویا والدین برایش گپ های طعنه آمیزی از این قبیل که فلانی بسیار زن دوست است و درآیندۀ نه چندان دور، زنش اورا زیر فرمان آورده وبه غلام حلقه بگوش خود تبدیلش میسازد ویااینکه فلانی آنقدر زن دوست میباشد که بدون اجازۀ زنش نفس کشیده نمیتواند ویا میگویند: بیچاره اینقدر پیش زنش عاجز آمده که جرئت حرف زدن را ندارد. ازاینجاست که وقتیکه جوان این حرف هارا به تکرار می شنود، باالآخره مایوس شده ودست از محبت برمیدارد و زن وی که این حالت مایوسی را می بیند ، نسبت به وی بدگمان گردیده بفکر اینکه شاید پشت دختر یا زن دیگری دل داده باشد.
گرچه نابسامانی ها خیلی زیاداند ولی این تذکر تا همینجا کافی خواهد بود.
قابل یادآوری میدانم اینکه اگر مردم وجوانان ما درفکر حل مشکلات موجود جامعۀ خود نشوند، متیقین باشند که هیچ گاه قادر نخواهند بود بساط بدبختی هارا برچینند زیرا ضرب المثل معروف است که تااگر طفل گریان نکند، مادرش اورا شیر نمی دهد بدینمعنی که تا ما مشکلات خودرا حل نسازیم کسی بما همدست نمیشود و بحال ما دل نمی سوزاند.
اینرا نیز باید از یاد نبرد که حل یک مشکل اجتماعی باعث بروز مشکل دیگری می شود چنانچه اگر این پربلم حل گردد شاید مشکلات متعدد دیگری بمیان آیند که بمراتب ازاینها بدتر وجانکاه تر باشند مثلیکه درجهان غرب دیده می شود.
 
ختم
محمود بی پروا
چغچران،
عقرب سال 1390 برابربا نوامبر 2011.