آرشیف

2014-12-26

استاد محمود بی پروا

ارتقاء رشوه ستانی به فساد

 
اززمانه های قدیم الی گذشتۀ نه چندان دور دریکی از نقاط دنیا کشوری وجود داشت که درآن رشوت ستانی ورشوه دهی زیاد معمول بود. مامورین دولت همینکه به سروظیفه حاضر می شدند، کسی را بدون تحفه ونذر وهدیه نمی پذیرفتند حتی پدر اگر به دیدار فرزند ویا فرزند به دیدار پدر میرفت، تاچیزی نمی آورد، به دیدنش راه نمی یافت.
شیوه وطرزالعمل کارادارات دولتی طوری بود که اگر شخصی میخواست به یکی از دوایر دولتی مراجعه کند، عریضه ویا درخواستیی یی عنوانی یی شخص اول همان اداره می نوشت وبه نزد آقای رئیس می برد. رئیس عریضه را میخواند ودرپایانش می نوشت که:
 
ملاحظه شد
تاریخ …/…/…
 
فلانی شعبه !
اصولا اجراءات لازم نمائید. یا طبق مقررات اجراءات شود.
فلانی
 رئیس ……..
 
تحریراصولا یا طبق مقررات به  معنی این بود که ادارۀ رجعت داده شده حسب اصول ویا مقرره ایکه بین خود ایشان وجود دارد، اورا خوب چلوصافی نماید اگر رشوت وهدیه ئی را موجود کرده میتوانست، کارش را اجراکند درغیر آن ویرا رخصت نماید.
بیچاره آدم مراجعه کننده! به شعبۀ مربوطه میرفت وبا جهانی از پس شو وپیش شو سردچار می شد. اهانت آمیز ترین گپ ها نثارش می گردید.  آنقدر : خر هستی، گاو هستی، خرواری گپ میزنی، گپه نمی فهمی ، چقه بریت بگم، چرا نمی فهمی! وغیره  می شنید که درونش را پر میساخت. ناچار بیزار از عرض وادعا شده با بسا عذر وبیچاره گی باز رشوه میداد تا عریضۀ خویش را به اصطلاح از شعبه بیرون می کرد( واپس میگرفت) . بعد از رهائی،  توبه کنان به سوی خانه وکاشانۀ خویش برمیگشت.
درامورات دولتی نیز هرگاه خریدن چیزی مطرح می بود، هیئتی فرمایشی تعیین واز بازار نرخ گیری می شد. البته هر جنس دارای سه کیفیت بود: اعلی، متوسط وادنی. کارمندان دولت با فروشندۀ اجناس میگفتند که به ایشان ازجنس اعلی نرخ بدهد ولی جنس ادنی را به آنان بدهد اما بشرطی که اگر کسی از او پرسان نماید، موضوع را افشا نسازد. چون ارزش جنس ادنی به نصف قیمت جنس اعلی بود ، ازاین نگاه نصف پول به جیب هیئت میرفت.
هکذا تخصیصات دولت برای هرشعبه نیز با ترتیب اسناد جعلی حیف ومیل می شد. چنین بود طرز کار مامورین دولت.
با اینهمه بدکاریها وفسق، این دولت ومامورینش ادعا میکردند که رژیم ایشان با همچو مامورینی بهترین دولت درگیتی میباشد زیرا اینها شب وروز درخدمت مردم خوداند. اگر ماموری میمُرد، حین دفنش از او بسیار تعریف می نمودند گو اینکه آدم خیلی مسلمان، پاک نفس، رحم دل وخدمتگزار مردم خویش بود وتا پای جان به وطن وملت خود خدمت میکرد. هیچ خیانتی از او سرنزد وپیوسته به وظیفه اش حاضر بود.
رشوه ستانی این کشور شهرۀ آفاق واکناف دنیا گردیده بود.مطبوعات جهان جز ازرشوه ستانی دراین کشور ، دیگر مضمونی نداشتند که به استماع مردم خود برسانند. کشورهائی که این چال را یادنداشتند، ازشنیدن این اخبار به حیرت می افتادند .
مردم این مملکت از حیثی که زیاد از دست رشوه دادن به تنگ آمده بودند، مامورین دولت را به بدترین نام ها یاد مینمودند مثلا به آنان نام های حیوانات پست ومنفور را میگذاشتند، موزه پاک ووطن فروش ودین فروش میگفتند، القاب یهود ونصاری را نثار شان میکردند، رشوه گیرهای جبون وترسو، مردار خورک ها، لوش خورک ها ، زالو گک ها وامثال اینها به ایشان استعمال میکردند.
سرانجام پرقدرت ترین کشورهای دنیا دور هم جمع شدند وبعد از جلسه وجلسه بازی های متعدد ومتواتر تصمیم گرفتند تا همه به این کشور رو آورند وبه بینند که این چگونه کشوری است ! مردمش چقسمی اند! رشوه چیست وچگونه آنرا میگیرند! ومثل اینها.
به تعداد چارصد تا ازکلانهای آنها وارد این خطه شدند. همینکه دراینجا آمدند، رشوه گیرک های جبون وترسو وبی حیثیت به پابوسی ایشان شتافتند، بجای پای آنها جبین درزمین نهادند، کمر خدمتگزاری را برای ایشان محکم بستند وبهر اشاره وحرف آنها هزارها جملۀ: بادار عزیز خیلی خوش آمدی! صفا آوردی! هرامری که بکنی ! بچشم صاحب! به دیده صاحب! نوکرت استم! الا که میگم قربانت بشم! اینطورمیکنم ! آنطورمیکنم! الا که میگم همه ام را فدایت کنم! خاک پایت شوم! ما درخدمت استیم. سالهاست که چشم به راه شما بودیم.امر ازشما واطاعت ازما. ما درگذشته چنین بودیم وچنان بودیم .آنچه که بخواهید ، بخدمت حاضر میسازیم وازاین قبیل.
جلالتمآبان که این پیش آمدها وفداکاری هارا دیدند، بسیار خوشوقت ومغرور گردیدند وباهم سرگوشک کردند وزمزمه نمودند که همچو مردم خوش خدمت وگوش به فرمانی دیگر پیدا نمی شود. باید ازاینها بسیار استفاده کرد، خیلی چیزهارا ازایشان آموخت. مهمتر اینکه چال رشوه گیری راباید ازاینها یادگرفت که پیشۀ بسیار دردبخوری میباشد و ازایشان باید بسیارحمایت کرد.
مردارخورکان با گردنهای کج و رخسارهای خاکک زده بادودست به سینه شب وروز درخدمت ایشان می بودند. دوزانو حضور ایشان نشسته هرقسم سازی که میزدند، همان گونه به رقص می آمدند وعاجزی می کردند.
هروقتی که بجائی میرفتند، تحفه های قیمتی تهیۀ ایشان میکردند، باانواع واقسام هدیه ها ازآنان استقبال  مینمودند. هرنوع نـُقل ونعمتی که دردنیا یافت می شد، به ایشان فراهم می آوردند. شکوه ها از هموطنان خود نزد اینها سرمیدادند و هرکسی را که خوش نمیداشتند، بیک نام  بدی به ایشان معرفی مینمودند وخودرا  بهترین چهره هاو خادمان می شناساندند.
مهمانان عالیقدر که این همه عزت وقدرگیری را میدیدند، حیران میماندند وتعجب میکردند. بالآخره چند صباحی که گذشت، ازاینها پرسیدند که شما درمقابل این همه خدمت گزاری وفداکاری ازما چه میخواهید: آنها گفتند که مافقط دو خواهش ازشما داریم:

  1. بما چوکی پرقدرت ومقام بلند بدهید.

  2. ما به رشوه گیری شهرۀ آفاقیم. این نام بد را از ما دورسازید که همیشه مارا به این نام بد می شناسند.

آنان پرسیدند که رشوه گرفتن ورشوه چیست؟ درجواب گفتند که ای اربابان زر وقدرت! ای پشتیبانان زور وجنگ وای مالکان دنیای امروزی! همین تحفه ها وقدرگیری های که بشما لازم میدانیم، ما نیز ازمراجعین خود همین چیزهارا میخواهیم ، بعضا 1-2 تا کارت تیلفون، یا چند تا قلم، یا چند روپیه پول ویا مثل اینها وما به مراجعین خود میگوئیم که کبر نداریم هرچه داده میتوانید ، قبول داریم اما آنها سروصدا وفغان وغوغا برپا میسازند که اینها رشوت اند.
مهمانان گفتند که اینها خو بدنیستند ونمونۀ احترام گیری شما اند . مارا ازاین عزت گیری زیاد خوش آمد اما چرا مردم تان اینرا بد میگویند؟! زالو گکان گفتند که مردم ما بی فرهنگ وبی دانش اند، چیزی نمی دانند ورویش خدمتگزاری واحترام گیری را رشوت میگویند. باداران گفتند که ماباید باهم جلسه کنیم وتصمیم بگیریم. راستی که اینها خو کارهای بدی نمی باشند. صرف قدرگیری اند وبس.
آنهاروزها باهم جلسه وبگو ومگو کردند، لوش خورکان را نیز درجلسات خود خواستند و بالآخره فیصله به این شد که به پاس خدمت این مردم ، گرفتن نام رشوت، دیگر مجاز نیست وبعوض آن کلیمه معقول وشایستۀ فــساد ویا  corruptionرا بشما حکم میدهیم که هم مورد پسند وهم با جاه ومقام بلند که بشما لازم دیده ایم خوش خوانی دارد .
همان بود که بعد ازآن دراین کشور چور آمد ورشوت رخت خودرا ازاینجا بست. حالا همه القاب corruption را کمائی کرده اند ودیگر از نام رشوت ستانی برائت جهانی یافته اند.
مردارخورکان دیروز چپاولگران امروز شدند وبه هرجا شعاردادند که به پیش بسوی فساد! اما درمقابل، آنانی که رشوت میدادند ، حالا معیار تعیین شدۀ فساد را داده نمیتوانند، بناچار راه خود کشی را اختیار کرده اند. نه اینطور خود کشی که خودرا به دریا یبیندازند ویا ازکوه پائین افگنند  ویا حلق آویزان کنند وازاین قبیل. بلکه درعوض، آنان مواد منفجرۀ زیادی را بجان خود می بندند وبعد خودرا دریک محل تعیین شده رسانده وانفجار میدهند تا همراه باخود چندین نفر دیگررا همسفر خویش سازند.
حالا دراین کشور طوریکه شنیده میشود، دو فعالیت عجیب وغریب جدا حاکمیت دارد. یکی فساد و
دیگری خود کشی. مردم این دیار حالا اینطور میگویند : جای رشوت را فساد وجای مرگ ومیر را خود کشی گرفته است.
خدا خیر کند که این نوع حکومت داری دروطن ما سرایت ننماید. ورنه خدا میداند که گرفتار چی بلاهائی خواهیم شد.
ختم
محمود بی پروا
چغچران
حمل 1391 برابر با ماه می 2012.