آرشیف

2015-1-25

دکترصاحبنظر مرادی

حقوق بشر در قــوانـیـــن، نظام و آئینهای آریایی

 
  مجموعه های انسانی ازبهارتاریخ وتمدن بشر تاکنون، غالباًکارنامه خودرا براساس منشهای نیکو باوری، مدنی- فرهنگی، استعداد همزیستی مسالمت بارباپیرامونیان، ودریافت ارزشها درزنده گی انسان بحیث خلیفه خدادرروی زمین بنیاد می افگنده اند. انباشتگی چنین خصایل مولدانه درپویه هستی تاریخ وهویت این مجموعه ها رارقم میزند وآفریننده گان خودراسربلند ومتبارز میگرداند. ازین رو مابایست بنابرضرورت زندگی امروزی ورفع بن بستهای جاری درزنده گی مشترک مان درکشور، سیرهدفمندانه به تاریخ وخزینه های فرهنگی خود داشته باشیم، تابادرک درست ازپیامهاواندرزهای گذشته گان این سرزمین وحوزه مدنی خویش اصلهای گشایش پذیری رادرحل مجموعه چالشها وبحرانهای تهدید کننده اجتماعی خویش دریابیم. بر اساس روایات منابع و سرچشمه های اساطیری و تاریخی هرازه های گذشته، آریائیان پس ازتشکل اجتماعی ودست یافتن به نظام دولت وایجاد نهادهای انتظامی دراداره اجتماع، بااشکال وشیوه های تمدن باوری درساختاردولت، به وضع نمودن قانون درجهت تعین حدودوثغور مکلفیت های متقابل دولت وجامعه وروشن نمودن حقوق فی واحد ازرعایا(شهروندان) پرداخته اند. براساس پژوهشهای دکترنوربخش رحیم زاده  اولین نظام حکومتی،  مطابق عرف سیاسی امروزی "نظام مشروطه" مبتنی بر شرط دادگری وعدم صدور هیچگونه ستمکاری وبدرفتاری درنقض حقوقی مردم، ومتکی به احکام "اهورا مزدای واحد"درین سرزمین تاسیس گردیده است. اسناد کهنسال زیادی ازدوره اساطیری روایت میکنند،که این دیار در زمان "مه آباد" بزرگ، سر سلسله "آبادیان" بیش از یازده هزار سال پیش بصورت یک کشور قانون دار تاسیس گردیده است. در آنوقت نه تنها در پیرامون ایریانا ویجه(گهواره پیدایش وتمدن آریائیان)، بلکه در سرتاسر گیتی، هیچگونه تجمع منظم ودارای سازمان حکومتی کّه  بتوان آنرا حتی یک دهکده نامید، وجود نداشته است. بناء مه آباد بزرگ اولین فرمانروای جهانست که درآریانا ویجه بر اساس نظام مه سالاری حکومت تاسیس نمود، ویک قانون اساسی مشروطه بنام "میترادات" تدوین کرد، که تمام موضوعات مدنی، حقوقی وجزایی جامعه آنروز را بنام حقوق بشردر برمیگرفت. وی مجلسی از بزرگان را که شامل هفت نفر عضو بود، بنام مجلس "مهستان" برپا نمود،که تمام اعضای این مجلس از فرهیخته گان ودارای مقامهای دینی وفره ایزدی بودند.  مجلس مهستان فرمانروا مقرر میکرد، ودر صورت لزوم اورا عزل مینمود.  براساس نگارشات تاریخی"جمشید" سر سلسله دودمان پیشدادی آریایی با "لهراسب" ازطریق همین مجلس برگزیده شدند که "شاهنامه" جاودان ابوالقاسم فردوسی بصورت مبسوطی بدان پرداخته است.(1)  اینکه رود "وانگوهی دائیتیا" رادرآریاناویجه به معنی "دارنده نظم وقانون" خوانده اند، شاید به تاسی از وضع همین قانون "میترادات" مه سالاری درکناراین رود که همان رود "آخشا یااکسوس یاجیحون وآمودریادرمتن جغرافیایی کشورما" بوده باشد. 
 معلومست که درچه زمانی برای نخستین بار، وچراقانون بمیان آمده است؟  در دورانی که خانه ساخته شد، ومالکیت خصوصی بوجود آمد، واولین علایم  تقسیمات مردم بامرزهای جامعه دارای سطوح ناهمگون باشنده گان آن نمودارگردید، نگهبانی ازمرزهای منافع فرادستان وحفظ املاک ووسایلی که درخانه نگهداری میشدند یا مال وملکیت فرادستان بودند، موجودیت قانون ونهاد های حفظ حقوق راایجاب میکرد.
           بنا بر توضیحات "تاریخ الرسل والملوک" از محمد بن جریر طبری، "ایرانویچ" یعنی تخمگاه ایرانیان(آریائیان) با همت مردان بزرگی چون "مه آباد"، "یاسان آجام" وبعدا "هوشنگ" و"جمشید" پیشدادی تمدن بشری را برقانون پایه گزاری نموده اند، واصلی ترین بنیاد تمدن یعنی شهر نشینی، تدوین قانون اساسی(میترادات)، تاسیس مجلس مهستان، تشکیل نظام حکومت، تاسیس نخستین دین توحیدی واهورایی بشر(زردشتی) را برپا داشتند.  تشکیل چنین نظامی سر آغاز تشکیل تمدن آریایی گردید.
اگرازسایه روشنهای نظام حقوق بشری درغبارنظامهای اساطیری بسوی سرزمین تاریخ ومیثاقهای درخشان حقوقی بگذریم، بخوبی درمی یابیم که پیشینیان این سرزمین ازهزاران سال بدینسو حق انسان رادرتوامیت باواقعیتهای وجودی سرزمین شان شناخته وپشتیبانی مینموده اند، تادست تاراجگر حرص وآذ حق بشری راازمتن زندگی انسانها غصب وذات وشخصیت انسان رازیانمند ومجروح نسازند. کتاب اوستا به مثابه نخستین ره آورد فکری وفرهنگی آریائیان بارها واژه "آختی" رابه مفهوم "آشتی" ومسالمت درزنده گی مردمان دوران خویش در2700 پیش ازین به کاربرده وآنراخصلت جوان مردان،  راستکاران ومزداپرستان دانسته ورعایت آن راهمچون زیور زنده گی انسان تاکیدکرده است. کمااینکه، آریائیان شبان وروزان نوروزرا برهه پاکی قلب ازلوث کینه وعداوت، جشن آشتی ورفع کدورتها وفصل تلاش درحصول رزق حلال میدانستند.  
درتداوم همچو باورمندی به زنده گی، زمانیکه کوروش کبیریکی ازنام آوران شاهنشاهی هخامنشی درسال539 پیش اززایش عیسی مسیح(ع) شهربابل پایتخت دولت پهناوربابلستان رابدست آورد، برخلاف شاهان عهدباستان که به غارت ونقض های عدیده حقوقی انسانهای مغلوب میپرداختند، اعلامیه ای رامنتشر نمود که درآن حفظ جان ومال وآزادی اعتقادات دینی شهروندان مناطق متصرفه راضمانت میبخشید. اعلامیه کوروش که ازدیدگاه انسان دوستی ودرپرتو فرهنگ آریایی سرچشمه میگرفت، نخستین سندتاریخی است که ازاحترام به حقوق انسان، رعایت آزادی های دینی ومذهبی وحفظ مال وملکیت شهروندان ولودرسرزمین مفتوحه پشتیبانی نموده است. این اعلامیه که به نام "اسطوانه کوروش" نیزمشهوراست درحال حاضر در"بریتیش موزیم" یا آثارخانه لندن نگهداری میشود که نخستین اعلامیه درباب دفاع ازحق بشری انسان درتاریخ انسانیت خوانده شده است. این اعلامیه باخط وزبان بابلی نوشته شده است، به زبان مردمی که مغلوب  سپاه کوروش بوده اند، نه غالب. یعنی بزبان بابلیان که درتحت استیلای کوروش جهانگشا قرارگرفته بودند.  درترجمه این اعلامیه که توسط دکترپروانه جمشید صورت گرفته است، کوروش در شناسانیدن خویش گفته است: "منم کوروش، شاه شاهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومرواکد، شاه چهارمملکت، پسرکمبوجیه(کامبیز)-شاه بزرگ، نواسه کوروش، شاه بزرگ ازشاخه سلطنت ابدی که سلطنتش مورد خدایان وحکومتش به دلهانزدیک است. وقتیکه بدون جنگ وجدل وارد بابل شدم، همه مردم قدوم مراباشادمانی پذیرفتند. درقصرپادشاهان بابل به سریر سلطنت نشستم. مردک- خدای بابل دلهای نجیب مردم بابل رامتوجه من کرد، زیرا من اورامحترم وگرامی داشتم. لشکربزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم صدمه وآزاری به مردم این شهرواین سرزمین واردآید. وضع داخلی بابل وامکنه مقدس آن قلب مراتکان داد. فرمان دادم که همه مردم درپرستش خدای خودآزاد باشند، وبی دینان رانیازارند. فرمان دادم که هیچ یک خانه های مردم خراب نشود. خدای بزرگ ازمن خرسند شد وبه من که کوروش هستم وبه پسرم کمبوجیه وتمام لشکرمن ازراه عنایت، برکت خودرانازل کرد…فرمان دادم ازبابل تاآشوروشوش واکد…وهمه سرزمینهای که درآن اطراف دجله واقع اند وازایام قدیم بناء شده اند، معابدی راکه بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این معابدرابه جاهای خودشان برگرداندم تاهمیشه درآنجاها مقیم باشند. اهالی این محلهاراجمع کردم ومنازل آنهاراخراب کرده بودند، ازنوساختم وخدایان سومرواکد رابدون آسیب به قصرهای آنها که "شادی دل" نام دارند، بازگرداندم. صلح وآرامش رابه تمام مردم اعطاء کردم.(2 )
متن اعلامیه حقوق بشر کوروش چنین است: اینک که به یاری مزداتاج سلطنت ایران، بابل وکشورهای چهارگانه رابرسرگذاشته ام، اعلام میکنم که:
–         تاروزی که من زنده هستم ومزداپادشاهی رابه من ارمغان میکند، کیش وآئین وباورهای مردمانی راکه من پادشاه آنها هستم، گرامی بدارم ونگذارم که فرمانفرمایان وزیردستان من کیش وآئین ودین وروش مردمان دیگررا پست بدارند، ویاآنهارابیازارند.
–         من که امروزافسرپادشاهی رابسرنهاده ام، تاروزی که زنده هستم ومزداپادشاهی رابه من ارزانی کرده، هرگز فرمانروایی خودرابرهیچ مردمانی بزور تحمیل نکنم، ودرپادشاهی من هرملتی آزاداست که مرابه پادشاهی خود بپذیرد یا نپذیرد، وهرگاه نخواهدمرا پادشاه ایران وبابل وکشورهای رابعه هستم، نخواهم گذاشت که کسی بدیگری ستم کند واگرکسی ناتوان بود وبراو ستمی رفت، من ازوی دفاع خواهم کرد وحق اوراگرفته به اوپس خواهم داد، وستمکاران رابه کیفرخواهم رساند.
–         من تاروزی که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت، کسی مال واموال دیگری رابازوریاهرروش نادرستی دیگری ازاو بدون پرداخت ارزش واقعی آن بگیرد.
–         من تاروزی که زنده هستم، نخواهم گذاشت، کسی، کسی رابه بیگاری بگیرد وبه اومزد نپردازد.
–         من اعلام میکنم که هرکس آزاداست، هر آئینی راکه میل داردبرگزیند ودرهرجاکه میخواهد سکونت کندوبهرگونه که معتقداست، عبادت کند ومعتقدات خودرابجاآورد وهرکسب وکاری راکه میخواهد، انتخاب نماید، تنها به شرطی که حق کسی راپایمال ننماید، وزیانی به حقوق دیگران وارد نسازد.
–         من اعلام میکنم که هرکس پاسخگوی اعمال خودمیباشد، هیچکس رانباید به انگیزه اینکه یکی ازبستگانش خلاف کرده است، مجازات کرد واگرکسی ازدودمان یاخانواده ای خلاف کرد، تنها همان کس به کیفربرسد وبادیگرمردمان وخانواده کاری نیست.
–         تاروزی که من زنده هستم، نخواهم گذاشت، مردان وزنان رابه نام برده وکنیز یانامهای دیگربفروشند واین رسم زنده گی باید ازگیتی رخت بربندد، ازمزدا میخواهم که مرادرتعهداتی که نسبت به ملتهای ایران وممالک چهارگانه گرفته ام، پیروزگرداند.(3 )
این اعلامیه بشرخواهانه که نخستین اعلامیه درراستای تامین حق بشری ومنبع آگاهی انسان درخصوص وجایب، مکلفیت وحق قانونی اودراجتماع عصرباستان میباشد، بسان سواری پیام یک شاهنشای مقتدر، اما فرهنگ باورراازسرزمین های دور تاریخ، ازمرزهای دونیم هزارسال پیش، ازرخدادهای شگرف جهان غبارآلود باستان به مارسانیده است. این پیام درهمان زمانها به روم ویونان باستان رسید وتوسط روشنفکران وفلاسفه یونان تفسیرگردید وبه دنیای اروپای باستان وسایرمناطق سیاره زمین راه یافت، ودرخصوص نهادینه گی قانون وحق انسان ازآن دوران تاعصرما نقش بارزی  رابا وسایل ممکن به جای گذاشت.
درزمینه قانون سازی وپاسداری حقوق انسان درروزگارباستان بخصوص درعهد هخامنشیان تنها همین اعلامیه کوروش بحیث یگانه حجت انسانگرایی باقی نمانده است، بلکه کتیبه های "دارا" و "بیستون" نیز مکمل پیمان نوعگرایی درمناسبات انسانهای دوهزاروپنجصد سال قبل آرایی میباشد، که بزبانهای پارسی قدیم، عیلامی واکدی وباخط میخی درپنج ستون و515 سطردربلندای115 مترازسطح زمین حک گردیده است. چنانکه میدانیم خط میخی، خط رسمی دولت هخامنشی هابود. دراساس این خط، بابلی بابرخی تغیرات وعلاوه گی هاپدیدآمده وچون قدیم ترین خط آریایی علایم آن تازمان ما رسیده است که دانشمندان زبان شناسی آنرامادرزبان قدیم پارسی دانسته اند. این کتیبه اززمان دارابشاه یا دارا شاه بجامانده که درآن داراشاه گوید: "به خواهش اهورامزدا، این نوشته جاتی است که من کردم. غیرازآن که به آریایی بود، درلوح وچرم نیزنوشته شد. غیرازین، مجسمه ام راساختم، نسب نامه ام راساختم، این درپیش من نوشته وخوانده شد. پس ازآن من این نوشته جات را به همه کشورها فرستادم."(4 )
کوشان شناسان ازسیاست وگرداننده گی متوازن امپراتوری بزرگ کوشانیان ازآغاز قرن نخست میلادی تاقرن سوم آن، بارعایت بافت اجتماعی، دینی وفرهنگی ساکنان قلمرو پهناورآنان، سلطنت این دودمان فرهیخته رایکی ازاستثنایی ترین دوره های ارزشگرایی نسبت به حقوق انسان دانسته اند. درین دوره سیاست تعدد گرایانه دینی وفرهنگی دولت، پیروان ادیان مختلف وفرهنگها را دورهم جمع کرد وتجارب تاریخی واستعدادهای متنوع وخارق العاده آنهارادرراستای همزیستی، همدیگرپذیری وتمدن آفرینی زمان خویش استقامت بخشید. همینست که امروز ازمقام دولت کوشانی بحیث مولد بزرگترین دست آوردهای فرهنگی- تاریخی ومدافع حق انسان پاسداری میشود.
در منابع ادبی وتاریخی سرزمین ماتوجه به اصلهای همگرایی انسان درسرخط منشورها ومیثاقهای جماعات همزیست قرارداده شده است، بگونه ایکه چنین پیامها نه تنها درلای متون ارزشمند تاریخی، بلکه حتی درفولکلور ولطایف مردم انعکاسات آن درصدها مورد متجلی گردیده است. با الهام ازچنین تعلیمات نوعگرایانه مردم ما درپویه زمانهاست که امروز بزبان عوام میگویند: "چیزی راکه بخود نمی پسندی، به دیگران روا مدار." معلومست که انسان چیزی راکه حقوق ومنافع مادی ومعنوی اوراضربه بزند، برای خود نمی پسندد، ازین رو دراجرای اعمال وحرکات اجتماعی خود برماهیت کارکردهایش دچار مکث وتامل نیزمیگردد تاآنچه راکه پسندیده شان وعزت انسانی اونیست، بردیگران رواندارد.
شهنامه جاودان استاد ابوالقاسم فردوسی به مثابه چشمگیرترین میثاق تاریخی وفرهنگی نیاکان ما که گذشته اساطیری ودوره تاریخی مردمان این سرزمین رابافرزانگی خاصی اهتمام کرده است، یکی ازسه شهکارادبی دنیای باستان درکنار"الیاداودیسه" هومریونانی و"مهاباراته" هندی میباشد. شهنامه شناسان باتوجه به سوژه های مثبت این میراث گرانسنگ ادبی درتاکید به اصلهای نوعگرایی، انسان دوستی، خردپذیری، واقع بینی ووطندوستی آن، مقام وعظمت شهنامه رانسبت به دواثردیگر که بیشتربه قدرت طلبی، اشتهار، توسعه جویی وزنبارگی چهره های مرکزی بنیاد یافته اند، برتردانسته اند. به نظرمیرسد که تعریف روشن ازحق بشری وشناخت ابزارهای جامعه مدنی درروزگار قدیم آریائیان وجودداشته وآنها درچارچوب عقل وخرد زمان خویش به طرح وتطبیق مفاهیم ومقولات حقوقی چون انسان، اعلامیه حقوق بشری، نقش زنان درتحولات اجتماعی وباورهای تمدنی وقوف داشته اند. ازین رو پژوهش درمنابع خودی نسبت به اموراقتباسی ازدیگران، بیشترمیتواند هدف ومامول مارا درراستای تحقق حق وعدالت ودفاع ازذات انسان بحیث بنده گان خدواند یگانه ودارنده گان پیمان ومسئولیت دربرابرخالق جهان افاده بخشد ومارابخود نزیک سازد.
 
رویکردها:
1- دونار وزنبرگ، اسطوره های یونان، ترجمه مجتبی عبدالله نژاد،ص90
2-پروانه جمشید، ازپیشدادیان تاسامانیان، دوشنبه1999، ص47-48   
3- مجله فرهنگ آریانا، نشریه انجمن پاسداران فرهنگ آریانا، سال سوم شماره7-9 جوزای1379/اگست1999 شهردوشنبه، ص الف
4  – کتیبه دادرا دربیستون، مجله صدای شرق1982، ص93،ش