آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

کـــودتــــــای ششم جدی1358 آغـــاز اشغال افغانستان

 

برخورد های دیکتاتورانه حفیظ الله امین وهمکارانش با قضایای سیاسی واجتماعی افغانستان اسباب بروز روزافزون وتوانمند مخالفت مردم درمقابل آنها گردید، که ناپایداری این کودتارا ازهمان آغاز برای رهبران شوروی قابل درک نموده بود، به همین لحاظ برای مقابله با حرکت های خودجوش مردم تصمیم گرفتند تا دستگاه خون آشام امین راتوسط رقبای ساقط شده اوازصحنه سیاست(پرچمی ها) بردارند. به همین لحاظ درششم جدی1358 با راه اندازی کودتای نظامی بساط امین رادرقصر تاج بیک درغرب کابل برچیدند، وببرک کارمل رهبر جناح پرچم راکه درچکوسلواکیا سفیرافغانستان بود، درراس کودتای 6جدی به نام "مرحله نوین تکاملی انقلاب ملی ودموکراتیک ثور" برافغانستان نصب نمودند. ببرک کارمل درشامگاه 27 دسامبر1979 مطابق ششم جدی1358 درسخنرانی که ازرادیوی تاشکند پخش شد، پایان سلطه امین رابرافغانستان اعلام داشت.

تجاوزشوروی به افغانستان واکنش های شدیدی رادرسراسر جهان برخلاف این لشکرکشی برانگیخته بود. درهمان لحظه های ورود ارتش شوروی به افغانستان، جیمی کارتر رئیس جمهورامریکا اعلام داشت که شوروی باید برای تجاوز خوددرافغانستان بهای مشخصی بپردازد. بنا به توضیحات کارتر: ازجنگ جهانی دوم بدین سو این تجاوزبزرگ ترین خطری می باشد که صلح دنیا راتهدید می کند. من برای حفظ منابع امریکا درشرق میانه ازاتخاذ هرگونه تدابیر وقایوی ولونظامی دریغ نخواهم کرد" او توشیح موافقتنامه کنترول سلاح(سالت2) رابه تعویق انداخت. صدورهفت ملیون تن غله سالانه وتکنولوژی پیشرفته رابه شوروی متوقف ساخت واشتراک ورزش کاران ممالک متحدامریکا رابه المپیای بین المللی1980 درمسکو تحریم نمود.

دراوایل فوریه1980بریژنسکی درراس یک هیات امریکایی به پاکستان سفرکرد ودردیداری ازدره خیبر درنقطه مرزی پاکستان وافغانستان به خبرنگاران وعکاسان اجازه داد تاازاو که یک تفنگ ساخت چین را بسوی افغانستان نشانه گرفته بود، عکس برداری کنند؛ ژست معنی داری که نشان میداد امریکا دربرابرتجاوز شوروی درافغانستان بی طرف نمی ماند. این موضع درمخالفت باشوروی ازحمایت بزرگی درجهان برخوردارگردید. تمام کشورهای غربی، چین، پاکستان وعربستان سعودی به جبهه مخالفت لشکر کشی شوروی درافغانستان پیوستند وافغانستان به مهم ترین نقطه جنگ سرد درجهان مبدل گردید.

– به تاریخ14 جنیوری1980 جلسه فوق العاده ملل متحد دایرگردید وبا104 رای مثبت، 18 رای مخالف، 18 رای مستنکف و12 رای غایب فیصله نمود که قوای خارجی بدون قید وشرط ازافغانستان خارج گردد.

– اعضای سازمان ملل متحد دراواخرنوامبر1980 با111 رای موافق و22 رای مخالف و12 رای ممتنع تجاوزشوروی به افغانستان رامحکوم نمودند وخواهان خروج ارتش شوروی ازافغانستان گردیدند. بعدازین تاریخ اسامبله عمومی درهرسال قطعنامه ای بیرون کرده وهربار بااکثریت مزید عین فیصله راباذکرکلمه (قوای خارجی) نه قوای شوروی تکرار می نمود. این روش تا15 فبروری1989 که شوروی قوایش راازافغانستان فراخواند، دوام نمود.

– متحدین امریکا، اروپای غربی، جاپان، استرالیا وزلاندجدید همه تماس های تجارتی وفرهنگی شان رابا اتحاد شوروی قطع کرده وورزشکاران شان راازاشتراک درالمپیای مسکو بازداشتند.

– تجاوزشوروی برافغانستان، اساسات خلع سلاح را که آنها انتظارنتایج عملی آن راداشتند ازبین برد. کشورهای صنعتی دوباره به تولید سلاح مزید تر وفروش آن دست زدند وامریکا درصدد بدست آوردن پایگاه های خود درآسیا وافریقا برآمده وبه تقویه بیشتر پایگاه دیگوگارسیا دراقیانوس هند پرداخت.

– شورای امنیت تجاوزشوروی رابرافغانستان محکوم نمود وفیصله نمود که شوروی قوای خودرا ازافغانستان خارج سازد. ازجمله 15 عضو این شورا آلمان شرق رای مخالف داد ونماینده شوروی درشورای امنیت فیصله نامه راوتو نمود.

– به تاریخ 28 جنیوری1980 جنرال ضیاء الحق رئیس جمهورپاکستان کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی را به اسلام آباد دعوت نمود، تاموضوع تجاوربرافغانستان رابررسی نماید. پس ازسه روزمذاکرات قطعنامه ای صادرشد که درآن تجاوزشوروی محکوم گردیده وخروج فوری وبلاقید وشرط قوای آن ازافغانستان تقاضا شد. ازجمله 36 کشوراسلامی، سی کشورمناسبات سیاسی خودرابا رژیم ببرک کارمل قطع کرده وعضویت رژیم اورا درکنفرانس کشورهای اسلامی به حالت ملتوی درآوردند.

– درسال1981 کنفرانس سران ممالک غیرمنسلک دردهلی نو جلسه نموده قطعنامه ای رادرباره خروج کامل قوای خارجی ازافغانستان واعاده استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی ووضع غیر منسلکی آن صادر نمودند.

– پارلمان بازار مشترک اروپا(EEC) وممالک جنوب شرق آسیا(ASEAN) تجاوزشوروی رابرافغانستان نکوهش کردند. علاوتن وزرای خارجه کشورهای جنوب شرق آسیا درابلاغیه آخرین خود اوضاع افغانستان را با کمپوچیا مشابه تعریف نموده وآن راتخطی آشکارازقوانین بین المللی دانستند.

رادیو مسکو دربرابرعکس العمل های جهانی جوابی که داد آن بود که امریکا ومتحدان آن درامورداخلی افغانستان مداخلات بی جا نموده ومی خواهند درسرنوشت خودارادیت این کشور به خواسته خود تصمیم بگیرند. بریژنف پیش ازیک مذاکره تیلفونی با جیمی کارتر اعلان نمود که واحدهای محدود قوای شوروی نظر به درخواست های مکررحکومت افغانستان برحسب همبسته گی سوسیالیستی که باین کشوردارد، وظیفه انترناسیونالیستی خودرا برای نجات افغانستان ازتجاوز بیگانه گان اجرا می کند. این ادعای بریژنف مانند دیگربیانه های دولت شوروی دنیاراقانع ساخته نتوانست.

شوروی با تجاوزخود برافغانستان درسه نقطه نظرخودراه خطادرپیش گرفته بود وازنظردورداشت که:

1- جهان آنقدرعکس العمل شدید نشان خواهدداد، به خصوص کشورهای جهان سومی که دربین آن دوستانی هم داشت.
2- مقاومت شدید وعزم آهنین مردم افغانستان رابرخواهد انگیخت.
3- تهدیدی که اقدام برآن برای صلح دنیا وسیاست خلع سلاح به وجود می آورد.

رژیم جدید تحت رهبری ببرک کارمل درفردای پس ازهجوم شوروی تلاش کرد تا با میانه روی واعلام سیاست معتدل، اعتماد ازدست رفته مردم را نسبت به حزب دموکراتیک ودولت احیاء کند، اما رویدادهای بعدی نشان دادند که بدست آوردن اعتماد مردم درشرایط حضورنیروهای خارجی درکشوربه این ساده گی میسر نیست، که رهبران جدید تصورمی کردند.

دربعد داخلی مقاومتهای درنورستان کنر، بامیان، وبدخشان وسایر نقاط افغانستان آغاز گردیده بود ومردم بیشتر منتظر حرکت مردم درپایتخت افغانستان بودند. در اواخر فبروری1980 برابرباسوم حوت1358 مردم کابل درنخستین همایش سیاسی برضد نیروهای مهاجم به جاده ها ریختند. گروه های سیاسی مردم رابه یک قیام گسترده دعوت کردند. شکل این قیام درابتدا ساده طرح شده بود یعنی مردم بایست بربام های شان برآیند وبانعره تکبیر"الله اکبر" انزجارشان رانسبت به متجاوزین وهمبسته گی خودرانسبت به مجاهدین بیان کنند. مردم شب سوم حوت چنین کردند وفردای آن روزسوم حوت خشم وحالت روانی مردم به گونه ای بود که ابتکارعمل راازدست رهبران این قیام ربودند واحزاب رابه دنباله روحادثه آن روزکشانیدند. قیام درسراسرشهرکابل بی رحمانه سرکوب گردید وتاحال کس رقم درست قربانیان این قیام راکه بیش ترازهزاران تن بوده است، اعلام نکرده است. چندروزبعد دختران مدارس ودانشگاه کابل علیه هجوم شوروی دست به اعتراض زدند، وباین، حلقه مقاومت های مسلحانه درتمام ولایات کشور برضد رژیم توسعه می یافت وبا کشتن وزخمی دادن نیروهای شوروی وحکومت افغانستان سالها ادامه یافت. تحول اوضاع سیاسی پس از ده سال حکومت کودتای ثور نشان می داد که حاکمیت جدید آسیب پذیراست ونمیتواند بدون حمایت شوروی دوام آورد، وشاید هم به همین علت بود که به گفته ولادیمیر شبرشین رئیس بخش خارجی (کی.جی.بی.) درسال1989 نیروهای شوروی پس ازورود به افغانستان به زودی متوجه شدند که راهی برای برگشت فوری به کشورشان دراختیارندارند. ادواردشیوارد نادزی وزیرخارجه شوروی نیزبه پاسخ پرسشی گفته بود: "حمله قوای شوروی برافغانستان یک حرکت خلاف تمام معیارهای اخلاقی ومغایرقوانین بین المللی بوده است."

به تاریخ 28جولای1986 میخائیل گرباچف دریک سخنرانی درکنگره حزبی اعلام داشت که: "به غرض ارائه حسن نیت امرداده است تا6 غندازقوای موجود شوروی درافغانستان، خاک این کشورراترک گوید. به موجب این اعلامیه ازجمله110000 نفراردوی چهلم شوروی که عبارت از3 قول اردو می شد7200 نفرازافغانستان خارج ساخته شد.

بابه قدرت رسیدن گرباچف وسیاستی راکه او به نام "گلاسنوست" یعنی علنیت و"پریسترایکا"یعنی دیگرسازی درپیش گرفت، خوش بینی فراوانی اوج گرفت که جنگ سرد ممکنست جای خودرابه تفاهم بین المللی وصلح دایمی درافغانستان ومنطقه تعویض نماید، اما بعدن واقعیات نشان دادند که پایان جنگ سرد، معنی پایان نا آرامی ها رادرجهان ندارد.

درسال1985-86 که امریکا وانگلستان راکت های "استنگر وبلوپایپ" رابه اختیارمجاهدین گذاردند، شوروی دربرابرآن قوای خودرابا طیارات ان12 (antonov12)مجهزساخت. این طیارات که قدرت حمل20تن بمب راداشتند به ارتفاع بالاتراز5000متر بمب کلستر(خوشه ای)رابالای هدف های ثابت مجاهدین پرتاب می نمودند. بمب های خوشه ای درنزدیکی سطح زمین انفلاق کرده وبصورت98پارچه بمب های کوچک به اطراف پراگنده می شوند. استعمال این نوع بمب ها خسارات زیادی رابه مجاهدین وارد ساخت.

مهم ترین هدف شوروی ورژیم کارمل رادرمرحله اول فرو نشاندن آتش مقاومت درروستاها وتحکیم قدرت دولتی درشهرها تشکیل می داد. برای دست یابی باین هدف به گفته بارنت روبین امریکایی وسایل مختلفی ازسرکوب تاتبلیغات به کارگرفته می شد.

درچنین جوی بود که جنگ روزبه روز شدت می یافت. بمباران روستاها همراه باسرکوب وفشار بیشتر ازمردم راوامی داشت تاخانه وکاشانه شان راترک گفته وبه کشورهای همسایه(ایران پاکستان وکشورهای مختلف جهان) پناه ببرند. درهمین حال جنبش مقاومت به جنبش سراسری مبدل شده وروز به روز ازحمایت بیشتر بین المللی برخوردار می گردید.

حضورارتش سرخ درافغانستان، باهرافاده وضرورتی که بیان گردید، درنزد مردم افغانستان وجهان بنام "اشغال" خوانده شد. باین تحول بزرگ سیاسی – نظامی کشورهای شامل انقطاب ضد شوروی عمدتن درغرب کارزارتازه ای یافتند، وخودرابرای مبارزه باقشون شوروی وضربه زدن آنهادرصحنه افغانستان وگرفتن انتقام امریکایی هادرحرب ویتنام آماده می ساختند. نیروهای مخالف شوروی وحزب دموکراتیک درداخل افغانستان، ورهبران جناح های راست که درکشورهای همسایه جنوبی وغربی براثر فشار داوودخان پناهنده شده بودند، خودراباروندمخالفت جهانی هماهنگ می کردند. نیروهای نامبرده زمینه رابرای تبدیل نمودن جنگ سرد به جنگ های داغ فزیکی مسلحانه تن وخون تحت شعار "جهاد" ضد کفرواشغال دربه وجودآوردن ویتنام دیگرآماده می ساختند، وافغانستان صحنه جنگ سرد جهانی وبرخوردهای تسلیحاتی دواردوگاهی که ادامه دهنده جنگ سردبین انقطاب های جهانی بوده اند قرارگرفت.

اتحادغرب به رهبری امریکا وانگلیس که اهداف استراتیژیک خودرادرادامه جنگ درافغانستان تعقیب می کردند، تحت عنوان شکست اتحادشوروی افغانستان رابه سختی ویران نمودند وتاوان های مالی وجانی زیادی رابه کشورتحمیل کردند، درین درگیری های طولانی که به مدت چهارده سال(ده سال باشوروی وچهارسال با حاکمیت دوکتورنجیب) تاپیروزی مجاهدین ادامه یافت، بنا به ادعای هریک ازجوانب درگیرحدوددوملیون شهید ودرهمین حدود معلول و آواره بجاگذاشت، که میتوان با توجه به اینکه کشته گان بهرحال ازافغانستان بودند، این رقم رادوچند یابیشترازآن دانست.

ببرک کارمل دردوام هشت سال حاکمیت خود باساختارهای نمایشی چون "جبهه ملی پدروطن" وشعارهای "اتحاد شوروی دژ تسخیرناپذیرصلح درکنارماست"، و"مابر اشرار بی فرهنگ پیروزمی شویم"، عملن گامی به سود مهارنمودن تنش های مهلک کشوربرداشته نتوانست. بااینکه رهبری سنتی دراتحادشوروی مثل بریژنف، چرنینکو، اندروپوف وگرباچف یکی پس ازمرگ دیگرواردمیدان شدند، وگرباچف با توجه به چالش های عمیق سیاسی اتحاد شوروی درعرصه مناسبات ملی وبین المللی، سیاست "پریسترایکا وگلوسنوست" یعنی "بازسازی وعلنیت" رادرکشورخود اعلام داشت. بر اساس این چرخش برعمده ترین پالیسی های سیاسی، نظامی و اقتصادی درمسایل داخلی وروابط بین المللی شوروی باکشورهای جهان ازجمله افغانستان تجدیدنظرصورت گرفت، ودرافغانستان باتدویرپلنوم دستگاه کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. به حاکمیت ببرک کارمل نیزپایان داده شد، ودوکتور نجیب الله رئیس "خدمات امنیت دولتی"(خاد) رابه جای ببرک کارمل بالاکشید.

مبارزه میان مجاهدین ورژیم تحت الحمایت روس ها درکابل پس ازاشغال افغانستان توسط شوروی زمینه سازفرصت های جدیدی برای گروه های قومی افغانستان گردید. مهاجرت وآواره گی گسترده به خارج مرزهای کشور، ادامه مقاومت ومبارزه مسلحانه، تشکل احزاب وتنظیم های جدید درصحنه جهاد وبازشدن دروازه جهان بروی مبارزان وآواره گان جهاد منجر به بیداری مردم وپی بردن به سرنوشت آینده شان گردید. نیویل عقیده داردکه جنگ درضمن بارآوردن مصایب فراوان، زمینه فرصت های جدید رابرای کمیت های قومی درافغانستان مساعد ساخت. اقوامی که درگذشته غیرمسلح بودند، حالا بررغم بی عدالتی درتوزیع، همان سلاح ومهماتی رابدست می آورند، که ازطریق پاکستان به دیگرمجاهدین درسراسر افغانستان سرازیر می شود. سلاح ومهمات جدید، بسیج نظامی وسیاسی راباخود همراه دارد. گروه های قومی ازمیان نخستین های بودند که علیه رژیم تره کی وامین دست به قیام زدند وازاولین های بودند که ظرفیت ها وتوانایی های رزمی خودرا بافرماندهی های منطقه ای، بسیج عمومی وتبلیغات نظامی، اتخاذ تاکتیک های انعطاف پذیر وتاسیس قطعات منظم ودایمی بالابردند. پرورده گان مکتب جهاد سرانجام خودبه امکانیتی مبدل شدند که مایه تشویش استخبارات پاکستان وهم پیمانان آنها درنظام قبیلوی افغانستان گردید، واین ساختاردریک اتحادفراگیر نیروهای جهادی خود شیرازه نظام اجتماعی سنتی رابه سختی برهم زدو این کاخ مسلط عشیره باوری رافروریخت. این بحث درجای خود قابل تدقیقات بیشتراست، اما بحیث عامل عمده دردست شبکات استخباراتی قرارگرفت تا بدینوسیله بتوانند جنگ افغانستان رابرطبق استراتیژی های خود تا فرصتهای دیگر ادامه دهند. باین وضعیت روسها رفتند اما جنگ درافغانستان ابعاد تازه وفرساینده ای یافت، که تا امروز ازمردم افغانستان قربانی میگیرد.