آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

ارتش سرخ خارج شد امــــــا جنگ ما ادامه یافت

 
 پس از امضای توافقات ژنو درحوت 1367/ اپریل1987روندخروج ارتش سرخ ازافغانستان  در15 ماه مه1987 آغازشد، ودرمدت ده ماه این روندتکمیل گردید.  آخرین پادگان اردوی شوروی در26 دلو1368/15 فیبروری 1989 بقیادت جنرال بوریس گروموف وتحت نظر سازمان ملل متحد ازپل "دوستی" حیرتان عبورنمود و وارد ترمذ گردید، وبه یک خبرنگاراظهارنمودکه "هیچ سربازیاافسرشوروی پشت سرمن باقی نمانده است".( 1)  مردم شوروی تحت سرپرستی جنرال مشهور والنتن وارنیکوف درنزدیک پل حیرتان درترمذ بااشک واندوه ازنیروهای نظامی خوداستقبال کردند، وزنان ومادران ازینکه فرزندان وسربازان شان دیگربنام "اشغالگر"درافغانستان دیگر کشته نمیشوند، ابراز شادمانی میکردند واشک غم وشادی میریختند.
باخروج جنرال گروموف پس از ده سال جنگ وبه اعتراف خودشان بابجاگذاشتن 14هزارکشته وتعدادی معلول وچهل ملیارددالرهزینه جنگ، افغانستان درسناریوی مرحله دیگری ازبدبختی های جنگی قرارگرفت وسرنوشت غم بارآن باادامه جنایات بیشمارجنگی  ونقض حقوق بشری تاهنوزادامه یافته است واین مخمصه معلوم تا کدام ناکجاآبادهای تاریخ ادامه خواهد یافت وخون مارامتاع معاملات پررنگ استراتیژیهای منطقوی خواهد ساخت.
درآن سالهاکاخ سفیدوپنتاگون معتقدبودندکه پس ازخروج عساکرشوروی ازافغانستان، حکومت دوکتورنجیب الله دوام نمی آورد وبهمین دلیل "جزئیات" و"ویژگیهای" ترتیبات خروج وهمینطور متعهد ساختن شوروی به عدم ادامه کمک نظامی به رژیم کابل همزمان باقطع تدارکات ارسالی امریکا به گروههای مقاومت رابیشترمورد ملاحظه قرارمیداد، وقبول این موضوع یکی ازچالشهای جدی مذاکرات بخاطرامضای معاهده صلح ژنوهم گردیده بود.    
علی رغم پیشبینی های خیال بافانه کاخ سفید، باخروج قوای شوروی از افغانستان جنگ پایان نیافت،  اما اساسی ترین انگیزه ادامه جنگ که حضورقوای فراوان اشغالگرخارجی درافغانستان بود،  برای سربازان وافسران دولت نجیب الله برطرف گردیدوامورمدافعه دربرابرسیل متجاوزین که ازمرزهای پاکستان واردافغانستان میگردید، بهمت جوانان وافسران اردوی افغانستان پررنگ ترگردید. بااینکه رهبران مجاهدین وفرماندهان داخلی مشروعیت رژیم نجیب الله رابحیث بقایای دولت دست نشانده نظام کمونیستی قبول نداشتند، ازین رو باگذشت هرروزولایات ومحلات مختلف افغانستان توسط تنظیمهای گوناگون جهادی ازدست دولت نجیب الله ساقط میشدند، وحملات پیهم توسط احزاب برخی ازگروههای مستقر در پاکستان وبحمایت استخبارات آن کشور  برشهرهای هم سرحد مثل خوست وجلال آباد ادامه یافت.  اردوی افغانستان بمدت چهارسال دربرابر تهاجم مخالفین دولت کابل که آنرا "دفاع مستقلانه" میخواندند، با انگیزه دفاع دربرابرمداخلات خارجی  ایستاده گی نمودند واین هجومها راعقب راندند واین دوره رابنام دفاع مستقلانه نام نهادند.
 مسئله اساسی مبنی بر ساختاردولت  باپیچیده گیهای سیاسی مثل مذاکرات کسالت آورصلح ژنوخالی ازدشواری نبود. مردم افغانستان ازیکسو ازتوافق رژیم نجیب الله ومجاهدین برسرساختاریک دولت مشترک ناباور ونومیدبودند، ازسوی دیگر کفایت ومسئولیت نیروهای مستقردرپشاور را درحل چالشهای اجتماعی بشمول جنگ وصلح وناتوانی آنها درتشکیل دولت فراگیررازیرسوال برده بودند. درین حال توجه بیشتربسوی محورروم مبذول گردیده بود تابه تاسیس حکومت موقت مشتمل برنماینده گان مجاهدین، تکنوکرانان وطرفداران رژیم حاکم  برای قطع جنگ واستقرارصلح الی تدویرمجلس عالی یا"لویه جرگه" بپردازد، اما بنابرنبود اراده دولت سازی ازسوی محورروم این نیات برآورده نشد وموجبات ادامه جنگ رافراهم ساخت.
نجیب الله بخاطرجلب توجه جهان ومردم افغانستان درانصراف ازانحصارقدرت دست به تشکیل حکومت غیرحزبی زد، وبا برکناری سلطان علی کشتمندیکی ازاهرمهای قدرت دردولت ازمقام صدارت، محمد حسن شرق راکه غیرحزبی و بیشترمربوط به جناح داودخان وهمکاراودرکودتای 26 سرطان1352بود، به مقام صدارت توظیف نمود، وسلسله ای ازاصلاحات رادرنظام سیاسی مثل آزادی فعالیت احزاب سیاسی، تدویرمرحله جدید پارلمان، آزادی مطبواعات ومسایلی ازین قبیل راروی دست گرفت. باین، مجاهدین مستقردراطراف کابل به این ابتکاررئیس جمهورنجیب الله بیشتربا شلیک نمودن موشکهای دوربرد به پایتخت وتحمیل تلفات مالی وجانی برای مردم کابل پاسخ گفتند.
ایتلاف رهبران مجاهدین تحت رهبری پیرسیداحمدگیلانی درپاکستان ازفشاری سخن میگفتند که گروههای مقاومت درمعرض آن قرارداشتند. لحن سخنگویان حاکی ازآن بود که مقامات پاکستانی آنهاراازتماس وملاقات باکسانیکه میتوانند نقش سودمندی رادرفرایندصلح درکشوربازی کنند، بازمیدارند. این درحالی بود که نماینده ملل متحددیگوکوردووز وبعداً بنین سیوان برسرترتیب نمودن یک فهرست سی نفری متشکل از"مسلمانان درستکار" کارمیکرد، وآنرالزوماً به تفاهم جوانب درگیرمیگذاشت تا پایه تشکیل یک دولت موقت درافغانستان شوند.
درین حال دوکتورنجیب الله دردیداری بادیگوکوردوز نماینده ملل متحد درمورد کناررفتنش ازقدرت گفت: "من آماده ام کناربروم، اگراطمینان کافی پیداکنید که پاکستان ودوستانش مطابق طرح رفتارخواهندکرد. کناره گیری نمیکنم مگر اینکه کاملاً مطمین شوم آنهاتوافق رازیرپانگذاشته وهموطانم رابه قتل نمیرسانند. تنهادرصورتی کناره گیری میکنم که مسایل ازطریق مذاکره حل وفصل گردد وبه مااطمینان کافی داده شود که "لویه جرگه" تشکیل یافته ومشارکت مادرآن تضمین خواهدشد. نجیب الله به تندی افزود که جنرال ضیاء الحق در فرونتیرپوست29 ژوین گفته است، اوجنگ داخلی وحمام خون راپیش بینی میکند، امادرنهایت مجاهدین حکومت تشکیل خواهندداد."(2 ) بقول کوردووز انتصاب یولی ورانتسف معاون وزارت خارجه شوروی بحیث سفیرمختارآنکشوردرکابل دراکتبر1988 نشانه افزایش تلاش شوروی برای تاسیس یک حکومت جدید درافغانستان بود، وحکومت شوروی موافقت کرده بودکه گفتگوهای مستقیمی بارهبران مقاومت برگزارکند.  براساس این دعوت شورویها هیئت مجاهدین برهبری پروفیسوربرهان الدین ربانی رهبردوره ای ایتلاف هفتگانه ازمسکو دیدارنموده ودرزمینه ساختاردولت فراگیربه اشتراک همه جناحهای درگیر وتامین روابط بعدی بامسکو ورهایی اسیران جنگی شوروی تبادل نظرنموده وسندی رابه امضاء رسانیدند. حالا افواهات درکابل واسلام آباد از نصب محمدحسن شرق ویااحمدشاه مسعود به پست ریاست دولت موقت جریان داشت. زمانیکه حسن شرق درسفری به مقرملل متحد غرض اشتراک درجلسه مجمع عمومی ابرازنظرنمود که "مردم افغانستان دیگراطمینانی به حزب دموکراتیک خلق یا مجاهدین ندارند" این افواهات فروکش نمود.
زمانیکه جنرال ضیاء در17 اوت دریک سانحه هوایی دربهاولپورکشته شد، شانس سرعت بخشیدن به تحولات سیاسی وفرایندبرقراری صلح درافغانستان کاهش یافت. زیرا به باوربرخی ازآگاهان، جنرال باهمه نظرات سوء که درقضایای افغانستان داشت، اما توانسته بود که خواستهای متباین هفت گروه مخالف رادرپشاوردرقالب یک ایتلاف مجاهدین بررهبران آنها تحمیل کند، وتاهنگام مرگش آنراحفظ واستقامت نماید.
درافغانستان مردم نسبت به تنزه و تقوای سیاسی ومدیریت  رهبران درتشکیل دولت ممثل در افغانستان ناباوربودند. زیرارهبران مجاهدین بامیانجیگری کشورهای اسلامی چندین جمع آمد رادرشهرهای مکه، جده، طایف واسلام آباد سازمان دادند ودرآنها بخاطراتحاد خودوساختن یک دولت اسلامی فراگیرتعهد نمودند، اماپیش ازینکه ازین جلسات خارج شوند، افرادشان درافغانستان جنگهارامشتعل مینمودند.
پروفیسوربرهان الدین ربانی رهبرایتلاف وجانشین بعدی اوصبغت الله مجددی درشهرطایف عربستان باورنتسف مذاکره کردند، امادرپایان مذاکره سایررهبران مجاهدین گفتند که مادرموردشدن یانشدن این مذاکره به توافق نرسیده بودیم. همینطوردرمذاکره ای که بین رهبران وورنتسف دراسلام آبادبعمل آمد، سخنگوی ایتلاف گفت که "ما معتقدیم که مذاکرات بی ثمروغیرضروریست."ایتلاف پس ازرکودطولانی دردهم فوریه1989 در"مرکزترانزیت مسلمانان" بین راولپندی واسلام آباد به برگزاری شورای مجاهدین اتحاد هفتگانه وهشتگانه مستقردرایران پرداخت، امادرهشتم فوریه یعنی دوروزپیش ازتدویراین شورا تظاهراتی به اشتراک هفتهزارنفردرپشاور علیه رهبران مقاومت وشیوه انتخاب غیردموکراتیک اعضای شورااعتراض کردند وخواستاربازگشت ظاهرشاه به افغانستان گردیدند. شوراپس ازدوروز صحبت جدل برانگیزکه منجربه برخوردهای فزیکی هم گردید وشیشه های تالاررافروریخت، دومین حکومت موقت رابرگزید، اما این حکومت بسرعت جلوه خودراازدست داد.
آگاهان تشکیل این شوراراازابتکارات استخبارات پاکستان برای بی کفایت نشان دادن رهبران مجاهدین خوانده اند. درکش وگیراین جنجالها که پایانی برایش تصورنمیشد، صدیق کامجو وزیرخارجه پاکستان در27 جنیوری1992 اظهارنمودکه "پاکستان اجازه نخواهدداد فرایند صلح افغانستان درگروتعدادمخالف قرار گیرد." رویهمرفته چهارسال ازامضای معاهده ژنوگذشت ونیروهای شوروی کلاً افغانستان راترک نمودند، اما افغانستان باگذشت هرروز بیشتردرگیرجنگ وتنشهای برادرکشی میگردید، وهیچگونه آتش بسی درکشوراعلام نگردید. تااینکه بر اثر اختلافات جناحی درحزب وطن وشکل گیری اتحاد شمال متشکل ازنیروهای مجاهدین برهبری احمدشاه مسعود بابرخی ازفرماندهان اردو برهبری شهید جنرال عبدالمومن اندرابی وقوتهای ملیشه ای برهبری جنرال دوستم وسیدمنصورنادری وبرخی ازشخصیتهای متنفذ محلی درشهرمزارشریف وتصرف نمودن ولایات شمال، دولت کابل درپرتگاه سقوط قرارگرفت.
نیروهای شامل ایتلاف نامبرده بنام شورای رهبری "جنبش ملی اسلامی" تحت رهبری احمدشاه مسعود بزودی برنامه تصرف ولایات شمال ومرکزافغانستان(کابل)رارویدست گرفتند، وپس ازبرانداختن حاکمیت نجیب الله درهمه ولایات شمال وارد پروان شدند، وباتانی ورعایت ملاحظات سیاسی – نظامی که گلبدین حکمتیار ورود مسحانه به کابل رااعلام نموده بود، نیروهای خودراواردپایتخت نمودند.
دوکتور نجیب الله که میخواست کشورراترک نماید، ازمیدان هوایی کابل توسط پاسبانان امنیتی ملیشه های شمال ممانعت گردید، و به دفترسازمان ملل درکابل پناه برد وبقیه عمرخودرادرهمین دفترسپری کرد. تنظیمهای جهادی باایستاده گی برسرمنافع گروهی شان درتقسیم قدرت وناتوانی شان درمدیریت ساختاردولت، پس ازورود به کابل عمیقاً باهم درگیر شدند، وبراساس فیصله پشاوربین رهبران تنظیمها، چهار ماه بعد ازصبغت الله مجددی، نوبت ریاست دولت اسلامی مجاهدین به استاد برهان الدین ربانی رسید، با احرازکرسی ریاست دولت اسلامی توسط برهان الدین ربانی  مداخلات درتمام ابعادآن بشدت ادامه یافت، و مشکلات افغانستان بصورت بیسابقه ای فزونی گرفت.
 روز هفتم سرطان 1371 مراسم تحويلدهی قدرت از حضرت مجددی به پروفيسوربرهان الدین ربانی رهبر "جمعیت اسلامی افغانستان" ویکی از تنظیمهای نیرومند جهادی افغانستان صورت گرفت.  با آغاز کار استادربانی آقای گلبدین حکمتياررهبر "حزب اسلامی افغانستان"  دراوت1992نماينده خود استاد فريد کوهستانی را به پست صدارت عظمی معرفی کرد وشرط گذاشت که، اگر دولت ربانی نظم و امنيت را در کشور تامين نکند، او نماينده خويش را از کابل فراخواهد خواند. سایررهبران مجاهدين نيز تصميمگيری استاد ربانی را در غياب خويش درهیئت دولت، فاقد اعتبارشرعی اعلام کردند. آنها ضرورت اشتراک خويش را در دولت نسبت به ساختار دولت اسلامی با کفايت برای خدمت به مردم و امر بازسازی کشورمرجح ميدانستند. اساساً اختلاف بین استاد ربانی وحکمتیاردارای سابقه قبلی، ویک اختلاف اصولی برسراساسات ایدئولوژی اسلامی نبود. این اختلاف عمدتاً تاکتیکی، سلیقوی وبصورت مرموزی قومی  بود.
استاد ربانی باحرکتهای سنجیده شده وتدریجی به اشتراک مسلمانان مکتبی هموطنش درقدرت تکیه داشت ودرتغیرات اجتماعی ازپائین به بالا فکرمیکرد، امابرای انجام اموربه کدرسازی وسپردن کاربه اهل آن کمترتوجه نمود. درحالیکه توجه، طرزدید حزبی وسیاسی حکمتیارنسبت به مسایل سیاسی ریشه ای وبرخلاف استاد ربانی ازبالابه پائین بود. اودرواگذاری حاکمیت سیاسی برپشتوانه پسمنظرقدرت درکشور براستحقاق حاکمیت قومی  مینگریست. بنابرین به محاصره کابل وبه توپ بستن بیرحمانه شهریان کابلی جنگ بین گروههای مجاهدین آغازیافت. دولت اسلامی وحزب اسلامی تلاش میکردند تابا جلب توجه فرماندهان ملیشه ای که درظاهراختلاف عمده موجودیت آنهارا درصف مخالف خود وانمود میکردند، هرکدام با کشانیدن نیروی آنان صفوف خویش راتقویه نمایند.
براساس ادامه لجاجتهای جنگی هزاران انسان بیگناه کابلی کشته، زخمی وهزاران دیگرمجبوربه ترک زادگاه شان گردیدند.  درفضای جنایات جنگی تعدادزیادی مورد نقض حق بشری وتجاوز قرارگرفتند، وموج وحشتناکی ازغربت وآواره گی رابروی مردم کشوربخصوص شهروندان کابلی گشودند که یادآوری ازین خاطرات تلخ موجب مکدرساختن ذهن مردم مامیگردد.
باین، مسئله تامين امنيت وساختار دولت که مردم رامنتظر ونگران ساخته بود، به درازا کشيد. بنا به قول شاهدان عینی روزانه از هشتصد الی نه صد نفر جانهای شیرین شان رااز دست میدادند. درین رابطه جنرال محمد نبی عظیمی که دراوایل پیروزی مجاهدین خود فرمانده گارنیزیون کابل بود، این تعداد راحد اقل یکهزار نفر تخمین زده است. جنگهای تباه کن چنگیزخان که نمونه یکی از دهشتهای کم همال درتاریخ میباشد، اما چنگیزدرجنگهای که راه انداخت،  بیشتربیگانه ها رابقتل رسانیدومردم خودرا نکشت ودامنه اقتدارشان راتادوردستها توسعه داد. ادامه این وضعیت سرانجام همه گروهها راضعیف، ناتوان وخسته نمودو منجربه بی موازنه ساختن ایتلافهای جنگی گردید.  بابیرون کشیدن جنرال دوستم وحزب وحدت ازمتن دولت اسلامی، ایتلاف دیگری رادرزمستان 1373بنام"شورای هماهنگی" تشکیل نمودند.
 تشکیل شورای هماهنگی یکی دیگرازتناقض گویی ها وتناقض کاری های  سردمدار ایتلاف مخالفین بود. باین ایتلاف  بین حزب اسلامی، جنبش اسلامی وحزب وحدت باراه اندازی کودتای موسوم به "شورای هماهنگی" کابل بازهم به شهر اشباح مبدل گردید. موجی ازفلاکت وبدبختیهای ضدبشری مردم پایتخت رادراحاطه خود فروبرد، وبازهم خونهای فراوانی ریخت وفرار وآواره گی برزنده گی مردم کابل مسلط گردید، وافغانستان درهرشهروروستای آن به جزایر مختلف قدرتهای تنظیمی وقومی مبدل گردید، که رهبران تنظیمها وفرماندهان محلی برآنها فرمان میراندند.
پیامد چنین روندی بر چهره مجاهدین واقعی وتحول طلب که درجو حاکم جنگ اجباراً درین انقطابها کشانیده شده بودند؛ سایه سنگین خودراگسترد وحمایت خودراازدولت ومتحدینش سلب گردند.  همزمان، پیامد این ناسازگاریها ساختاردیگری درپاکستان بنام تحریک طالبان بود، که بزودی واردافغانستان شدند ودریک حرکت دراماتیک بر افغانستان چیره شد وبمدت پنج سال باضرب وشتم اهالی غیرنظامی، سیاست زمین سوزی، نسل کشی وامحای فرهنگی سایه شوم خودرابرافغانستان گسترد وجنگهای بین آنان وشورای دفاع ازافغانستان برهبری شهید احمد شاه مسعود ادادمه یافت. با شهادت قرمان ملی افغانستان توسط دوتن ازتروریستان عرب وشکل گیری حادثه یازدهم سپتامیر2001 کنفرانس بن برگزارگردید وبرای اجرای برنامه درونمایی وموقت تدابیری اتخاذگردید وحامدکرزی درراس اداره موقت برای تحقق این برنامه توطیف گردید، اما این پایان یک فاجعه نه، بلکه آغاز یک تراژد دیگردرتاریخ افغانستان گردید، که بازیکردها وپیامدهای آنرا بمناسبت دیگری خواهیم خواند. یارزنده وصحبت باقی.
 
رویکردها:
1 – دکترصاحبنظرمرادی، احمد شاه مسعود وحوادث دهه هشتاد درافغانستان،کابل1386 
 2- دیگوکوردووز، پشت پرده افغانستان،ص381