آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

روستــا، ژرفـــای احساس روستائیان

 

بدخشان درموازات تاریخ، بخصوص پس ازنیمه دوم سده روان، بی تردیدبه رستمستان حوادث ورخدادهای نبرد حق وباطل شباهت دارد. هرازگاهی که به روستاهای دوردست درهرمحل ودیاربدخشان قدم بگذاری، جوانان افسرده دل، پیرمردان ریش سفید وپیرزنان گیسوسپیدی بنام فرزند پدرنادیده، پدرمصیبت کشیده ومادرجگرسوخته ای ازیک شهید نام آور وباآرمان ومراد والای ملی ومیهنی به شما معرفی میشود که تعدادشان کم نیست.

سلام ودرود برین کوهپایه ها وتپه های سبزکه بسترآرام ومراتع آهوان کوهی، گندمزارهای للمی پرسخاوت دهقانان  وخیزشگاه حماسه آفرینان تاریخ گردیده است. سلام برلالایی کوکچه وزمزمه های باتمکین آمو که همواره قصه پردازرازهای ناگفته ونانبشته گاهنامه های زمان بوده اند. سلام برقله های الماسیی هندوکش وپامیرکه باوجود دهشتهای هرزمانی درامتدادهستی هنوزهم گردنفرازند وباصلابت دربرابرایلغارهای شیادان تاریخ گردنگش وتنومندمانده اند. مگرفریاد های خشمگین حجت جزیره خراسان ازدره های یمگان بگوش بادوباران رسیده وبربال ابرهابرسبزه زاران باریده ودرگوش سنگ وکوه ونخلها فریاد شده است، که اینهمه درد ورنج، بادد ودامهای فراوان دربرابرآگاهان ورسالت بردوشان آن ولاقرارگرفته است؟

درین روزهاکه همایش پیام خون، تحت سرخط "سیرتفکرملی درافغانستان" درمرکزکابل تدارک گردیده ومارابازهم برخوانش کارنامه مشعل داران تفکرملی رجعت داد، تازه این سرود شاعرجوانمرگ قهارعاصی رااحساس نمودم که بدخشان مثل هرگوشه وکناراین سرزمین، لبریزازدرد واندوه ماندگار درسوگ انبوهی ازفرزندان وعزیزان خویش وشقاوتهای ملتهب روزگارهنوزرنج میکشد. این رنج ازآنست که فرزندانش هماره بانیزه وشمشیر"آرش" و"رستم" به جنگ غولان وسیه کاران تاریخ رفته اند. آری،

به خانه خانه رستمی،

به خانه خانه آرشی.

برای روزامتحان، دلاوری، کمانکشی

درواقع مردم بدخشان هنوزدررثای گم شده گان شان درتب سوزانی میسوزند، واین کمبود رانمیتوان بزودی مرفوع نمود، مگرآنکه امید به مادرتاریخ داریم تافرزندانی بزاید وآنان خانه های خالی شده این رستمستان تهی شده رابارهم پرکند.  مردم ما هنوزصدای رسای محمد طاهربدخشی، مولانا بحرالدین باعث، حکیم شفق، قربان پساکوهی، حسن دروازی، جمیل جیحون، عبدالرشید فرخاری، بخش فلک، عبدالحفیظ پنجشیری، عبدالمجید کلکانی، عبدالقیوم رهبر. امام نظر روستاو… رامی شنوند، وبیاد آنهمه خلوص ومهربانی های اینان اشک حسرت میریزند.

درباره تعدادی ازین شخصیتها تاکنون کم وبیش سخنانی گفته شده است، اما دربرابرآنانیکه بنا برقصوروکوتاهی زمان درتداوم حادثه ها نام ویادشان تاکنون خاموش ومسکوت مانده است، باکمال شرمساری خودرامدیون میدانیم تاازپیام خون ایشان به مناسبتهای یاددهانی کنیم ورسم هم نوعی بجاآوریم. یکی ازین فرزانه گان که مثل هزاران فرزند پاک باخته این دیار خونش بدست دژخیمان فاشیستی رژیم کودتای "هفت گاو"افشانده شد ولوحه سنگ گورناپیدای او برما هشدارمیدهد:

گورخونین شهیدان به تو آوازدهد    آتشی رافروزان شده خاموش مکن

ما به امید وفای توگذشتیم زجان     دوستان رامبرازیاد وفراموش مکن

امام نظر روستا فرزند ده باشی میباشد، که درنخستین بهارتولدش درسال 1324درولسوالی شهربزرگ، بهاررابرای دوستان خانواده اش گل افشان نمود، اما در33مین بهارشهادتش بدست شبروان تاریخ، زندگی عزیزان راحال وهوای زمهریری  داد. یاد همه دلاورانی که درنبرد سیاهی باپتیاره گان، شمشیرجلادان خروش پرخاشهایشان رابه خاموشی گرائید وآنهمه بیگناهانی که جان آرزومندشان درسلولها وقامت مردانه شان درستیغهای برف پوشیده هندوکش وپامیرمتلاشی گردید، همواره گرامی باد.

یاد روستا زاده ما، امام نظر یارپساکوهی وهمرزم مولانا باعث وحفیظ آهنگرپوروکمین وحاجی نسیم کشمی که ازدهه "زاران"برخاست، وبا همه زاران وآزرده گان تاریخ پیوند یافت وازشمار "نه" گویان ونفی کننده گان هرزه گیهای بازارنامجویان وکامجویان مکارگی هاگردید، بخیرباد.

امام نظرروستا ، درخانه دهقان مرفه ای زاده شد درابتداء نزد آخندمسجد کلام الله مجید راآموخت ومکتب ابتدایی رابا همزادگاهش قربان پساکوهی دردبستان "ندیمی" فراگرفت، ودرسال1343 هردو به غرص آموزشهای ثانوی شامل لیسه اداره عامه کابل گردیدند. بافراغت ازین لیسه پساکوهی شامل دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل وامام نظرروستا شامل کاردروزارت معارف گردید، وتحصیلات خودراشبانه ادامه داد. درهمین زمان به عضویت محفل انتظاربرهبری محمد طاهربدخشی که بعداً به سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان تحول نمود، شامل گردید.

روستا که درآغازتخلص "ظفریار" رابرگزیده بود، فرزند مردم رنج دیده روستایی خویش بود وازین رو غمنامه برهنه پایان دوران خودرادرمکتب سیاسی عمیقاً خواند وازبیدادی که برمظلومان وتاریخ وفرهنگ اورواداشته میشد چاره ای جزایستادن دربرابرعاملین آن نداشت، وسرود رهایی زحمتکشان را ورد زبان نمود وبه کسان بعدازخود آموزش داد.

درواقع روستا وپساکوهی فرزندان منطقه خودرادرمکتب وطندوستی ومردم گرایی وجریان عدالت خواهی بدرستی آموزش دادند وبا رعایت تلفیق گفتاروکردار وتواضع دربرابرمردم حقانیت راه خودرابه اثبات رسانیدند. زمانیکه ازروستا وپساکوهی یادی بمیان آید نامهای چون: محمد کمین ثمرغی، محمد امین بیدار، محمد نعیم فولاد، نورمحمد وندیانی، محمد نسیم، معراج الدین، عبدالخلیل سیفی، انجینرحسین، انجینرشهباز عاشور، عبدالمحمد، نظرمحمد، فیض علی، امام الدین، گدامحمد، محمد عثمان و… نیزدربرابرذهن ماتداعی کننده یادها وخاطرات رفته گان وازدست پرورده گان ایشانند. اینان راهمواره ازاندیشه های عارفان خراسانی ملهم میساختند و پیروی میکردند، وازاندرزهای ایشان درروابط خود به کارمی بستند.  این عاشقان جان برکف این گفته بزرگوارانه حسین بن منصورحلاج راباهم متبادل وتمثیل نمودندکه "فی العشق رکعتان لایصح وضوء الا بالدم" یعنی عشق دورکعت است، که حافظ لسان الغیب آنرادرشعرش چنین تعبیرکرده است: "یا جان رسد به جانان یا جان زتن برآید." وهرگزوضو گرفتن درادای این دورکعت جزباخون ممکن نمیباشد.

گزینش تخلص روستا برای "امام نظر" که درآغاز "ظفریار" تخلص میکرد، اسم بامسمایی بود، وتمثیل یک انسان متواضع ومبراازهرگونه ریاکاری وخودبینی ورفتن ورهاشدن دردرژرفای آمال وآرزوهای روستائیان بود. اواین ندای حضرت شمس تبریز راتکرارمیکرد که "اگرازترکستان تا به شام کسی راخاری درانگشت شود، آن ازآن منست. همچنان اگرازترک تا به شام کسی راقدم درسنگ آید، زیان آن مراست واگراندوهی دردلیست، آن دل ازآن من است."   

ویلهم نیچه گفته ای دارد که "درکوهستان کوتاه ترین راه ازقله ای به قله دیگراست، اما برای گذشتن باید پاههای درازداشت." روستا این گفته نیچه رادرطبعیت پیچیده زادگاه خود شهربزرگ مثال میداد، که دوقله کوه صد مترباهم فاصله دارند، اما برای رفتن ازیک قله به قله دیگربایست ازدره های عمیق گذشت وبه تعبیر بیدل از"کوه وکتل" های بایست عبورکرد وفاصله چند کیلومترراپیمود.

روستا درسال1350 بااشتراک فعال درمظاهره توده های قحطی زده بدخشان برضد حکومت یکجا با بحرالدین باعث، ظهورالله ظهوری، قیام، رنجبر، ساعی ودیگران درحالیکه تعدادی ازیارانش ازصحنه مظاهره بزرگ مردمی درشهرفیض آباد دستگیر وزندانی شده بودند، باعبدالقدوس حازم خودرا ازترصد وگرفتاری پولیس رژیم رهانیده و فراراً ازفیض آباد روانه شهربزرگ گردید، وتاکودتای1352 سردارمحمد داود وسقوط رژیم سلطنت زنده گی مخفی داشت، اما به امورمبارزه سیاسی دربین دهقانان تخارستان رسیده گی میکرد. با تغیر نظام موقتاً زنده گی قانونی یافت ودرخان آباد که درآن روزها مرکزاقتصادی وسیاسی شمال شرق کشور وگرهگاه تجمع مردم بدخشان وقطغن بود، بادوستش قدوس حازم ازطریق مشغولیت درشرکت سرویس، درواقع کارسیاسی وسازمانی رابا زحمتکشان وروشنفکران انجام میداد.

پس ازقیام برج اسدسال1354 درواز که منجربه بازداشت رهبری سازمان ورفقای حرفویش ازشهرهای بزرگ گردید، ودسته عملیات چریکی مولاناباعث پس ازیکماه مقاومت با بجاگذاشتن دوشهید بنامهای عین الدین بهادری وجلال الدین درشینگان راغ دستگیر شدند، روستا ناگزیر ازچشم پاسبانان رژیم غیب زد وبه مبارزه مخفی ادامه داد.

روستا درکودتای 7ثور1357 درزندان شهرتالقان بود که کسانی برخلاف مخالفت اوبانوشتن نامه ای عنوانی محمد اسماعیل اکبر، قیامهای رادرولسوالیهای شهربزرگ، رستاق، کشم وبهارک راه اندازی نموده وزمینه دستگیری رهبری سازمان متحدین وهوخواهان آن رامساعد نمودند، وروستا به بهانه همین حادثه زندگی خودراازدست داد که ازآن 33 سال میگذرد. روانش شاد باد.