آرشیف

2015-4-20

عصمت الله راغب

آیا به واقعیت فارسی در برابر دری نیازبه ترجمه است؟!

تبصره روی سخنان عبدالباری جهانی

خواننده گان محترم آنچه را که می نویسم هیچ ربطی به زبان پرستی ام ندارد. وجیبه خود می دانم تا آنچه را که درقبال زبان وهویت ملی خویش می دانم دور از هرنوع تعصب وجزم اندیشی به اثبات برسانم که دراین مقطع لازم  به فردی بنام عبدالباری جهانی نداریم که از آدرس وزارت اطلاعات وفرهنگ درپی ترجمه سازی متن  فارسی به دری باشد، اولاٌ بیان همچو الفاظ را ازسوی شخص که امانتی هویتی مان محول به شعبه کارآن است خیلی شرم آور میدانم، بدولحاظ  که اگر آقای جهانی بیان این سخن که فارسی دری دوزبان متفاوت از هم است؛ از روی کم سوادی وعدم فهم درحوزه شناخت زبانهای ملی کشور  گفته باشد بازهم غیرمنطقی وغیراخلاقی است که چنین افراد با این همه کمبودی هایش خلاف خواست ملت، رهبران حکومت وحدت ملی وی را نامزد وزیر معرفی کردند و بازهم بدون غور وبررسی همگانی اسناد آن ازسوی اعضای پارلمان،  که قناعت مردم دربرابر ترک تابعیت شهروندی دوگانه اش که از امریکا دارد، حاصل شود از فلتر خانه ملت بدون پالایش  رای اعتماد گرفت که این خود غیرعادلانه وغیر منصفانه بود وظن مردم را علیه دست دستان دخیل درپیروز ساختن آنرا برانگیخت و یاهم اگر ازسوی دیگر درعقب ابراز این سخن جهانی که فارسی را به دری ترجمه می کند رازهای دیگری نهفته باشد؛ که به نحوی این آقا مصمم باشد تایک باردیگر روح اختلاف را دربین همزبانان همسایه مان مثل ایران وتاجکستان کما فی السابق زنده کند وتا باشد که به  قلمرو گسترده این زبان زخمه بزرگ را وارد نماید، کورخوانده باشد وتوصیه می شود که درتفکرعقلانی بجای شکم از ذهن کار بیگرد که گوشت را ازگوشت نمی توان ازهم جدا ساخت. به هرتقدیر بنده بنابه مطالعه که از زبان مادری خود(فارسی دری) دارم لازم دانستم تا داشته های خویش را نصیحت وار عاری از هرنوع غرض وآلایش، خدمت جناب شان به این الفاظ  تقدیم کنم؛ کین راه که تو میروی به پاکستان است…..
به هرصورت من برای اینکه به عبدالباری جهانی کسیکه منبعد سرنوشت هویت های زبانی وفرهنگی مان بدست آن رقم می خورد فهمانده باشم که آقای جهانی قبل از شما بزرگان که زبان فارسی ازشیرازه تا غایت بدست آنان نضج وپخته گی گرفت وآنها پاسبانان واقعی فارسی دری اند که ما تنها میراث داران آنها هستیم و آنها فراترازاین مرزهای دروغین سیاسی که امروزشما نیز برآن باورمند هستید وآنرا معیار جدای زبان تلقی می کنید، این حرف شما بیانگر کم سوادی شماست که عاری ازهرنوع معلومات دقیق، تفکیک وشناخت از مولفه های مرزهای سیاسی وزبانی وبنابه فترت فهم وعدم مطالعه تان از مرزهای زبانی که چی چیز می تواند بحیث  معیارهای قابل قبول برای زبانها سد ومرز واقع شود،آنرا(مرزهای سیاسی)، معیار برای جدایی فارسی ودری به دوزبان متفاوت عنوان می کنید، آنها( فردوسی، سعدی، حافظ، بسطامی، سنایی، عطار، مولانا، صفا،مایل، هروی و….) فوق این همه می اندیشیدند وآثار خلق می کردند وهمه آنها زنده دلان بودند که قدر وقیمت شان نه تنها دربین فارسی زبانان، بلکه دربین سایر زبانها بین المللی از وجاهت بس بلند برخوردار است.
آقای جهانی! شما ازآدرس یک مسوولیت خطیر دربرابر ملت از هویتهای زبانی وفرهنگی آنها سخن می زنید، اگرواقعاً دربیان همچو کلمات که همه آن یا ازروی فهم ضعیف شما ویاهم از روی بوی گند تعصب وفتنه انگیزی شما دربین یک قلمرو بزرگ زبانی تظاهر میآبد، کدام دسیسه وشالوده از پیش تعین شده درذهن ندارید؛ لطفاً درزمینه نگاه بیندازید به  سرایش ومقولات صاحبان اصلی زبان فارسی دری که از هرسوی مرزها( افغانستان، تاجکستان، ایران…) با کلام دلنشین وآهنگین خود ندای وحدت زبانی را سرمیدهند وهیج فرق را بین فارسی ودری قایل نیستند ودری را تنها پسوند برای فارسی می خوانند، حافظ ، سعدی، عطار، بسطامی… ازایران امروزی که شما زبان آنها را فارسی می خوانید به رغم ادعای کاذب تو وزیر آنها به دری گفتن خود میفخرند وهیچ فرق بین فارسی ودری قایل نیستند وهمانطور مولانا، جامی، سنایی، عاصی… از افغانستان که تو وزیر وهم ایده های تو زبان اینها را دری مجزا از فارسی می خواند آنها به فارسی می بالند وزبان مادری خود را فارسی دری می گویند، اما کاش شما قبل از تصاحب این کرسی مطالعات خویش را پیرامون شناخت زبانهای کشور تکمیل می کردید تا حد اقل ماهم خود را درآیینه شما وحکومت جور آمد شما می دیدیم:
حافظ، سعدی، عطار، بسطامی… از ایران که به گفته وزیر بی خبر زبان آنها فارسی است وبرای دری زبانهای افغانستان نیاز به ترجمه دارند چنین می سرایند:
 
زشعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع سخن گفتن دری داند
چو عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ
توقدر او به سخن گفتن دری بشکن
«حافظ»
هزاربلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
«سعدی»
این چه من گفتم زبور پارسی است
فهم او نه کار مرد پارساست
«عطار»
تاوصف لبت گفتم، درهای دری سُفتم
الحق که دراین معنی مستوجب تحسینم
«بسطامی»
سنایی، جامی، عاصی…از افغانستان که به قول جهانی زبان شان دری است نه فارسی برای رد این ادعا و افتراء به زبان خود چنین پاسخ دارند..
اندر این یک فن که داری، وآن زطریق پارسی است
دست دست توست، کس را نیست باتو داوری
باشرف گشتی چوتاج اصفهانت جلوه کرد
پیش تخت تاجداران لفظ تازی ودری
«سنایی»
بیامطربا! وآن نی فارسی
که بررخش عشرت، کند فارسی
«جامی»
گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی
غوغای کُه ترنم دریاست پارسی
«عاصی»
همچنان اقبال لاهوری شاعری بلند آوازه دیگری که هرگز نگفت من به دوزبان فارسی ودری شعر می گویم، همیشه فارسی ودری را یک زبان خوانده وجایگاه قریحه  بلند خود را دربین دیگر شاعران فارسی دری به خوبی به نمایش گذاشه است.
گرچه هندی درعذوبت شکر است
طرز گفتار دری شرینتراست
پارسی ازرفعت اندیشه ام
درخورد با فطرت اندیشه ام
ازطرف دیگر جناب جهانی با این حرف های خود که فارسی دری را دوزبان علیحده می خواند ویکی را به دیگری نیاز به ترجمه میداند و تا این سرحد پیش می رود، درحقیقت این خود ادامه دهنده همان راهی است که جز بحران سازی، فتنه انگیزی، تضعیف کردن فارسی دری وقطع روابط فرهنگی وزبانی با همسایگان… دیگرپیامد نخواهد داشت و این خود دال است بریک عقب گرد به حکومت های موروثی خودشان که از آغازین دوری حکومت رانی شان درجغرافیای افغانستان بنابه قضاوت تاریخ یک بعد ماموریت اصلی آنهارا همین سخن آقای جهانی تشکیل میدهد که چطور  برای ماهی گیری( رشد زبان پشتو بجای فارسی) آب را گلاب کنند، این حرف نو نیست که جهانی اخیرا بخاطر خدشه دار کردند روابط همزبانی ما با همزبانان فارسی دری مان در دوسوی مرزها ازسکوی پارلمان برای ما چنین خطاب می کند، بلکه  درتمام ادوار تاریخ نشان داده است که هرحاکم از این خاندان وقتی به مسند قدرت تکیه زده درقدم اول تضعیف وکم مایه نشان دادن فارسی دربرابر زبان پشتو از اولویت های کاریشان بوده وحتی تا به سرحد نابودی آن قیام کردند ولی از اینکه فطرت انسانها به کم کوشی وروانی زبانها تمایل ناخودآگاه دارد نه تنها اینکه صاحبان اصلی این زبان که فاخرانه به تکلم این زبان فصیح ودومین زبان جهان اسلام پرداخته ومی بالند که شامل خاندان فارسی اند بلکه همانهای که ازسری ستیزه با فارسی قد افراشته اند وبه خفا به حقانیت وفصاحت آن دربرابر سایر زبانهای ملی کشور مهرتایید زدند وبه روانی وبلاغتش  عاشقانه لبیگ گفتند  و بسیاری ها ازخاندان خودی همین زعمای فارسی ستیز زبان بومی ومادری شان را به فراموشی سپرده تنها به زبان فارسی به بابت اینکه به زبان اعتقادات شان نزدیکی فوق العاده دارد تمسک ورزیده اند، جای شک وجود ندارد که خیانت های بزرگ هم دربرابر زبان فارسی دری تاامروز انجام شده است که فراموش هیچ یک از آگاهان هویت پسند وزبان شناس نخواهد شد. ازاولین تصویب قانون اساسی 1343 که فارسی درکنارپشتو نامش بدون ذکر  فارسی تنها دری گذاشته شد این آغاز رخنه انگیزی دربین ما وهمزبانان مابود، بعدازآن نادرشاه وفرزند آن ظاهرشاه درحکومت موروثی خود با مشوره دهی متعصب ترین افراد درباری خود چی خیانت های که با این زبان روا نداشتند صدورفرمانهای نادر وظاهر برای آموزش اجباری پشتو برای کارمندان ومامورین دولتی درمدت سه سال وشش سال که این خود جفای بزرگ دربرابر فارسی بود، همانطور رفتارهای دیکتاتورانه ی داوود، مجید زابلی وحمید مومند که افراد بلند پایه حکومت ظاهرشاه بودند درتغیرزبان عرایض از زبان فارسی به پشتو که این مایه قرب به آنان بود خصوصاً درشمال  کشور که عرایض به زبان فارسی درمدت ها قبول روسای دست نشانده ظاهرشاه نبود وبرعکس ازعرایض به زبان پشتو بخوبی استقبال میکردند چیزیست فراموش ناشدنی ودرکنار آن، تبدیل وتغیر تابلو از زبان فارسی به پشتو خصوصاً روی کارکردن واژه های  پوهنتون، پوهنزی وغیره توسط مجید خان یک خیانت تاریخیست وتاامروز به ما حق داده نمی شود که به زبان خودمان ازآن نام  دانشگاه ودانشکده بگریم واین جور تاهنوز ادامه دارد واگر درشرایط کنونی درعنوان عرایض مربوط مراجع تحصیلی ما دانشگاه ودانشکده باشد ازسوی کارمندان آموزش دیده وتربیه شده گان اندیشه پشتونیزم به سختی قبولیت پیدا می کند  وسایر تابلوهای شهری که به زبان پشتو جور نمی آمد فقط ازروی فرونشاندن بغض های فارسی ستیزی  در آغاز آن یک فونیم (د) را اضافه می کردند که بازهم این کارشان هیچ درد شان را دوا نکرد. همان طور به قول استاد محمد رحیم الهام که چشم دید خود را بیان می کند میگوید که اگردرجای نوشته بودید (سلمانی نور محمد) با اضافه دال (د) در آغاز آن ( دسلمانی نورمحمد) تغیر میدادند که قطعاً کار عقلانی نبوده این همه فاشیستی ها از سوی نهاد (پشتو تولنه) صورت می گرفت که هیج راهی را به ده نبرد. وهمین طور صدها موارد دیگراست که به قصد نابودی فارسی کمر بستن وخوشبختانه که موفق نشدند.
فارسی دری همان آفتابیست که به انگشت پشتو پنهان نمی شود، فارسی زبانی نیست که لازم به تاکید دریاد گیری آن باشد، با این همه عذوبت که دارد خودش جایگاه خودرا تثبیت می کند، آنچه را که باری جهانی میگوید تنها همان غریزه قومی  است که از اسلاف به ایشان به میراث مانده است، بگذار تا بگویند ومارا به زبانها تجزیه کنند اما انعکاس بد آن بر روی خود آنها برخواهد گشت. فکر نمی کنم که از صد پشتو زبان درافغانستان نودونه تن آن به زبان فارسی روان مثل زبان مادری خود صحبت نکند، تمام شان فارسی را بخوبی می دانند وحتی بعداز عربی مناسک عبادات خودرا با این زبان تمثیل می کنند اما بدبختانه بخاطر حفظ غریزه شوم میراثی شان دراین راستا به شکل از اشکال ادامه میدهند تا آنجای که مافارسی زبانان را بی زبان بسازند وخودشان به این زبان(فارسی دری) تکلم کنند.
ای عاشقان فارسی  ازینکه  تمام داشته های فرهنگی مان درگیرو این زبان است بیآید درهرمنصب که هستید از آن پاسداری  وحراست کنیم، این تعصب نیست که هرگاه مورد حمله قرار گیرید از خود دفاع کنید، بلکه تعصب آن است که ازقدرت وحاکمیتت سوء استفاده کرده به سرحدی نابودی داشته های دیگران قیام کنید.
عصمت الله راغب
31/1/1394